بعد از یک سری اتفاق ها و حس اینکه چقدر دنیا بزرگه و تو خیلی جاهاشو ندیدی تصمیم به سفر گرفتم. کاری که قبلا خیلی کم انجام میدادم و حتی خیلی وقتها سفر که پیش میومد کلی بهونه می آوردم و نمی رفتم همه اینا دلیلی شد تا تصمیم بگیرم به سفرهای جذاب کم خرج برم، بعد از سرچ چند جایی رو به عنوان #مقصد #سفرهامتو لیستم قرار دادم و با خودم قرار گذاشتم که هر سفری میرم به دوستام بگم. اگر اومدن که چه خوب و اگر نیومدن هم تنهایی میزنم به دل جاده. اولین مقصد سفرم #جاده_اسالم_خلخال بود. می خوام سعی کنم از اون قسمت هاییش بگم که از دید من خاص تر بودن. راستش جاده رفت به سمت گیلان رو خیلی خوشم نیومد. از اونجایی که من جاده چالوس رو زیاد دیده بودم، این جاده واسم خیلی کویر و برهوت به نظرم اومد و حتی استراحتگاه درست و حسابیم نداشت (یا حداقل من ندیدم) اما خود جاده اسالم به خلخال فوق العاده سرسبز بود و بوی چوب و نم بارون و همه حس هایی که از یه سفر به شمال رو می خوای داشت. اما خیلی کوتاه بود. یعنی نهایتا نیم ساعت کل جاده قشنگش بود و دوباره میومدی تو همون کویر که تا خود تهران هم ادامه داشت. کاری که ما کردیم این بود که راه برگشت رو از جاده میانه و زنجان اومدیم و تو راه به روستای اسبدوانی رسیدیم که پر از اسب های قشنگ وحشی بود. بعد هم به روستای متش رفتیم و ناهار رو اونجا خوردیم. قسمت بامزه سفر این بود که اسالم داخل استان #گیلان هست و مردمش لهجه شمالی دارن و با فاصله ۳۰ دقیقه بعد از اون جاده خلخال داخل استان آذربایجان هست و مردمش ترکی صحبت میکنن! آخرین موردی که می خوام بگم و از این سفر به دلم موند و نرفتم روستای گیوی بود که آبگرم داشت، خیلی دوست داشتم بعد از اون خستگی جاده تجربه رفتن به آبگرم و داشته باشم که نشد. ایشالا دفعه بعد...