em_tiamo
em_tiamo
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

در ماندن می پوسی


امروز دل گرفته ای، دیروز هم دل گرفته بودی، خودت گفتی .

اما مهم پشتوانه های تو هستند که فرداهایی روشن را در پیش چشمان من قرار می دهند، پر از امید .

جاده ای بی انتها، اما عریض که پر از دره ها و تپه هاست در مقابل مان قرار دارد.

پس حق داریم که امروز را تو دل گرفته باشی و فردا را من این گونه باشم.

اما به یقین، نیروی هستی بخش خورشیدی که بی وقفه به ما می تابد، پس فردا کاستی هایمان را جبران خواهد کرد، و با سرعت بیشتری ما را به حرکت درخواهد آورد.

خستگی، دل گرفتگی و مایوس شدن هم جزیی از زندگی است. مثل خنده، مثل شادی، مثل لذت پرشوری.

اما گرفتاری ما زمانی آغاز می شود که سکون می آید، که روزمرگی می آید،که ناامیدی می آید، که پوچی می آید...

چشمانت را که دیروز بسته بودی، امروز بگشا. نخواستی، فردا بگشا.

به اطرافت بنگر، اطرافیانت را زیر نظر بگیر که چگونه در حرکتند.

در این عظمت حتی یک مورچه را هم ایستاده نمی بینی اما گاهی حجمی از آب را می توان در حال سکون دید که البته آن هم اندکی بعد به خشکی می گراید.

بی شک در ایستادن است که می پوسی


امیدحرکتدل گرفته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید