نیکوکاران نابکار یا سامریان بد (bad samaritans) نام کتابی است که Ha-Joon Chang به کشورهای ثروتمند و پرنفوذ نسبت داده. این کشورهای قدرتمند همچون سامری نیکوکار انجیل میخواهند به فقرا کمک کند. اما با این تفاوت که نمیدانند چطور باید این کار را انجام دهند . در واقع اعمال انها اوضاع را بدتر هم میکند. سیاستهایی که دنیای ثروتمند بر کشورهای در حال توسعه تحمیل میکند اغلب اوقات باعث پسرفت آن ها میشود.
چانگ این موضوع را از یک دیدگاه غیر معمول مورد بحث قرار می دهد. او در سال ۱۹۶۳ در کشور کره متولد شد، در آن زمان، درآمد سرانه در کره جنوبی فقط ۸۲ دلار بود که نصف درآمد غنا بود. این کشور در جنگ با کره شمالی ویران شده بود و نیمی از صنعت و سه چهارم راه آهن خود را از دست داده بود. همچنین ماهی، تنگستن و کلاه گیس صادر میکرد و توسط اژانسهای اقتصادی به عنوان یک مقصد نامطلوب برای سرمایه گذاری معرفی میشد. با این حال، تا سال ۱۹۸۱، با یک برنامه توسعه، درامد سرانه را به ۱۰۰۰ دلار افزایش داد. کره جنوبی با اقتصادی مبتنی بر الکترونیک و تولید اکنون یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است. چانگ مینویسد: «چقدر مفتخر هستم که به عنوان یک اقتصاددان در این دوره زیسته ام
چانگ به عنوان کسی که در این دوره مهم زندگی کرده , می داند که چگونه یک کشور می تواند موفق شود و به چه نوع سیاست هایی نیاز دارد تا صنایع خود را پرورش دهد و به بازارهای جهانی وارد شود. کره جنوبی با تحمیل تعرفه های سنگین بر واردات از صنایع جوان خود شدیدا حفاظت کرد. .
نکته ی کتاب این است که ایدئولوژی بر تاریخ پیشی گرفته است، و ان سیاست هایی که برای کره کارایی داشتند اکنون ممنوع هستند. جامعه جهانی و نهادهای آن، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی با حمایتگرایی مخالفت میکنند، در صورتی که برای مراحل اولیه توسعه ضروری است. در واقع عملاً همه کشورهای توسعهیافته امروزی، از جمله بریتانیا و ایالات متحده، خانههای فرضی بازار آزاد و تجارت آزاد، بر اساس دستورالعملهای سیاستی که مغایر با اقتصاد نئولیبرال است، ثروتمند شدهاند.
نتیجه تمام این مطالب کتابی است که یک سری کامل از فرضیات را در مورد نئولیبرالیسم، با استفاده از ترکیب تاریخ و نظریه اقتصادی، ملغی میداند. به عنوان مثال خصوصی سازی یک سیاست کلیدی مورد نیاز صندوق بین المللی پول است، اما چانگ به یک رشته از تجارت های بسیار موفق دولتی مانند هواپیمایی سنگاپور اشاره می کند. بسیاری از کسبوکارهای بزرگ دیگر که در ابتدا ملی شدهاند تا شروع به کار کنند – مانند رنو. بسیاری از مشاغل خصوصی به طور موقت تحت کنترل دولت قرار گرفته اند، اخیراً بانک ها. نکته این است که مالکیت دولتی به کشورها اجازه می دهد تا صنایعی را توسعه دهند که در غیر این صورت فرصتی برای آنها در بازار وجود نخواهد داشت. نمونه بارز آن هیچ کس یک سازنده هواپیمای برزیلی را جدی نمی گرفت - اما شرکت هواپیمایی امبریر سومین شرکت هواپیماسازی بزرگ جهان است که توسط دولت ساخته شد و پس از آماده شدن خصوصی شد. چانگ می گوید: درس کلی روشن است. شرکتهای دولتی اغلب برای راهاندازی سرمایهداری ایجاد شدهاند، نه برای جانشینی آن
در جاهای دیگر، چانگ علیه کنترلهای سخت ثبت اختراع و اجازه دادن به اشتراکگذاری بیشتر ایدهها بحث میکند. شرکتهای داروسازی سالها از مهندسی معکوس داروهای اچآیوی ابراز تاسف میکردند تا اینکه اخیراً به توافق رسیدند. اما ایالات متحده به طور اجباری در سال 2001 پس از ترس، حق ثبت اختراع داروهای سیاه زخم را لغو کرد و خواستار کاهش 80 درصدی قیمت شد. این یکی از چندین استاندارد دوگانه در کتاب است، یک قانون برای کشورهای ثروتمند و یکی برای فقرا. یکی از خارقالعادهترین این موارد، الزام صندوق بینالمللی پول است که کشورهای در حال توسعه به متعادل سازی حسابهای خود میپردازند. همانطور که به خوبی می دانیم، کشورهای ثروتمند نسبت به کسری بودجه هنگفت هیچ احساس نگرانی نمی کنند، اما کشورهای فقیر به عنوان شرط وام و کاهش بدهی از انجام این کار منع شده اند
شاید فصل مورد علاقه من فصل فرهنگ باشد. چیزی که من مرتباً میشنوم این است که آفریقاییها تنبلتر از غربیها هستند و فقیر هستند زیرا سخت کار نمیکنند. چانگ در کتابهای تاریخ جستجو میکند و کتابی در سال 1903 پیدا میکند که ژاپنیها را «تنبل و کاملاً بیتفاوت نسبت به گذر زمان» توصیف میکند. مسافر دیگری در سال 1911 کره ای ها را به عنوان "وحشی های عبوس، تنبل و بی دین" نوشت. احساس مشابهی در فرانکنشتاین اثر مری شلی وجود دارد، جایی که شخصیتی شکایت میکند که «آلمانیها هرگز عجله نمیکنند». اکنون هیچ کس این فرهنگ ها را به تنبلی متهم نمی کند. نکته چانگ این است که مردم اغلب در مورد افرادی که معتقدند پست هستند، فرضیاتی میکنند و ما خیلی سریع فرهنگ را سرزنش میکنیم. هند اقتصادی در حال شکوفایی است، اما نه چندان دور اقتصاددانان از «نرخ رشد هندو» صحبت کردند و گفتند فرهنگ هندو سرنوشتساز نیست و برای نوآوری یا سرمایهگذاری مناسب نیست
موضع اساسی که اسطوره تجارت ازاد سرمایه داری و موفقیت های مفروض ان در جهانی شدن را از بین می برد این است که همه کشورهای ثروتمند فعلی ثروت خود را نه از طریق تجارت ازاد، بلکه از طریق استفاده از تعرفه های شدیدا حفاظتی و استفاده موثر از یارانه ها و قوانین تنظیم کننده تجارت خارجی در کشور خود به دست اورده اند. او با کشور خود، کره شروع میکند.
بر اساس نظر اقتصاددانان نولیبرال، کره موفق شد به این دلیل که «به پیروی از قوانین بازار ازاد» درامد. ترکیب این اعتقاد با موفقیت صادرات کره، این تاثیر را ایجاد کرد. همان طور که چانگ به روشنی توضیح داد: «معجزه کرهای نتیجه ترکیب هوشمندانه و عملی از انگیزههای بازار و جهتگیری دولتی است.» او با بسط همین استدلال، موضوع اصلی خود در مورد تاریخ سرمایهداری را چنین بیان میکند: «به طوری بازنویسی شده که بسیاری از مردم در جهان غنی معیارهای دوگانه مربوط به پیشنهاد تجارت ازاد و بازار ازاد در کشورهای در حال توسعه را درک نمیکنند
با استفاده از مثال بریتانیا، و یک داستان از دانیل دفو (نویسنده رابینسون کروزوئه)، به این پرسش پاسخ داده که «کشورهای ثروتمند چگونه ثروتمند شدند؟» چانگ نتیجهگیری میکند که «بریتانیا تنها زمانی تجارت ازاد را اختیار کرد که بر رقیبان خود برتری فنی و فناورانهای کسب کرد.»