بعضی وقتا فکر میکنم چجوری میشه که...
شپش توی جیبت میتونه پشتک بزنه و عنکبوت تار بتنه!
مگه میشه!؟
مگه داریم!؟
آره که میشه...!
معلومه که داریم.
الانه روز خیلیها هستن که سیلی دیگه جواب سرخی گونشون رو نمیده و شپش دیگه پشتک نمیزنه، بلکه برای المپیک تمرین ژیمناستیک انجام میده و عنکبوت هم برای مسابقات مقاومترین و زیباترین تار عنکبوت درحال آماده سازی هستش، مثل اون مسابقههایی که مقاومترین سازهها رو با ماکارانی میسازن.
این حال و روز امروز جیب و کیف و کارت بانکی اکثر مردم هست و بدتر هم خواهد شد. تا جایی که بجای اسکناس داخل جیب و کیف باید تعداد شپشها رو بشمرن.
پس دیدیم که شپش میتونه توی جیب پشتک، حتی وارو بزنه و عنکبوت هم تاری درست کنه به بزرگی یک بانک صادرات!
گفتم صادرات، یاد مرحوم همکار محترم افتادم که خاطرهای از مجله توفیق و طنز تلخش برای تأسیس شعبه جدید کشیده و نوشته بود.
بماند طلبتون، بیب داره و جاش نیست!
اما این روزها شعب شیک و پیک رو دارن کم میکنن و شعبههاشون داره مجازی میشه و این مجاز هم در رفع شپش و زدودن تار عنکبوت نقش بهینهای نداره.
خدا به داد برسه که فکر کنم باید مثل قدیما موهارو تراشید و از شپش کشها استفاده کرد.
البته اگر جیب مو داشت که میکندیم.
آخه جیبی که مو نداره مثل دستی که مو نداره تا بکنی، پس چیزی برای تراشیدن نداره.
شبهه جدیدی شد این مو نداشتن و داستان شپش پشتک زن که از حوصله خارجه و مجالی دیگر شاید بطلبه.
نوشته شده در...
سال جنگ ۱۲ روزه
سال ترس از جنگ مجدد
سال ترس از شپش و هزار کوفت و کوفته
سال ترس از خشکسالی
سال بی برقی
سال بی دینی
سال بی غیرتی
سال بی فکری و متمدن گرایی
سال تورم و رکورد شکنی دلار
سال رکود پشت رکود