emadelahipanah
emadelahipanah
خواندن ۴ دقیقه·۶ ماه پیش

نواگلد ناجی منو ننم!


منو ننم یهویی
منو ننم یهویی

چهارشنبه عصر بود خسته از سرکار برگشتم خونه و خوشحال از اینکه دو روز تعطیله و عشق و صفا به راهه. تا رسیدم خونه مامانم بهم گفت عماد خریدی؟ منم که کامل یادم رفته بود، گفتم چیو خریدم؟ مگه باید چیزی میخریدم؟ مامانمم عصبانی شد گفتش که مگه بهت نگفتم برای فردا باید یه طلایی چیزی بخریم ببریم. تو هم گفتی من خودم میخرم. حالا من تازه یادم اومده بود که عروسیه دخترخالم فرداست.

خلاصه مجبور شدم مامان و بردارم باهم بریم سمت کریمخان اونورا یه چندتا طلا فروشی ببینیم. حالا مسخرگیش چی بود، از یه طرف هرچی به مامانم معرفی می کردن یا میگفت قیمتش پایینه یا زشته اینو واسه دختر خالت ببری؛ از یک طرفم همه چیزاشو که میپسندیدیم انقدر اجرتش بالا بود انگار ارث باباشونو خوردیم.

اون شب هیچی نخریدیم و برگشتیم خونه ای حالا فقط من و بابام موندیم و غرغرهای مامانم.(حالا واردش نمیشم که چیا گفتش). منم تو اون وضعیت یهو به ذهنم زد که بریم طلای دست دو بخریم که هم اجرتش کم باشه هم قیمتش منطقی دربیاد. حالا مگه جرئت داشتم بهش بگم که طلای دست دو بخریم. با خودم حساب کردم ببرمش توی بازار اونجا یه جوری بهش بفهمونم دست دو بخریم منطقیه کسی هم قرار نیست بفهمه که دست دوئه.

صبح بلند شدیم رفتیم بازار طلا فروش ها، تا ساعت 11 12 هم باید برمیگشتیم تا به بقیه کارا برسیم. اونجا مامانم دنبال طلای نو بود منم یواشکی دنبال طلای دسته دو. دیگه طرفای ساعت 10.30 بود که من داخل یه مغازه یک نیم ست طلا دسته دو پیدا کردم که خیلی تمیز بود و قیمتش هم معقول بود ولی مطمئن بودم اگر همین را میخواستیم نو بخریم، اجرتش دوباره منو یاد ارث بابام مینداخت! به حاجی گفتم اینو نگه دار من برم مامانمو بیارم فقط بهش نگو دسته دوئه. بدو بدو رفتم پیشش توی مغازه روبه رویی گفتم بیا کاریت دارم.

اوردمش مغازه گفتم حاجی اون نیم ست را میشه به مادرم نشون بدی. حاجی نیم ست را اورد و قیمتش هم گفت؛ مامانم خیلی از نیم سته خوشش اومد اما بهم گفتش خب عماد این اجرت روش بکشه که دوباره قیمتش خیلی میره بالا. منم گفتم موضوع همینه دقیقا این قیمتی که بهت گفت با اجرتشه.

مامانم منو کشوند بیرون گفت امکان نداره این طلائه همچین قیمتی داشته باشه مطمئنی کاسه ای زیر نیم کاسش نیست. گفتم موضوع همینه این طلا دست دوئه. اینو که گفتم قرمز شد، تا خواست شروع کنه به حرف زدن بهش گفتم واقعیت اگر بخوایم یه طلای خیلی خوب بگیریم باید اجرتش رو هم بدیم که خودش اندازه دوتا طلای دیگس، هیچ جایی هم نیست که طلا را با اجرت پایین بده همه ماشاالله اجرتاشون بالائه از اون طرف طلای ارزون هم نمیتونیم بگیریم؛ بعدشم شما خودت هک نفهمیدی این طلائه دست دوئه.

دیگه با بدبختی راضی شد، فقط گفتش دوستش محبوب خانم یه بار طلای دست دو خریده بوده برای همین میخواد بهش زنگ بزنه مطمئن بشه. منم سریع گفتم قبوله من مخلصتم هستم. مامانم داشت با محبوب خانم تلفنی حرف میزد منم خوشحال که خداروشکر این قضیه داره تموم میشه و میریم به بقیه کارا میرسیم.

همون لحظه مامانم تلفنش تموم شد و اومد سمتم اما اصلا قیافه جالبی نداشت. تا رسید گفتم چی شده، گفت محبوب میگه اصلا طلای دسته دو نخر. گفتم ول کن تورو خدا چرا آخه؟ میگه من اون طلای دسته دو را از کسی گرفتم که آشنا معرفی کرده بود، ماه پیش که رفتم بفروشمش بهم گفتن این طلا اصلا 18 عیار نیست و قاطی داره. منم به مامانم گفتم یعنی چی؟ گفتش مثل اینکه خیلی از کلاهبردارا میان مثلا به اسم طلای دست دو 18 عیار، طلای پایین تر از 18 عیار میدن و اصلا نمیشه راحت تشخیص داد و واقعا خریدش ریسکیه.

اون لحظه بود که می خواستم سرمو بکوبم به دیوار یهو مامانم گفت واقعیت محبوب یه جا رو معرفی کرد گفت این جا طلای زینتی میفروشه اما با اجرت خیلی پایین و زیر قیمت بازار. گفتم خوب پاشو بریم اونجا دیگه. اونم گفت آخه سایته. گفتم نه بابا ولمون کن کی طلا را از سایت میخره. مامانمم گفت حالا ببین چیه حداقل، ماهم که وقت نداریم بعدشم محبوب بیخودی جایی را معرفی نمیکنه که. ما هم وسط بازار رفتیم سایت نواگلد را باز کردیم. طرحاش خیلی شیک بود و طبق حرف محبوب خانم هم واقعا اجرتاش خوب بود.

حالا وسط این همه استرس نمیدونستم چیکار کنم. بگیرم؟ نگیرم؟ مامانم گفت خب اصلا فرض کن بگیری اینا تا بخوان بفرستن خودش چند روز زمان میبره. گفتم بزار زنگ بزنم پشتیبانیش. زنگ که زدم براشون توضیح دادم که ما داستانمون چیه و خیلی سریع نیاز داریم. در کمال تعجب گفتن که شما انتخاب کنید ما همین الان براتون میفرستیم. ماهم دیگه دل و زدیم به دریا و یه گوشواره با یه انگشتر خریدیم.

نزدیک ظهر بود که داشتیم کارهامون را میکردیم، پیک بسته را برامون اورد. حالا بامزگیش اینجا بود که چون فهمیده بودن ما عروسی داریم خودشون بسته بندیش کرده بودن و این خیلی برامون جالب بود. خلاصه ما اون روز رفتیم عروسی و کادو را هم تحویل دادیم و همه چی به خوبی و خوشی پیش رفت.

در آخر هم خواستم از همین تریبون یه تشکر ویژه از محبوب خانم و مجموعه نواگلد کنم و مجموعه شون را به شما معرفی کنم.

خرید طلااجرت طلاطلا دست دومطلای زینتینواگلد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید