emadi1986
emadi1986
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

چه نجیبانه موقر بودیم!

سلام. امروز که مثل هر روز دیگری بعد از گذشتن از سد ترافیک خیابان، به مترو رسیدم و باز مثل روزهای قبل با سیل جمعیت برای استفاده از پله برقی و سوار و پیاده شدن به مترو مواجه شدم، دلم سوخت؛ برای خودم و برای تمام آنها که در دهه 60 متولد شده‌اند. با یک جستجوی ساده از آمار متولدین دهه شصت یک حقیقت وحشتناک به صورت عدد در مقابل دیدگانم قرار گرفت: بیست میلیون و سیصد و هفتاد یک هزار و یکصد و بیست و دو نفر. البته تا پیش از آگاهی از میزان دقیق عددی این جمعیت، در عمر سی و اندی ساله‌ام بارها در شلوغی کلاس‌های مدرسه، در صف‌های طولانی اقلام کوپنی، کپسول‌های گاز، اتوبوس، کنکور، یافتن شغل، وام ازدواج و ... با تمام وجودم این عدد را حس کرده بودم، اما دیدن این رقم به این بزرگی که در پشت هر عددش انسانی با تمام نیازها و خواست‌ها و حق حیات و زندگی عادلانه ایستاده است نفسم را بند آورد. ما متولیدن دهه 60 باتوجه به کمی سنّمان بی آنکه خود در آن حضور داشته باشیم وارث تمام بدبختی‌های جنگ هستیم و محکومین به تحمل دوران گذار یک انقلاب از تمامی ابعاد: حاکمیتی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، مذهبی و ... ما بی‌آنکه خود بخواهیم و در آن نقشی داشته باشیم زیاد بودیم، چه در مدرسه، چه در خیابان، چه در صف نان، چه در رفتن به دانشگاه، چه در ازدواج، چه در به دست آوردن حداقل‌های زندگی و حتی برای مردن نیز زیاد هستیم(چنانکه از چند سال قبل باتوجه به افزایش سن متولدین این دهه، در شهرهای بزرگ در حال مکان‌یابی برای احداث قبرستان‌های جدید هستند) و این زیاد بودن و زیادی بودن باعث کاهش محسوس کیفیت در کلیه شاخص‌های زندگی و در نهایت کاهش سطح رضایت از زندگی‌مان شده است. در یک جمع‌بندی کلی باید گفت که ما بیست میلیون و سیصد و هفتاد یک هزار و یکصد و بیست و دو نفر محکومانی بی‌گناهی هستیم که این زیاد بودن تا پس از مرگ نیز گریبان ما را رها نخواهد کرد.

چه موقرانه رنج کشیدیم، سر خم کردیم، صبر کردیم و دم نزدیم!

پ.ن: البته که والدین کودکان دهه شصت در خیلی از سختی‌ها و مصائب زندگی این کودکان با آن‌ها شریک بوده‌اند و به قولی جامعه‌ی ایران را از لحاظ تأثیرپذیری کلان در شاخص‌های اقتصادی، اجتماعی، انسانی و ... می‌توان به دو بخش قبل و بعد از این دهه تقسیم کرد.

دهه شصتجمعیت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید