من دوست داشتم دختری باشم که رها از کلیشه هاست و در قالب ثابتی نمیگنجد.دختری که در عین حال کارهای خانه را خوب انجام میدهد،قلم خوبی دارد و نقاشی میکشد.
همان قدر که از کوتاه کردن موهایش به شیوه ی پسرانه لذت میبرد،همان قدر هم از رنگ کردن آن ذوق میکند.
کسی که میتواند کار بیرون کند ولی در عین حال به شمع سازی علاقه داشته باشد.آهنگ کیپاپ کوش کند ولی سریال انگلیسی هم ببیند.
غذای سنتی بخورد ولی از خوردن غذای ملل هم سرخوش شود.تیپ اسپرت برند ولی لباس پرنسسی وکفش پاشنه بلند هم داشته باشد.
دختری که همان قدر از لاک زدن ناخن هایش لذت میبرد همان قدر هم از گوشواره ننداختن خوشش بیاید!
کسی که همان قدر که از تنهایی اش شاد است از بودن با دوستانش هم خوشحال است.
کسی که عاشق سفر باشد ولی از خانه هم آرامش بگیرد.دختری که با داشتن یا نداشتن آرایش هردو احساس راحتی کند.
ورزش کند اما همان قدر رقص را دوست داشته باشد.
کتاب هارا با وجد بخواند اما در بازی های کامپیوتری هم خوب باشد.
من میخواستم دختری باشم که در خانواده ام وجود ندارد.کسی که اسیر جامعه نیست و رها است،دلش روشن است و حالش با خودش خوب است.
من میخواستم خودم باشم...
مرسی که مهربونید و نوشته هارو بدون ذکر منبع کپی نمیکنید:) دختر آفتاب?