بسیاری از مردم هیچگاه به اهداف خود نمی رسند. این موضوع به ضعفی در توسعه ی فردی اشاه دارد.
طبق تحقیقات دانشگاه اسکرانتون (University of Scranton)، 92 درصد از تصمیماتی که ابتدای سال نو میگیریم محقق نمی شوند.
اما حقیقت این است که این روند تنها آرزوهای آخر سال ما را در بر نمیگیرد و در محدوده ای فراتر شامل ناکامی در اهداف و آرزوهای ما است. سوال اینجاست که چرا چنین اتفاقی می افتد؟
این سوالی است که ما در EMC به بررسی آن می پردازیم و در ادامه مواردی را برای آورده ایم.
اغلب، وقتی هدف یا نتیجه ای در ذهن داریم، انگیزه ای برای سخت کار کردن در ما افزایش می یابد. ما توان و انرژی بسیار زیادی در خود می بینیم و به سرعت اولین قدم ها برای به انجام رساندن اهدافمان را بر می داریم و وارد عمل می شویم. خبر بد اینکه ما به شدت هیجان زده هستیم و انگیزه ای بسیار زیاد را به پشتوانه ی احساساتمان در خود درمی یابیم. احساس بسیار خوبی که این انگیزه را ایجاد می کند می تواند باعث سرخوشی ما شود، به طوری که همه چیز را مثبت و قابل دستیابی تلقی کنیم. همین موضوع بلافاصله ما را قربانی این باور غلط می کند که “ساعت کار سخت و طولانی کلید موفقیت است.”
این یک تعصب اجتماعی عمیق است که مانع قدرتمندی بر دیدن حقیقت اصلی می باشد. سخت کوشی می تواند ما را در رسیدن به اهدافمان کمک کند، اما کافی نیست. علاوه بر این، همیشه هم لازم نیست که سخت کار کنیم. سخت کار کردن گاهی حتی می تواند مانع از دستیابی به نتایج خوب باشد.
سخت کار کردن می تواند به فرسودگی شغلی بینجامد و ما را از رسیدن به آنچه می خواهیم دور کند. کار سخت از این جهت که باعث خستگی محض و حواس پرتی می شود می تواند منجر به تلاش در جهات اشتباهی شود و مانع از دیدن فرصت های ارزشمند یا خطرات موجود در مسیر رسیدن به هدف ما باشد.
همه ی این مشکلات به این دلیل است که ما به اندازه کافی برای برنامه ریزی وقت نگذاشته ایم و در نتیجه فرصت مکث و استراحت در مسیر در نظر نگرفته ایم.
کار کردن طولانی و سخت ممکن است منجر به موفقیت شود، اما اغلب منجر به شکست نیز می شود. حقیقت این است که طولانیترین و سختترین ساعات کار ممکن، هیچ فرد یا تیمی را بدون یک برنامه ریزی خوب نمی تواند حتی یک قدم به موفقیت نزدیکتر کند.
اغلب هنگامی که ما شوق رسیدن به یک هدف را داریم، احساس می کنیم یک شیرجه ی سریع خیلی زودتر ما را به خواسته ی مان می رساند.
«فقط انجامش بده» یا همان “just do it” شاید معروف ترین شعار تبلیغاتی چند دهه اخیر باشد. و مشهورترین نسخه ادبی این جمله قطعاً نسخهای است که قرنها از فاوست گوته استخراج شده است:
«هر رویایی که دارید و هر کاری که می توانید انجام دهید را شروع کنید. جسارت دارای نبوغ، قدرت و جادو است.»
اما شاید حواسمان نیست که برنامه ریزی نیز یک اقدام است. حتي يادگيري چگونگي برنامه ريزي نيز به نوعی یک عمل است که گویی آن هنگام که ما می خواهیم دست به عمل بزنیم این مرحله را جا می اندازیم.
شایان ذکر است که گوته علاوه بر اینکه شاعر و نمایشنامه نویس بزرگی بود، گاهی یک مدیر دولتی توانا نیز بود. شما می توانید شرط بندی کنید که “just do it” همیشه بخشی از سیستم های شرکتی است که البته شامل برنامه ریزی های گسترده ای است.
علی رغم داشتن بهترین نیت ها، عدم برنامه ریزی می تواند موفقیت های ما را محدود کند.
عدم برنامه ریزی یعنی…
شما چه مواردی به لیست بالا می توانید اضافه کنید؟
برنامه ریزی اولین اقدام مهمی است که در ابتدای کار باید انجام گیرد. حقیقت این است که وقت صرف کردن برای ایجاد یک برنامه اجرایی مانعی بر پیشرفت ما ایجاد نمی کند و حتی ارزشمند نیز هست.
برنامه ریزی می تواند از تمام مسائلی که در بالا ذکر شده است جلوگیری کرده و بهبود تمامی این روندها بینجامد.
برنامه ریزی از مسائل و چالش ها و اقدامات پیش رو تصویر نسبتا منظمی در ذهن ما ایجاد می نماید که تسلط ما را بر اقداماتمان افزایش می دهد. بدین ترتیب هنگامی که برای کاری برنامه ریزی می کنیم در انجام آن احساس قدرت می کنیم و انگیزه ی بیشتری داریم.
در این مقاله به شما می آموزیم تا چطور در 5 مرحله برنامه ریزی کنید.
برای خواندن ادامه ی مطلب بر روی قسمت آبی کلیک کنید.