یه کم حس نا امیدی دارم یه مقدار از همه چی خسته شدم منواسه بدست آوردن اینجایی که اللن هستم. روبروی حکمت الهی هم ایستادم که ای کاش خودم را لااقل با خدا درگیر نمیکردم...
حدود 5سالی میشه که وارد این ناوگان شدم البته من از اول برای خودم کار میکردم و ای کاش همونو ادامه میدادم قبل از ایرانخودرو با یه آدم نامرد که واقعا اذیتم کرد وبعدشم برای اینکه مستقل نشم و خودم نمایندگی ثبت کنم و این شد که وارد ناوگان پذ از دردسر ایرانخودرو شدم ماشینو نمیدادن... نمیزاشتن کار آزاد کنم... دفتر اصفهان هم از زمانی که من ماشینمو به سفارش مدیر عامل. وقت.. گرفتم شروع به اذیت کردن کردن و الان یک ساله من خودمو گذاشتم سر کار اومدم شاهین شهر و این بزرگترین اشتباه بود کار کمهو مدام باید اینجا باشم الان ساعت 2نیمه شب و من تنها مثل آدم اسگل نشستم اینجا
از کسانی که دارن این متن رو میخونن خواهش میکنم بمن محبت کنن و دعا کنین که یه شیفت اصفهانو بهم بدن بخدا بخاطر زیادی راه تمام گریدهامو کم میدن یه اتفاقی بافته که من امدادگر اصفهان بشم.... و از این شاهین شهر نجات بیابم....
https://ebcard.link/59amir