مهندس فخاریان در ابتدا به صحبتهای آغازین و معرفی خود پرداختند:
من ورودی سال 90 برق شریف هستم و در دورهی ما هرکس رتبهی خوبی بدست میآورد رشته برق را انتخاب میکرد. ولی در ادامه به مهندسی کامپیوتر تغییر رشته دادم و در مقطع کارشناسی هم گرایش هوش مصنوعی خواندم. از همان ترم دوم کار کردن را شروع کردم و دلیل اصلی آن هم نیاز مالی بود ولی این کار را به همه توصیه میکنم.در شرکتی به عنوان برنامهنویس شروع به کار کردم. در آن زمان هنوز استارتآپهای زیادی در ایران وجود نداشت. در سال 93 با شتابدهندهی شریف آشنا شدم و بسیاری از دوستانم با واردشدن به آن و مسابقات مربوط به شتابدهنده توانستند استارتآپهای خوبی را تاسیس کنند. اولین استارتآپی که من آغاز کردم مربوط به حوزه وکالت بود که بعد از 1 سال شکست خورد. دلیل اصلی این شکست نبود تیم خوب و افرادی مشتاق به این پروژه بود. دومین استارتآپی که انجام دادم مربوط به خانههای هوشمند بود ولی آن هم به دلیل اینکه ما علم کافی نداشتیم و وجود نداشتن راهنمای خوب شکست خورد. در سال 95 به تیم "چطور" پیوستم و از آنجا در آذر ماه 95 "یکتانت" را به همراه فردی دیگر تاسیس کردیم. کمکم هسته مرکزی افراد یکتانت بیشتر شد که اکثر آنها از بچههای شریف بودند. امروزه یکتانت یک هولدینگ با 7 شرکت زیرمجموعه خود و 250 نفر کارمند است.
به نظر من کار تیمی و انگیزه داشتن عوامل موثرتری از داشتن ایده است چون امروزه ایده فراوان است ولی تیمی که بتواند به خوبی آن ایده را پیاده کنند سخت پیدا میشود.افراد هسته اصلی یک استارتآپ باید مکمل هم باشند برای مثال چند نفر که فقط برنامهنویسی بلد هستند نمیتوانند استارتآپ موفقی را شروع کنند و حتما چند عوض باید ارتباط گرفتن با مشتری را بلد باشند. عامل موثر دیگر برای موفقیت همدلی اعضاست یعنی همه برای موفقیت کار به یک اندازه تلاش کنند.
سوالات:
۱)درباره تحصیلاتتون توضیح بدید و اینکه چرا به کامپیوتر تغییر رشته دادید، و در ضمن اینکه چرا برای ارشد هوش مصنوعی را انتخاب کردید و چرا در مقطع دکتری و یا حتي حوزههای مدیریتی ادامه تحصیل ندادید؟
من به شخصه معتقدم باید از هر چه پیش میآید استقبال کنیم یعنی باید تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم برای همین خیلی از اتفاقات زندگیام برنامهریزینشدهاند. ورود من به رشتهی برق بدون اطلاعات قبلی بود و در ترمهای ابتدایی با گذراندن چند واحد از دروس دانشکدهی کامپیوتر متوجه علاقه ام به این حوزه شدم پس تصمیم گرفتم تغییر رشته بدهم. برای دورهی کارشناسی ارشد هم به صورت مستقیم و بدون آزمون پذیرفته شدم و به دلیل ترتیب انتخابی من در گرایش هوش مصنوعی پذیرفته شدم. برای مقطع دکتری هم هوش مصنوعی را ادامه دادم ولی متوجه شدم که تمایلی به کار آکادمیک تماموقت ندارم ترجیح دادم کار صنعتی خودم را پیش ببرم پس از ادامه دکتری انصراف دادم. چون در آن زمان اطلاعات کافی درباره کارشناسی ارشد دانشگاهها نداشتم تصمیم به انتخاب هوش مصنوعی گرفتم ولی اگر قرار بود دوباره انتخاب کنم مدیریت یا اقتصاد را برای ارشد انتخاب میکردم.
۲)دلیل مهاجرتنکردن شما با توجه به فراهمبودن شرایط چی بوده؟
مهاجرتکردن یک فرآیند جوی است. شما تابع اطرافیان خود هستید، و در آن سالها فضای ایران بسیار امیدوارانه بود پس اکثر دوستان من تصمیم به ماندن در ایران گرفته بودند و من هم همین کار را کردم. در ضمن خود من هم از نظر ایدئولوژیکی زیاد با مهاجرت سازگار نبودم و اعتقاد داشتم تا وقتی که در ایران فضا برای کار و پیشرفت هست ماندن در ایران بهتر است.
۳)چگونه میتوان با وجود الزام به انجام خدمت سربازی کسب و کاری را آغاز کرد؟
برای دوران کارشناسی ارشد فقط رفتن به ۱ ماه آموزشی وجود دارد و بعد از آن میتوان با انجام پروژه خدمت سربازی را گذراند که خیلی هم وقت گیر نیست.حتی بچههای کارشناسی هم اگر دارای شرایط خاص(رتبه کشوری کنکور زیر ۵۰۰ و معدل بالای ۱۶ در دانشگاه صنعتی شریف) باشند میتوانند با انجام پروژه خدمت خود را پشت سر بگذارند
۴)هستهی اصلی استارتآپهای خود را چگونه تشکیل دادید؟
علیرضا ناظمزاده و من با هم یکتانت را بنا نهادیم. من پیشزمینهی کامپیوتر داشتم و علیرضا در کارشناسی مکانیک شریف و در ارشد MBA شریف خوانده بود. بخش برنامهنویسی و تیمسازی با من بود و بخشهای توسعه کسبوکار، سیستمهای مالی و نیازسنجی مشتری بیشتر با علیرضا بود. پس از آن با انجام استخدامهای اولیه توانستیم بخشهایی را که در آنها ضعف حس میکردیم تقویت کنیم
۵)برای ادامهی تحصیل از بین MBA و هوش مصنوعی کدام را پیشنهاد میکنید؟
به نظر من هیچکدام بر دیگری ترجیحی ندارند. مهمترین چیزی که MBA به شما اضافه میکند ارتباطهایی است که با آدمهای دیگر برقرار میکنید. شما در کنار کسانی قرار میگیرید که در آینده قرار است کسب و کارهایی را راهاندازی کنند یا مسئول کسبوکاری شوند. هوش مصنوعی هم در ایران بسیار آکادمیک است و زیاد مناسب کارهای صنعتی نیست. درسهایی که به نظرم مناسب اند machine learning و natural language processing هستند که اگر میخواهید آنها را به خوبی فرا بگیرید دورههای دانشگاههای CMU و استنفورد بسیار موثر هستند و اگر قصد کار صنعتی دارید گذراندن این دورهها از تحصیل در خود رشته بهتر است.
۶)شما چه مهارتهایی داشتید که توانستید در ترم ۲ استخدام شوید؟
من به شرکتی رفتم و تقاضای کار کردم. با وجود اینکه حتی چیز خاصی بلد نبودم درخواست کردم که فقط در شرکت باشم تا از دیگران یاد بگیرم.
امروزه فضا برای کار دانشجو خیلی بهتر است و شرکتها از دانشجوهای حتی ترم ۲ تا ۴ نیز استقبال میکنند.
۷)هوش مصنوعی چه کمکی به کسب و کار شما کرد؟
هوش مصنوعیای که به صورت آکادمیک در دانشگاه فراگرفتم کمک خاصی در این زمينه نکرد ولی آن دورههایی که خودم پیگیر شدم و یاد گرفتم به من کمک کرد تا بتوانم الگوریتمهای یکتانت را بهینه کنم.
۸)آیا به نظر شما حتما پیشگام بودن در زمینهی استارتآپ رکن اصلی موفقیت است؟
به مجموعه چیزهایی که به یک کسب و کار بر دیگری برتری میدهند مزیتهای رقابتی میگویند. اولین بودن فقط یک مزیت رقابتی است و فاکتورهای مهم دیگری نیز کارساز هستند. برای مثال برندینگ قویتر و بودجه اولیه بیشتر نیز بسیار موثر هستند. در کل به نظر من اولین بودن بهترین مزیت رقابتی نیست.
۹)آیا شروع کردن یک کسب و کار بدون تجربه کارمندی در همان حوزه لزوما به شکست منجر میشود؟
هیچ کسب و کاری لزوما به شکست منجر نمیشود اما به نظرم احتمال شکست وقتی تجربه کار در آن زمینه را نداشته باشی بسیار بیشتر است.
۱۰)دلیل اینکه اکثر حوزههایی که به آن وارد شدید بیشتر به تبلیغات مربوط هستند چیست؟
در ابتدا ما قصد تاسیس یکتانت را نداشتیم. میخواستیم برای کسب و کار قبلی که داشتیم تبلیغات کنیم که با مشکل مواجه شدیم و متوجه شدیم پلتفرم تبلیغاتی قویای وجود ندارد پس تصمیم گرفتیم پلتفرمی کوچک برای خودمان تاسیس کنیم. بعد از آن مشاهده کردیم که بازار خوبی پیدا کرده است و مشتریهای زیادی دارد. پس کمی هم عامل شانس برای ما کارآمد بود.
۱۱)در این حوزهای که شما کار میکنید، در ایران، چه فرصتها و موانعی وجود دارد؟
در هر حوزهای پر است از سختی و موانع که گذر از هرکدام کار دشواری است. ولی به همین صورت فرصت نیز بسیار زیاد است و ایدههای انجام نشدهی فراوانی وجود دارد اما باز هم تاکید میکنم، تیم قوی و پای کار برای به ثمر رساندن این ایدهها بسیار کم است.
۱۲)آیا حتما نیاز است که نسخهی اولیهی کسبوکار بسیار قوی باشد یا میتوان با عرضه کردن نسخهها بصورت پیدرپی این ضعف را جبران کرد؟
استارتآپهای نجوا و یکتانت هر کدام در ۲ هفته آغاز به کار کردند. اعتقاد من این است که باید به سرعت وارد بازار شد و بازخورد مشتری را بررسی کرد. به این صورت میتوان از رفتن راههایی که قرار است به شکست منجر شود جلوگیری کرد.
۱۳)اگر شما در دانشگاه سطح پایینتری از شریف قرار داشتید میتوانستید به جایگاه الانتون برسید(نقش دانشگاه در جایگاه فعلی)؟
خیر قطعا جایگاه امروزم را نداشتم
دانشگاه شریف نقش بسیار مهمی در جایگاه فعلی من دارد، اساتید دانشگاه شریف نقش کمی داشتند اما بیشترین نقش را دانشجوهای دانشگاه شریف و برند این دانشگاه داشته است.
اما این به این معنا نیست که حتما باید در دانشگاه شریف تحصیل کنی تا بتوانی موفق باشی.
۱۴)آیا دولت یا نهادهایی بودند که مانع کار شما بشوند، به طور مثال تقاضای مالیاتهای سنگین بکنند؟
به هرحال ممکن است با یکسری محدودیت هایی روبهرو باشید اما این محدودیتها به اندازهای نیست که شما را از ادامه کار باز دارد.
۱۵)چرا به یکتانت بسنده نکردید و بعد از آن چند پلتفرم دیگر نیز راهاندازی کردید (آیا حس کردید یکتانت به حداکثر میزان پیشرفت خود در زمان و مکان فعلی رسیده است)؟
شما فرض کنید سی سوراخ مقابل شما باشه و یکی از آنها را پر کرده باشید. بعد از دو سال میبینید بیست و نه سوراخ دیگر هنوز خالی هستند. خب مسلما سعی میکنید از بقیه موقعیتها نیز استفاده کامل ببرید.
۱۶)آیا ریسک شکست خوردن آنقدری زیاد نبود که شما را از شروع استارتاپ جدید باز بدارد؟
همهی استارتآپهای دیگر همافزا با یکتانت هستند. تیم فروش، پشتیبانی و تیم فنی یکسانی دارند!
من این موضوع که کسی استارتآپی را آغاز کند و با رهاکردن آن به سراغ بعدی برود یک شکست میدانم اکثر کسانی که اینکار را میکنند دیدهام که شکست خوردهاند ولی من این کار را نکردم مثلا زمان پروژه نجوا ۸۰ درصد وقتم برای یکتانت بود.
۱۷)شما فرمودید یک پلتفرم دیگر قبل یکتانت داشتید و برای کمک به آن یکتانت را تاسیس کردید، چه میزان سرمایه از آن وارد یکتانت کردید تا بتوانید شروع خوبی داشته باشید؟
چون یکتانت سریع به سوددهی رسید نیاز به سرمایهی مستقیم مالی که از جاهای دیگر وارد بشود نبود اما سرمایه انسانی وارد کار شد (مثلا توسعهدهندههای "چطور" را وارد کار کردیم).
۱۸)چطور بفهمیم که به درد کجا میخوریم و کجا مورد نیاز هستیم تا بهش رجوع کنیم؟
کار سختی است.
جوابش برای همه یکسان نیست.
از تجربیات بقیه استفاده کنید با خیلیها صحبت کنید و شبکه بسازید.
فک میکنم کل زندگی شبکه باشد و این جمله برای رید هافمن است(بنیانگذار LinkedIn ، سرمایهگذار PayPal، Facebook). شما اگر شبکهی خوبی ساخته باشید خیلی خوب از فرصتها اطلاع پیدا میکنید.
با صحبت کردن با آدمها این نقطهی شروع را پیدا کنید و این نقطهی شروع با توجه به مجموعهی مهارتهای افراد متفاوت است.
۱۹)چرا سرویسهایی را که ارائه میکردید تحت یه عنوان تجاری پیش نمیبردید که تبلیغاتتون قویتر باشه؟
اولا که «چطور» یک چیز مستقل از بقیه است
دوتا مسئله هست یکی اینکه اینا سرویسهای مختلفی هستند با هدفهای مختلف و الزاما مخاطبین مشترکی ندارند و کسبوکارهای مختلفی هستند. امروزه هم هرکدام شرکتهای مستقلی هستند و مدیر عاملهای جدایی دارند پس نیازی ندیدیم این کار را انجام بدهیم.
دوما اینکه ما بیزنس B2B هستیم و تقریبا همه در این حوزه ما را میشناسند پس نیاز به تبلیغات زیادی حس نشد و همچنین تصمیمی مانند ابربرنامه شدن نداشتیم که همه را تحت یک عنوان پیش ببریم و مهمتر از همه ما یک بستری داریم به نام account.yektanet.com اگر شما یک حساب کاربری در نجوا و تریبون و یکتانت بسازید میتوانید به بقیه وارد شوید و استفاده کنید، در نتیجه هر کسی که بخواهد از نجوا استفاده کند میبیند که عملا در حال استفاده از یکتانت نیز هست و بعد از آن بقیه زیر مجموعهها را نیز مشاهده میکند.
۲۰)چرا پیامرسان ایرانی حتی در حد همان Whatsapp که ما خیلی پایینتر از Telegram میدونیم وجود ندارد؟
بین یک کسبوکار با احتمال شکست ۹۰ درصد و سرمایهی اولیه ۱ میلیارد و دیگری با احتمال شکست ۹۹ درصد و سرمایه اولیه ۱۰ میلیارد انتخاب کدام منطقیتر است؟
دلیلی اینکه کسی به سمت تأسیس پیامرسان داخلی نیز نمیرود همین است، چون ریسک شکست بالا و هزینههای زيادی دارد.
هزینهی ساخت نسخهی اولیه تریبون را با ۲۰۰ میلیون تومان میشود جمع کرد اما کسبوکار پیامرسان را با سرمایه اولیهی کوچکتر از ۵ میلیارد امکان ندارد بتوان انجام داد حتی اگر بخواهیم از تکنولوژی آماده استفاده کنیم
برای ساخت پیامرسان چند نیروی فنی قوی نیاز است. هرکدام از این آدم ها حقوقهای بالایی دارند و تازه این فقط حقوق کارکنان است، در ضمن پیامرسان بسیار دیر به سود میرسد.
۲۱)چطور میشود از یک شرکت ایرانی به یک شرکت یا استارتاپ با گسترهی جهانی تبدیل شد حداقل بعد از موفقیت در ایران؟
اطلاعی ندارم چون در این زمینه فعالیت نکردم!
۲۲)خود شما کامپیوتر خواندید، چقدر توی کار خودتان تاثیر داشت و اینکه چرا هوش مصنوعی رو انتخاب کردید و اینکه آیندهی AI را چطور میبینید توی استارتاپهای ایران؟
آینده AI را من به شدت مثبت میبینم اما میخواهم بگویم که این آینده ، آیندهی دوربرد است یعنی بین ۱۰ سال تا ۲۰ سال آینده
نقش کامپیوتر؟
کامپیوتر همهچیز من بود من اگر کامپیوتر نخوانده بودم قطعا این جایگاهی که در حال حاضر دارم را نداشتم و این کارهایی که الان کردم را نمیتوانستم انجام بدهم، در کلا مستقل از اینکه رشتهی کامپیوتر هستید یا نه حتما برنامهنویسی را فرابگیرید.
۲۳)نظر شما در مورد تجربهی کارمندی در خارج از کشور برای تجربه چیست؟
قطعا تجربه خوبی است. چند سال کار در خارج از کشور میتواند بسیار موثر باشد.
۲۴)اهمیت رشتهی کامپیوتر تا چه حد است؟ آیا تا حدی است که به صورت دو رشته ای در آن تحصیل کنیم یا به صورت خودآموز این کار را انجام بدهیم؟
من فکر میکنم هر کسی که امکانش را دارد تا با کامپیوتر دو رشتهای کند و این کار را نکند اشتباه میکند.
یکی از دوستان من که رشتهاش فیزیک بود، با کامپیوتر دو رشتهای کرد. مدتی در کافهبازار فعالیت داشت و الان نیز در کانادا استارتآپ خودش را راهاندازی کرده است.
۲۵)آیا دو رشتهای کردن با کامپیوتر دردسر دارد؟ و بازدهاش چطور است؟ خود مدرک هم اهمیت قابل توجهای دارد؟
به نظرم به شدت بستگی به این دارد که چه چیزی در ذهن شما است. کسی که میخواهد مسیر آکادمیک را ادامه بدهد خب ادامه بدهد دیگر باید همین راه را برود، شما باید اینکه چه هدفی دارید را نیز لحاظ کنید. کسی که قرار است در صنعت کار کند میداند که کار آکادمیک خیلی به دردش نمیخورد. مثلا کسانی که میخواهند کسبوکار راه بیاندازند گرفتن مدرک MBA خیلی برایشان خوب است چون اطلاعاتش قرار است به دردشان بخورد، شبکهای که بچههای MBA میسازند خیلی برای آینده شغلی آنها خوب است.
از دید دیگر دانشگاه در ایران رایگان است چرا تحصیل را ادامه ندهیم؟
من خودم قصد دارم یک مدرک ارشد دیگر هم بگیرم. دنیا در حال حرکت به سمت چندرشتهای است.
مثلا میتوان در رشتهی دیگری به جز رشتهی کارشناسی، کارشناسی ارشد را گرفت.
هرکس باید ببیند چه چیزی میخواهد.
۲۶)امکانش هست که فردی هم پست مدیریتی در استارتآپی داشته باشه و هم کار فنی؟
بستگی به ابعاد شرکت دارد.
مثلا بخواهیم یکتانت را مثال بزنیم این عمل امکانناپذیر است.
اوایل یکتانت ۸۰ درصد کار فنی میکردم و ۲۰ درصد کار مدیریتی. کمی که جلوتر رفتیم ۵۰ درصد کارم فنی شد و ۲۰ درصد همچنان مدیریتی و ۳۰ درصد شد کار توسعه کسبوکار.
به مرور زمان این تایم به طور کامل تبدیل به کار مدیریتی شد.
۲۷)کدوم بخش برنامهنویسی را پیشنهاد میکنید؟
یک سری مهارتها هستند که برای همه مناسباند:
مهارتهای ارتباطی
مهارت حل مسئله ساختاریافته(Critical thinking )
مهارت برنامهنویسی(الگوریتم و data structure )
منطق (Logic)
مذاکره
کارآفرینی