دیشب از من زورگیری کردن! مثل همیشه از نقطه A به نقطه B در حال پیاده روی بودم که دو نفر پر از انواع خالکوبی! با چاقو منو تهدید کردن و یه چند صدهزار تومنی از من کش رفتن. منم البته در طی این جریان مردانگیم رو حفظ کردم و با موفقیت تونستم نرینم به شلوارم!
تصمیم گرفتم که دیگه پیاده روی نکنم زین پس!
اینجا گرگانه، پر از مناطق نا امن. نا امنی هاش شب و روز هم ندارن. فقط کافیه اونجاها خلوت باشن تا نقطه نا امن به حساب بیان. (مثلا منطقه تالار فخرالدین و اونجاها دیگه ... شبها مخصوصا)
دیگه هیچ جا امن نیست. مخصوصا برای آقایونی که ظاهر ساده و نحیفی دارن ... و بعضی از آدم بدها از هیچی نمیترسن.
(حدود نیم ساعت گروگان اونها بودم و در نهایت تونستم از یک فرصت استفاده کرده و فرار کنم و در محوطه دانشگاه گلستان پناه بگیرم و زنده بمونم! بچه های کلانتری کمک خوبی کردن، دمشون گرم. ولی کارمندهای بانک کشاورزی گرگان و خود اداره آگاهی متاسفانه خیلی اذیت کردن. ... من امیدی به برگشت پولهام ندارم فقط ای کاش این کارمندا اینقدر کارهای اداری و پیدا کردن مجرم رو سخت نمیکردن برام. هی منو پاس میدن به اتاقی که کسی توش نیست! مثلا من به خاطر امنیت بچه های شما دارم خودمو به زحمت میندازمااااا! ... تازه کلی خرج هم داره برام. هی باید همه چیو فتوکپی کنم و دربستی برم اینور اونور. آخرش فکر کنم خرج اداری همین جریان بیشتر از مقدار دزدیده شده بشه! والللللا!)
مراقب خودتون و عزیزانتون باشید.