همانطور که همه ما میدانیم بسیاری از کسب و کار های نوپا به دلایل مختلف شکست می خورند. حتما شنیدیم که آمار موفقیت استارتاپها یک از ده میباشد یا حتی به ندرت استارتاپ ها به مراحل رشد و سود دهی میرسند.
سال ۱۳۹۳ همزمان با ورود به دانشگاه و رشته مهندسی نفت دغدغه شروع یک کسب و کار برای من شکل گرفت. برای حضور در کارگاه آموزشی انستیتو مهندسی نفت به دانشکده فنی دانشگاه تهران رفته بودم و به صورت اتفاقی با فضای جذاب شتابدهنده آواتک روبهرو شدم. هیجان و شتاب برای پیشرفت دیدنی بود، کمی بعد با رویداد رشدینو آشنا شدم و بیست و چهار ساعت به پادکست های کارآفرینی شنوتو گوش میدادم. کتاب های نوپای ناب و خلق مدل کسب و کار اولین کتاب هایی بود که با علاقه میخواندم.
پیدا کردن نیاز و ایجاد یک راه حل دغدغه ذهنی آن روزهای من بود. شاید به علت نزدیک بودن به فضای کنکور و دبیرستان برای اولین بار تجربه معلمیاب شروع شد.
هیچ نمیدانستم که چه باید کرد. اطلاعاتی که کسب کرده بودم کاملا پراکنده بود. نقطه شروع شفاف نبود و از صحبت کردن با دیگران دوری میکردم. ورود به شتابدهنده رویا بود و احساس میکردم موفقیت یعنی پذیرش در دوره های شتابدهی.
معلمیاب با یک وردپرس ساده شروع شد، تست بازاری وجود نداشت و جریان درآمدی مطمئنی هم پیشبینی نشده بود. دلایل کافی برای شکست وجود داشت اما تعریفی هم از شکست نداشتم. اگر بهتر آن زمان را توصیف کنم باید گفت اصلا چیزی وجود نداشت که بخواهد شکست بخورد.
به شکل عجیبی با چند تبلیغ ساده و بیبرنامه معلمیاب ترافیک گرفت، درخواست های متفاوت ثبت میشد اما استفاده از این موقعیت کارساده ای نبود. ۱۸ سالم بود و خوشحال از شروع یک اتفاق جدید و خوشحال کننده.
حدود شش ماه با مطالعه و شرکت در رویداد های مختلف و کسب تجربه از سایرین به این درک رسیدم شروع کسب و کار باید باید باید با دید کامل و دانش کافی نسبت به بازار و محصول ارائه شده باشد. سرور معلمیاب شش ماهه بود و دیگر تمدید نشد.
طی مدت ۳-۴ سال از معلمیاب تا دنگیپال سعی کردم اطلاعات خودم را با کسب تجربه کاری و دانش کارآفرینی رشد بدم. علت اصلی پیشرفت شخصی من در دنگیپال، شکست در معلمیاب بود. /پایان