🔹ماجرای آزاد شدن پولهای بلوکه شده ایران در کره از زبان درباریان گوگوریو(از بعد این ماجرا بهش میگن کُره)
♦️روزی روزگاری در دربار گوگوریو نشسته بودیم و به امپراتور میگفتیم که لطفا ما را بکشد، که ناگهان خری گفت... چیز! ببخشید. اشتباه شد! منظورم این بود که نشسته بودیم که ناگهان پیکی از ایرانزمین وارد دربار امپراتور جومونگ شد. من خودم را جلو انداختم و گفتم: لطفا من را بکشید سرورم. پیکی از ایرانیان آمده و میگوید: پول ما را بدهید برویم... هرچه هم گفتیم: بیا گوگوریو را به تو نشان بدهیم، میگوید: نه من همه کوچه پسکوچههای اینجا رو بلدم! پول ما رو بدید بریم!
🔹ما درباریان که این روزها منبع تمامنشدنی نمک گوگوریو به حساب میآمدیم؛ همینطور که داشتیم میگفتیم: لطفا ما را بکشید سرورم، فریاد زدیم: لطفا ما را بکشید سرورم! در همین حال امپراتور جومونگ گفت: خب پس آن شمشیر من را بیاورید ببینم اینها چه میگویند!
💥درباریان از جا برخاستند و در حال عقبعقب رفتن، گفتند: نمک خوردیم سرورم! یک وقت جدی جدی ما را نکشید ها... امپراتور گفتند: احمقها. میخواهم حساب این شرخر ایرانی را برسم. با شما کاری ندارم که! اینها دیدند پولشان را نمیدهیم کشتیهای ما را در خلیج فارس گرفتهاند. برای ما و امپراتور بادها افت دارد. ما درباریان نفس راحتی کشیدیم. رئیس موپالمو بهترین تیرها و شمشیرها را فراهم کرده و از آن شمشیرها که وقتی به سنگ میزنی، نمیشکند به امپراتور داد.
🔥امپراتور جومونگ با بهترین افرادش رفتند تا فرستادهی ایرانیان را سر جایش بنشانند. پس تا چند ساعت با کمان دامول تعداد زیادی تیر به سمت پیک ایران پرتاب کردند. پیک ایران همانطور که با یکی از تیرها دندانهایش را خلال میکرد گفت: تموم شد؟ خیلی تأثیرگذار بود. حالا این پول ما رو بدید ما بریم. گرفتار شدیم به خدا!
☄امپراتور دستور دادند جلسهای برگزار شود. ما خوشحال وارد جلسه شدیم اما امپراتور گفتند: هرکی توی این جلسه بگه منو بکشید، واقعا میکشمش! اینطور شد که ما ناراحت وارد جلسه شدیم. پس از بررسیهای فراوان بنا شد پولهای بلوکه شدهی ایرانیان را به ایشان پس بدهیم. چون این فرستاده با این زور و بازو حتما رستم یا اسفندیاری، چیزی است و اشراف اطلاعاتی او به کوچههای گوگوریو نیز به واسطهی راهنماییهای سیمرغ حاصل شده!
🌪پول را که دادیم پرسیدیم: ای پهلوان! آیا تو رستمی و با سیمرغ به اینجا آمدهای؟ آن جوان خندید و گفت: رستم؟ نه بابا! من یه ممدشونم. کوچهها رو هم بس که فیلمش رو دیدم حفظ شدم! رستم اونی بود که دُم کشتیهاتون رو توی خلیج فارس یه دستی گرفت!
#ابراهیم_کاظمی_مقدم
#جومونگ #رستم
🗒 منتشر شده در ضمیمه طنز روزنامه ایران