ستاد اجرای فرمان ترامپ!
کارگروه برگزاری کریسمث سنه ی الفان، واحد عشرون...
جلسه بر سر میز بزرگی از چوب راج اعلا برگزار شده و از آن جا که همه ی چهره ها گلوله ای از پشم است که دو چشم از وسطش بیرون آمده، تشخیص قیافه ی اعضا از روی صورت زیاد ممکن نیست! روی میز کوهی از انواع و اقسام نتقلات و میوه است که دستان یکی از اعضا، فرهاد وار در حال حفاری غیر مجاز در آن است!
منشی جلسه که چهره اش یادآور مرحوم مغفور شادروان خاشقچی است جلسه را اینطور شروع میکند:
به نام و یاد بودا، اهورا مزدا، الله، جیزس کرایست، پدر، پسر و همه ی وابستگان دیگه که نامی از ایشان برده نشد جلسه رو آغاز میکنیم ...
تشکر میکنم از جناب بن سلمان بابت تقبل بودجه برگزاری جلسه که چیزی حول و حوش سه ماه نفت کشور برایمان آب خورد و همچنین از شیخ خالد ممدوح العبادی که با حضورشون نصف فضای جلسه رو پر کردند و شیخ عبد الرزاق الچیچانی که علیرغم میل باطنیشون بعد از واریز وجه، قبول کردند و همراهانشان الدوله الاسلامیه رو با خودشون داخل نیاوردن!
و همچنین خیر مقدم عرض میکنم خدمت جناب آقای جورج استوارت که از زهاد و عباد بی ریای امریکا هستن و توی بلاد کفر به خوبی ایمان خودشون و اطرافیانشون رو حفظ کردن. لازم به ذکر هست که ایشون از صنف home less های امریکا هستن و با وجود مشغله ی کاری زیاد، فقط و فقط به خاطر رضای خدا اومدن. ایشان بر خلاف بقیه شما عزیزان حتی وقتی بهشون گفتم حاضرید بیاید در سمینار ما شرکت کنید، نه شماره حساب دادن و نه مبلغ تعین کردند! فقط پرسیدند شام چی دارید و با یک افطار ساده همراه ما شدن! یاد بگیرید!
به نظرم بهتره عزیزان سوالاتی رو که آماده کردند از آقای استوارت بپرسند!
شیخ عبد الرزاق بفرماید!
+لا ابدا قبل الشیخ! شیخ ممدوح، انتم الاول!
-لا لا! لا والله! انت اکبر!
+لا تقل شیخ! انت اکبر! انظر الی بایه الصندلی و هو فی فشار!
-اصلا هو قال انت الاول!
+و انت الچیچانی! المهمان هو الاول!
بسه! فکر کنم عزیزان هیچکدوم سوالی آماده نکردند! لذا خودم بر اساس تجربیات کریسمس امسال که برای اولین بار برگزار کردیم شروع میکنم!
جناب استوارت ما پارسال ابونوئل رو بومی سازی کردیم و با شتر آوردیم تا به بچه ها کادو بده! ولی بنده خدا بابت شلوارش خیلی اذیت شد! امسال قصد داشتیم لباسش رو هم بومی سازی کنیم و دشداشه ی قرمز بدیم بپوشه! ایرادی که نداره!
(آقای استوارت با دهانی آکنده از موز!)
- no problem!
+عالیه ولی یه ایرادی که هست ما نمیتونیم درشکه به شتر ببندیم!
-not important. Santa is a story.
(رانی شیخ ممدوح را از دستش گرفته باز کرده و سر میکشد)
منشی جلسه نگاهی خشمآلود به شیخ ممدوح میکند و ادامه میدهد!
اگر ما مشکل برف رو ...
شیخ ممدوح که از نگاهش بر میآید دارد با رانی صحبت میکند، کلام منشی را قطع کرده و میگوید:
-کلا! سانتال بانتال ماکو...
منشی جلسه یک رانی از سهم خودش بته شیخ ممدوح میدهد و میگوید:
سانتا شیخ، همون ابونوئل خودمون!
شیخ عند الرزاق: الآن که بهذا الشکل است نحن هم در چیچان سانتال پانتال نداریم... آی المُتنفس!
در این لحظه شیخ اهرم انتحاری خویش را رها کرده و کتلت شام را حاضر میکند!ستاد اجرای فرمان ترامپ!
کارگروه برگزاری کریسمث سنه ی الفان، واحد عشرون...
جلسه بر سر میز بزرگی از چوب راج اعلا برگزار شده و از آن جا که همه ی چهره ها گلوله ای از پشم است که دو چشم از وسطش بیرون آمده، تشخیص قیافه ی اعضا از روی صورت زیاد ممکن نیست! روی میز کوهی از انواع و اقسام نتقلات و میوه است که دستان یکی از اعضا، فرهاد وار در حال حفاری غیر مجاز در آن است!
منشی جلسه که چهره اش یادآور مرحوم مغفور شادروان خاشقچی است جلسه را اینطور شروع میکند:
به نام و یاد بودا، اهورا مزدا، الله، جیزس کرایست، پدر، پسر و همه ی وابستگان دیگه که نامی از ایشان برده نشد جلسه رو آغاز میکنیم ...
تشکر میکنم از جناب بن سلمان بابت تقبل بودجه برگزاری جلسه که چیزی حول و حوش سه ماه نفت کشور برایمان آب خورد و همچنین از شیخ خالد ممدوح العبادی که با حضورشون نصف فضای جلسه رو پر کردند و شیخ عبد الرزاق الچیچانی که علیرغم میل باطنیشون بعد از واریز وجه، قبول کردند و همراهانشان الدوله الاسلامیه رو با خودشون داخل نیاوردن!
و همچنین خیر مقدم عرض میکنم خدمت جناب آقای جورج استوارت که از زهاد و عباد بی ریای امریکا هستن و توی بلاد کفر به خوبی ایمان خودشون و اطرافیانشون رو حفظ کردن. لازم به ذکر هست که ایشون از صنف home less های امریکا هستن و با وجود مشغله ی کاری زیاد، فقط و فقط به خاطر رضای خدا اومدن. ایشان بر خلاف بقیه شما عزیزان حتی وقتی بهشون گفتم حاضرید بیاید در سمینار ما شرکت کنید، نه شماره حساب دادن و نه مبلغ تعین کردند! فقط پرسیدند شام چی دارید و با یک افطار ساده همراه ما شدن! یاد بگیرید!
به نظرم بهتره عزیزان سوالاتی رو که آماده کردند از آقای استوارت بپرسند!
شیخ عبد الرزاق بفرماید!
+لا ابدا قبل الشیخ! شیخ ممدوح، انتم الاول!
-لا لا! لا والله! انت اکبر!
+لا تقل شیخ! انت اکبر! انظر الی بایه الصندلی و هو فی فشار!
-اصلا هو قال انت الاول!
+و انت الچیچانی! المهمان هو الاول!
بسه! فکر کنم عزیزان هیچکدوم سوالی آماده نکردند! لذا خودم بر اساس تجربیات کریسمس امسال که برای اولین بار برگزار کردیم شروع میکنم!
جناب استوارت ما پارسال ابونوئل رو بومی سازی کردیم و با شتر آوردیم تا به بچه ها کادو بده! ولی بنده خدا بابت شلوارش خیلی اذیت شد! امسال قصد داشتیم لباسش رو هم بومی سازی کنیم و دشداشه ی قرمز بدیم بپوشه! ایرادی که نداره!
(آقای استوارت با دهانی آکنده از موز!)
- no problem!
+عالیه ولی یه ایرادی که هست ما نمیتونیم درشکه به شتر ببندیم!
-not important. Santa is a story.
(رانی شیخ ممدوح را از دستش گرفته باز کرده و سر میکشد)
منشی جلسه نگاهی خشمآلود به شیخ ممدوح میکند و ادامه میدهد!
اگر ما مشکل برف رو ...
شیخ ممدوح که از نگاهش بر میآید دارد با رانی صحبت میکند، کلام منشی را قطع کرده و میگوید:
-کلا! سانتال بانتال ماکو...
منشی جلسه یک رانی از سهم خودش بته شیخ ممدوح میدهد و میگوید:
سانتا شیخ، همون ابونوئل خودمون!
شیخ عند الرزاق: الآن که بهذا الشکل است نحن هم در چیچان سانتال پانتال نداریم... آی المُتنفس!
در این لحظه شیخ اهرم انتحاری خویش را رها کرده و کتلت شام را حاضر میکند!ستاد اجرای فرمان ترامپ!
کارگروه برگزاری کریسمث سنه ی الفان، واحد عشرون...
جلسه بر سر میز بزرگی از چوب راج اعلا برگزار شده و از آن جا که همه ی چهره ها گلوله ای از پشم است که دو چشم از وسطش بیرون آمده، تشخیص قیافه ی اعضا از روی صورت زیاد ممکن نیست! روی میز کوهی از انواع و اقسام نتقلات و میوه است که دستان یکی از اعضا، فرهاد وار در حال حفاری غیر مجاز در آن است!
منشی جلسه که چهره اش یادآور مرحوم مغفور شادروان خاشقچی است جلسه را اینطور شروع میکند:
به نام و یاد بودا، اهورا مزدا، الله، جیزس کرایست، پدر، پسر و همه ی وابستگان دیگه که نامی از ایشان برده نشد جلسه رو آغاز میکنیم ...
تشکر میکنم از جناب بن سلمان بابت تقبل بودجه برگزاری جلسه که چیزی حول و حوش سه ماه نفت کشور برایمان آب خورد و همچنین از شیخ خالد ممدوح العبادی که با حضورشون نصف فضای جلسه رو پر کردند و شیخ عبد الرزاق الچیچانی که علیرغم میل باطنیشون بعد از واریز وجه، قبول کردند و همراهانشان الدوله الاسلامیه رو با خودشون داخل نیاوردن!
و همچنین خیر مقدم عرض میکنم خدمت جناب آقای جورج استوارت که از زهاد و عباد بی ریای امریکا هستن و توی بلاد کفر به خوبی ایمان خودشون و اطرافیانشون رو حفظ کردن. لازم به ذکر هست که ایشون از صنف home less های امریکا هستن و با وجود مشغله ی کاری زیاد، فقط و فقط به خاطر رضای خدا اومدن. ایشان بر خلاف بقیه شما عزیزان حتی وقتی بهشون گفتم حاضرید بیاید در سمینار ما شرکت کنید، نه شماره حساب دادن و نه مبلغ تعین کردند! فقط پرسیدند شام چی دارید و با یک افطار ساده همراه ما شدن! یاد بگیرید!
به نظرم بهتره عزیزان سوالاتی رو که آماده کردند از آقای استوارت بپرسند!
شیخ عبد الرزاق بفرماید!
+لا ابدا قبل الشیخ! شیخ ممدوح، انتم الاول!
-لا لا! لا والله! انت اکبر!
+لا تقل شیخ! انت اکبر! انظر الی بایه الصندلی و هو فی فشار!
-اصلا هو قال انت الاول!
+و انت الچیچانی! المهمان هو الاول!
بسه! فکر کنم عزیزان هیچکدوم سوالی آماده نکردند! لذا خودم بر اساس تجربیات کریسمس امسال که برای اولین بار برگزار کردیم شروع میکنم!
جناب استوارت ما پارسال ابونوئل رو بومی سازی کردیم و با شتر آوردیم تا به بچه ها کادو بده! ولی بنده خدا بابت شلوارش خیلی اذیت شد! امسال قصد داشتیم لباسش رو هم بومی سازی کنیم و دشداشه ی قرمز بدیم بپوشه! ایرادی که نداره!
(آقای استوارت با دهانی آکنده از موز!)
- no problem!
+عالیه ولی یه ایرادی که هست ما نمیتونیم درشکه به شتر ببندیم!
-not important. Santa is a story.
(رانی شیخ ممدوح را از دستش گرفته باز کرده و سر میکشد)
منشی جلسه نگاهی خشمآلود به شیخ ممدوح میکند و ادامه میدهد!
اگر ما مشکل برف رو ...
شیخ ممدوح که از نگاهش بر میآید دارد با رانی صحبت میکند، کلام منشی را قطع کرده و میگوید:
-کلا! سانتال بانتال ماکو...
منشی جلسه یک رانی از سهم خودش بته شیخ ممدوح میدهد و میگوید:
سانتا شیخ، همون ابونوئل خودمون!
شیخ عند الرزاق: الآن که بهذا الشکل است نحن هم در چیچان سانتال پانتال نداریم... آی المُتنفس!
در این لحظه شیخ اهرم انتحاری خویش را رها کرده و کتلت شام را حاضر میکند!