من توی یه ساختمون زندگی میکنم به اسم برج ایران. طبقهی دهم. امروز عصر که از سر کار برمیگشتم به خاطر خرابی آسانسور مجبور شدم از پلهها بالا برم. هر پلهای که بالا میرفتم پوسترِ انتخابات مدیر ساختمون رو میدیدم و یه لعنت نثار شوهرعمه مدیر فعلی میکردم.
به چند دلیل، اول اینکه با این همه درآمد نمیتونه آسانسور رو برامون درست کنه، با این وجود میخواد تو انتخابات هم شرکت کنیم. بعدی اینکه یک روز رفتم ازش نیم کیلو گوشت برای بچم بگیرم، گفت ندارم. طفلکی بچم برفی گرسنه بود. منم مجبور شدم از یخچال خونه خودمون بردارم. آخه نژاد پیت بول رو نمیشه گرسنه گذاشت. با این وجود باید رأی بدم. چون راه حل درست شدن آسانسور اینه که به آدم خوب رأی بدیم.
بالاتر که رفتم یه سری آگهی تعمیر آسانسور بود که شاید زودتر به ثمر میرسید. یه سری از همسایهها هم داشتن با کولبر از طبقهها بالا میرفتن. اینا نشون از بیتدبیری مدیر فعلی ساختمون بود. مدیر ساختمون وظیفه داره این پوسترا رو از دیوار بکنه. اینا مصداق تخلف در انتخاباته. هفتهی پیش تبلیغ کسبوکار خود من رو از دیوار کندند. فقط چون کارم مردهشوری هست. از اون گذشته مدیر نباید بذاره کولبرها بیان داخل ساختمون و ترافیک ایجاد کنن. بنابراین با خودم گفتم این بار حتما به یکی دیگه رأی میدم! این مدیر ساختمون به درد نمیخوره.
نیمههای راه نَفَسم کم اومد. ولی فکر و ذکرم فقط پی انتخابات پیش رو بود و خستگی رو از یادم برده بود. خیالپردازی میکردم که باید موقع تبلیغات انتخاباتی مدیرای ساختمون ازشون مطالبات به حق داشته باشم. باید توی جلسات عمومی بهشون در مورد بوی بد جوراب همسایهمون بگم. البته اینو باید ت جلسهی خصوصی میگفتم. به کسی هم که فقط این ایام یادش میافته با ما سلام و احوالپرسی کنه نباید رأی بدم.
طبقات آخر داشتم به تأثیرات یک دونه رٱی خودم فکر میکردم. این که اگه رأی بدم میشه توی شارژ ماهانه ساختمونم تخفیف بگیرم یا نه. اصلا اگه تخفیفش بالای بیست درصد نبود رأی بدم یا نه؟ میشه قبل از انتخابات با یکی از کاندیداها ببندم که بهش رأی میدم، اون هم بذار تبلیغ خودم رو جای اون تبلیغ آسانسور به همهی دیوارای ساختمون بزنم؟
هرچی بالاتر میرفتم، توی اصل تصمیمم برای رأی دادن هم تردید ایجاد میشد. به طبقهی نهم که رسیدم پاهام داشتن قانعم میکردن که از ساختمون ایران مهاجرت کنم. جیبام اما زیر بار نمیرفتن و میگفتن تحمل کنید بعد انتخابات درست میشه. اما طبقهی دهم و موقع انداختن کلید به درب خونه، تصمیمم برای رأی دادن کلا برگشت. من اصلا تو این ساختمون رأی نخواهم داد. چون ساختمون رو اشتباه اومده بودم و این اصلا ساختمون ما نبود!
مردهشور این انتخابات رو ببرن که حواس واسه آدم نمیذاره!