مجتبی یکتا
مجتبی یکتا
خواندن ۱۵ دقیقه·۴ سال پیش

فروپاشی خط زمان: در مورد فیلم تنت

کاربری در توییتر نوشته بود معنی کلمه Tenet را نمی‌دانستم، جستجو کردم، نوشته بودند انگاشته، عالی شد حالا معنی دو کلمه را نمی‌دانم! ایمانوئل کانت وقتی نسخه‌ی خطی کتاب سنجش خرد ناب را به دوست خود هرتس که خیلی به مطالب نظری و فکری سرگرم بود داد، هرتس پس از خواندن نیمی از آن، کتاب را پس داد و گفت که می‌ترسد اگر همه‌ی آن را بخواند دیوانه شود. کانت در پاسخ به انتقادهای دوستانش نوشت «گیجی و کرختی نخستین که لامحاله بوسیله‌ی انبوهی از مفهوم‌های کاملا نامعمول، و یک زبان تازه‌ی باز هم غیرعادی‌تر که با اینهمه ضرورتا به آن مفهوم‌ها تعلق دارد، ایجاد می‌شود، از میان خواهد رفت.»[1] بعد از گذشت نزدیک به 250 سال از انتشار این کتاب نه تنها آن کرختی برطرف نشده بلکه برای ذهن آسان‌گیر و تنگ‌حوصله‌ی نسل امروز به مراتب دشوارتر هم شده. کریستوفر نولان برای به تصویر کشیدنِ قوانینِ دشوار فیزیک سعی می‌کند مانند استنلی کوبریک که از او بسیار الهام گرفته، آن مفاهیم را در قابل داستانی جذاب و اکشن روایت کند. با این حال بعید است بیننده‌های امروز یا آینده با تماشای این فیلم برای بار اول همچون حضاری که در سالن اپرا در ابتدای فیلم به خواب می‌روند، احساس گیجی و کرختی نکنند.

فیزیک‌دانان نظری به مدد قانون نسبیت عام و معادلات میدان اینشتین به این نتیجه رسیده‌اند که تمدن‌های پیشرفته می‌توانند برای مسافرت‌های بین‌ستاره‌ای، کرم‌چاله‌هایی در فضا ایجاد کنند. این کرم‌چاله‌ها تونلی در فضازمان ایجاد می‌کنند که می‌توان از طریق آنها مسافت‌هایی در حد چند سال نوری را در کسری از ثانیه پیمود. فیلم قبلی کریستوفر نولان «بین ستاره‌ای»(Interstellar) در مورد همین امکان است. اخترفیزیکدانی به نام کیپ تورن (Kip Thorne) معتقد است اگر از نظر قوانین فیزیکی ساخت کرم‌چاله‌ها ممکن است، آنگاه تبدیل کردن آن کرم‌چاله به ماشین زمان برای برگشت به گذشته هم هیچ یک از قوانین فیزیک یا علیت را نقض نخواهد کرد[2]. قبلا دیوید هیوم فیلسوف قرن هجدهم امکان تفکر روی این موضوع را فراهم کرده بود. قهرمان اصلی فیلمِ تنت با بازی جان دیوید واشنگتن در آزمایشگاه وقتی برای اولین بار گلوله‌ای را با آنتروپی معکوس، مشاهده می‌کند، آن را باور نمی‌کند و می‌پرسد مگر علت قبل از معلول رخ نمی‌دهد. باربارا، محققی که در آزمایشگاه کار می‌کند، پاسخ می‌دهد، نه تو صرفا زمان را اینگونه درک می‌کنی. به گفته‌ی هیوم، تنها ضابطه‌ی حقیقت، قانون عدم تناقض است. چنان‌چه نتوان یک گزاره را بدون تناقض رد کرد، آن گزاره باید صادق باشد[3]. بنابراین هیوم وجود هرگونه پیوند یا ارتباطی را بین علت و معلول نفی می‌کند و معتقد است ما تنها تصور می‌کنیم رویداد الف در ظاهر علت رویداد ب است و ارتباطی بین آنها وجود دارد، با این حال همه‌ی آنچه واقعا معلوم است عبارت از این است که دو رویداد الف و ب در فضا پیوسته هستند و الف بر حسب زمانی مقدم بر ب است. در فیزیک کوانتوم می‌دانیم ذره تابعی از احتمال است و اگر بگوییم مثلا در نقطه‌ای هم هست و هم نیست، تناقضی رخ نداده است. کیپ تورن می‌پرسد آیا تمدنی پیشرفته می‌تواند حالتِ گربه‌ی شرودینگر را در رویداد P زنده اندازه‌گیری کند (تابع احتمال به حالت زنده سقوط کند)، سپس در زمان به عقب برود و قبل از وقوع P گربه را بکشد (و تابع احتمال آن به حالت مرده سقوط کند)؟ در فیلم تنت آیندگان قرار است همان بلایی را بر سر انسان‌های امروز بیاورند که تورن می‌خواست بر سر گربه‌ی شرودینگر بیاورد.

طرحی از کرم چاله در فضا زمان
طرحی از کرم چاله در فضا زمان


نولان کلمه‌ی تنت را از لوح باستانی معروفی به نام مربع سِیتور برگرفته است. مربع سیتور یا مربع راتوس شامل 5 کلمه‌ی لاتین Sator، Arepo، Tenet، Opera و Rotas است. این کلمات روی لوح‌های باستانی به گونه‌ای نوشته شده که از هر طرف خوانده شوند باز همان پنج کلمه به دست می‌آید. قدیمی‌ترین شواهد باستان‌شناسی یافت شده از مربع سیتور مربوط به قرن اول میلادی است که در خرابه‌های شهر باستانی پمپئی در روم باستان واقع در جنوب ایتالیا بدست آمده است. منشاء اصلی این لوح همچنان مورد مناقشه است و برخی محققان معتقدند ممکن است این لوح مربوط به آیین‌های مهرپرستی، یهودی یا یونان باستان باشد. جمله‌ای که این پنج کلمه می‌سازد به صورت ساده نزدیک به این است: «کشاورز آرِپو با گاوآهن خود کار می‌کند». در فیلم نولان علاوه بر کلمات تنت و سیتور (الیگارش روسی با بازی با بازی کنت براناگ) از سه کلمه‌ی دیگر نیز استفاده شده است. آرپو نام نقاش اسپانیایی و دوست کاترین بارتون (با بازی الیزابت دبیکی) است که آثار فرانسیسکو گویا را جعل می‌کند. آرپو یکی از نقاشی‌های گویا را در دو نسخه کپی کرده است. نسخه‌ی اول را کاترین در یک حراجی به فروش می‌رساند. خریدار سیتور است که 9 میلیون دلار پرداخت می‌کند هم نقاشی را می‌خرد و هم دل کاترین را و چون نقاشی جعلی است، سیتور بعدا از آن به عنوان نوعی حق‌السکوت برای کنترل تمام زندگیِ کاترین، استفاده می‌کند. کلمه‌ی اپرا به همان سالن اپرا در شهرِ کیِف در ابتدای فیلم اشاره دارد. وقوع انفجار در این سالن در ابتدای فیلم همزمان است با انفجار در انتهای فیلم در شهر استالسک-12 جایی که سیتور در آن به دنیا آمده است. و در نهایت روتاس نام شرکتی است که شبکه‌ای از ساختمان‌های پنج ضلعی شبیه به ساختمانِ پنتاگون در مناطق آزاد فرودگاه‌ها می‌سازد. مجموعه‌داران برای فرار از مالیات آثار هنری و مجموعه‌های خود را در این ساختمان‌های امن نگهداری می‌کنند. سیتور علاوه بر نقاشی جعلی، دستگاه پیشرفته‌ای را در آنجا قرار داده که در آینده ساخته شده و او از آن برای معکوس کردن آنتروپی، تماس با آیندگان و سفر به گذشته استفاده می‌کند.

شروع فیلم تنت در حقیقت در میانه‌ی آن است آنجا که سیتور به دنبال قطعه نهایی از یک الگوریتم فیزیکی است تا با آن آنتروپی جهان را معکوس کند و این معکوس شدن در نهایت منجر به نابودی دنیا خواهد شد. سربازی که می‌خواهد نکات مهم عقب رفتن در زمان را به قهرمان اصلی توضیح دهد می‌گوید با خودت که در زمان به جلو می‌رود تماس نداشته باش چون باعث نابودیت خواهد شد. مهم نیست چند بار فیلم را از اول به آخر و برعکس تماشا کنیم، باز هم درک فیلم دشوار است، هر چه بیشتر متوجه می‌شوید سوالات جدیدتری پیش می‌آید. به نظر می‌رسد بهترین راه توضیح فیلم تنت، بررسی آن روی نمودار خط زمانی است. بنابراین در ادامه وقایع فیلم تنت را در 24 مرحله شرح می‌دهیم. خواننده می‌تواند با خواندن مراحل 24 گانه و بررسی اینفوگرافیک زیر درک بهتری از فیلم به دست آورد.

1- سالن اپرا: تروریست‌ها قصد منفجر کردن سالن را دارند، قهرمان اصلی به دنبال قطعه‌ای از الگوریتم است. یک تروریست می‌خواهد قهرمان اصلی را بکشد اما نیل (با بازی رابرت پتینسون) که در زمان به عقب می‌رود به او شلیک می‌کند و قهرمان اصلی نجات پیدا می‌کند.

2- خودکشی: قهرمان اصلی هنگام فرار از سالن اپرا توسط افرادی ناشناس دستگیر و شکنجه می‌شود، او قرص خودکشی را می‌خورد اما قرص تقلبی است و او به کما می‌رود.

3- توربین‌های بادی: قهرمان اصلی به هوش می‌آید و متوجه می‌شود آن عملیات یک آزمایش برای ارزیابی او بوده است.

4- آزمایشگاه: قهرمان اصلی به آزمایشگاهی رفته و اشیائی را که آنتروپی معکوس دارند مشاهده می‌کند.

5- سفر به بمبئی: منشاء گلوله‌های موجود در آزمایشگاه به بمبئی برمی‌گردد. قهرمان اصلی آنجا نیل را استخدام می‌کند.

6- ملاقات اول با پریا: پریا تاجر اسلحه است و در مورد سیتور به قهرمان اصلی توضیح می‌دهد. او می‌گوید زمانی که گلوله‌ها را به سیتور فروخته بود، آنها معکوس نبودند.

7- ملاقات با سِر مایکل کراسبی: سر مایکل کراسبی (با بازی سِر مایکل کین) راه‌حل تماس با سیتور را از طریق همسر او کاترین، شرح داده و یک کارت اعتباری برای تامین مخارج پروژه‌ی نجات جهان به او می‌دهد.

8- تماس با کاترین: قهرمان اصلی به گالری کاترین می‌رود و نقاشیِ جعلیِ گویا که توسط آرپو جعل شده را به او نشان می‌دهد.

9- ملاقات در رستوران: قهرمان اصلی از کاترین می‌خواهد شرایطی را فراهم کند تا او با سیتور ملاقات کند. در عوض قهرمان اصلی قول داد نقاشی جعلی گویا که سیتور آن را در منطقه‌ی آزادِ فرودگاهِ اسلو نگهداری می‌کند، بدزدد.

10- منطقه آزاد اسلو: نیل و قهرمان اصلی نقشه‌ی نفوذ به منطقه آزاد در فرودگاه اسلو را طراحی می‌کنند. آنان برای اینکار یک هواپیما را دزدیده و در فرودگاه منفجر می‌کنند. در آنجا قهرمان اصلی برای اولین بار با دستگاه معکوس‌کننده‌ی آنتروپی مواجه می‌شود و با خودش که از آینده در زمان به عقب می‌رود مبارزه می‌کند. قهرمان اصلی که ماسک دارد و در زمان رو به عقب می‌رود از آنطرف دستگاه به خط زمانی رو به جلو باز می‌گردد و از دست نیل فرار می‌کند.

11- ملاقات دوم با پریا: پریا به قهرمان اصلی می‌گوید که سیتور به دنبال پلوتونیم 241 است و او می‌تواند به ما در برابر مهاجمین از آینده کمک کند. پلوتونیوم 241 در واقع قطعه‌ای از الگوریتم است که در ابتدای فیلم با کمک قهرمان اصلی به دست نیروهای امنیتی اوکراینی می‌افتد.

12- ملاقات با سیتور: قهرمان اصلی موفق می‌شود با سیتور ملاقات کند. سیتور او را به یک قایق‌سواری لوکس و هیجان‌انگیز دعوت می‌کند. کاترین در آنجا سعی می‌کند سیتور را بکشد اما قهرمان اصلی سیتور را نجات می‌دهد و اعتماد او را جلب می‌کند. سیتور برای دزدیدن پلوتونیوم 241 در استونی به قهرمان اصلی یک شمش طلا می‌دهد. قهرمان اصلی هنوز نمی‌داند پلوتونیوم 241 در حقیقت قطعه‌ای از الگوریتم است.

13- دزدیدن پلوتونیوم: بعد از دزدیدن قطعه، اتومبیلِ نیل و قهرمان اصلی (بی ام و) توسط اتومبیل دیگری تعقیب می‌شود. درون آن اتومبیل سیتورِ معکوس شده (که در زمان به عقب می‌رود) و کاترین غیرمعکوس حضور دارند. اتومبیل سومی (ساب) به تعقیب و گریز می‌پیوندد که درون آن قهرمان اصلیِ معکوس شده حضور دارد. قهرمان اصلیِ غیرمعکوس کیف خالی را به ماشین سیتور پرتاب می‌کند ولی قطعه را به ماشین دیگر که خودِ معکوس در آن حضور دارد می‌اندازد. سیتور از ماشینِ در حال حرکت پیاده می‌شود و قهرمان اصلی کاترین را که در ماشین بدون راننده گیرافتاده نجات می‌دهد، اما آن دو مجددا توسط سیتور و افرادش دستگیر می‌شوند.

14- شلیک به کاترین: در اتاقی که دستگاه معکوس‌کننده‌ی آنتروپی وجود دارد، سیتور کاترین را به سمت معکوس می‌برد (توجه داشته باشید از زوایه نگاه ما که در زمان به جلو می‌رویم سیتور کاترین را به داخل می‌برد ولی از زاویه نگاه معکوس، سیتور کاترین را از اتاق خارج می‌کند) و قهرمان اصلی به سمت دیگر می‌رود. سیتورِ معکوس که از آینده به گذشته می‌رود می‌داند که قهرمان اصلی قرار است چه بگوید (به این عمل گازانبر زمانی می‌گویند). بنابراین سیتور سوالات را بر طبق پاسخ‌های قهرمان اصلی که قبلا داده است، آماده می‌کند در حین بازجویی سیتور برای به حرف آوردن قهرمان اصلی به کاترین شلیک می‌کند. قهرمان اصلی می‌گوید قطعه درون خودروی بی ام و است. از دید قهرمان اصلی که در زمان جلو می‌رود، سیتور در یک زمان از هر دو سمت زمان وارد دستگاه معکوس‌کننده می‌شود و بعد از باز شدن دربِ دستگاه او ناپدید شده است. در واقع او به گذشته رفته است. برای درک بهتر پدیده، طرح سه بعدی آن را در این ویدئو ببینید.

15- قهرمان اصلیِ معکوس: قهرمان اصلی با استفاده از دستگاه معکوس‌کننده در زمان به عقب می‌رود، تا بفهمد چه اتفاقی برای قطعه الگوریتم افتاده است. او سوار خودرو ساب می‌شود (این همان اتومبیل سومی است که در مرحله 13 به آن اشاره شد). قهرمان اصلی و سیتور اکنون هر دو معکوس و در تعقیب خودروی بی ام و غیرمعکوس هستند. اینجا قطعه از خودروی ساب خارج شده و به داخل خودروی بی ام و می‌رود (از دید قهرمان و سیتور این عمل به صورت معکوس اتفاق می‌افتد) و در این لحظه سیتور متوجه می‌شود قهرمان اصلی قطعه را به داخل ساب انداخته است، بنابراین حالا افراد غیرمعکوس سیتور می‌توانند در آینده قطعه را از ساب بردارند! برای درک بهتر سکانس طرح سه بعدی آن را از اینجاببینید.

16- نجات از یخ‌زدگی: سیتور خودروی قهرمان اصلی را چپ کرده و آن را آتش می‌زند اما چون آنتروپیِ قهرمان اصلی معکوس است دمای بدن او به شدت پایین آمده و شروع به یخ زدن می‌کند. آیوْز (با بازی آرون تیلور جانسون) و افرادش قهرمان اصلی را دوباره غیرمعکوس کرده و او را نجات می‌دهد.

17- سفر با کشتیِ معکوس: نیل و قهرمان اصلی برای نجات کاترین که بعد از شلیک سیتور زخمی شده بود، دوباره خود را معکوس می‌کنند و کاترین را به عقب برمی‌گردانند تا زخم او مداوا شود. بعد از انفجار هواپیما در مرحله 10، شرکت روتاس قطعات و آثار هنری را در کانتینرهایی با کشتی از کشور خارج می‌کند. تیم نجات کاترین که این موضوع را می‌داند، نیل، قهرمان اصلی و کاترین را درون یکی از کانتینرهای کشتیِ شرکت روتاس قرار می‌دهند تا با حرکت به عقب در زمان به فرودگاه اسلو در لحظه‌ی وقوع انفجار هواپیما برسند.

18- بهبود کاترین: در فرودگاه اسلو کاترین، قهرمان اصلی و نیل مجددا به حالت معمولی برمی‌گردند و حال کاترین خوب شده است. در اینجا قهرمان اصلی متوجه می‌شود شخصی که با او در مرحله 10 مبارزه کرده بود خودش است. او حالا مبارزه را از زوایه نگاه دیگری تجربه می‌کند.

19- ملاقات سوم با پریا: این ملاقات در حقیقت در زمانی بین ملاقات اول و ملاقات دوم و بعد از حادثه فرودگاه اسلو اتفاق افتاده است. قهرمان اصلی از پریا می‌خواهد که در مقالات دوم که بعدا اتفاق خواهد افتاد به او اخطار بدهد که به دنبال پلوتونیوم 241 نرود تا قطعه‌ی الگوریتم در آینده به دست سیتور نیفتد. اما پریا با آن مخالفت می‌کند او معتقد است که قطعه‌ی نهم باید به دست سیتور بیفتد چراکه تنها از این طریق می‌توان محل نگهداریِ هشت قطعه‌ی دیگر را بدست آورد. قهرمان اصلی از پریا می‌خواهد آسیبی به کاترین نرساند، پریا معتقد است او بیش از اندازه می‌داند اما به قهرمان اصلی اطمینان می‌دهد این کار را نخواهد کرد. پریا به قهرمان اصلی می‌گوید که به نروژ برود، در آنجا آیوز درون یک کشتی تیمی را آماده کرده و در زمان به عقب خواهند رفت.

20- برنامه‌ریزی برای نجات جهان: تیم آیوز به همراه قهرمان اصلی، نیل و کاترین در روز چهاردم ماه، همان روزی که سالن اپرا در اوکراین منفجر شد به سواحل سیبری نزدیک شهر استالسک-12 می‌رسند. قهرمان اصلی از کاترین می‌خواهد یک روز دیگر به عقب و به ویتنام برود، همانجایی که قبلا تعطیلات خود را با سیتور سپری کرده بود. در مکالمه‌ی بین کاترین، نیل و قهرمان اصلی در کشتی، آنها متوجه می‌شوند در روز چهاردم بمبی قرار است منفجر شود، آن بمب الگوریتم را فعال می‌کند و در نتیجه کل جهان نابود خواهد شد. قهرمان اصلی طبق صحبتی که با سر مایکل کراسبی داشته می‌داند مکان آن بمب در درون هایپوسنتر در شهر استالسک-12 است. ساعتی که در دست سیتور است به محض اینکه او بمیرد ایمیلی ارسال می‌کند و بمب مذکور منفجر خواهد شد. سیتور سرطان لاعلاجی دارد و او می‌خواهد روز چهاردهم خود را بکشد. کاترین می‌گوید روز چهاردهم سیتور با پروازی از ویتنام خارج شده، نیل می‌گوید سیتور به سالن اپرا در اوکراین رفته بود. بنابراین سیتور در آینده می‌داند که او در روز چهاردهم در گذشته در ویتنام نیست پس با خیال راحت بدون نگرانی از تماس با خود در گذشته از آینده به آن محل می‌رود تا خود را در آنجا بکشد و الگوریتم را فعال کند.

21- گازانبر زمانی: قهرمان اصلی، نیل و تیمِ آیوز برای عملیات گازانبر زمانی در روز چهاردهم در شهر استالسک-12 خود را آماده کرده‌اند. هدف از عملیات لو رفتن محلی است که الگوریتم در آن مخفی شده است. سیتور الگوریتم را زیر زمین در هایپوسنتر، جایی که آزمایشات هسته‌ای انجام می‌شده مخفی کرده است. در همین زمان کاترین باید در ویتنام مطمئن شود تا قبل از اینکه قهرمان اصلی الگوریتم را به دست نیاورده سیتور خودش را نمی‌کشد. برای عملیات گازانبری دو تیم وجود دارد، تیم قرمز که در زمان رو به جلو می‌رود، تیم آبی که معکوس است و رو به عقب می‌رود، به غیر از نیل و قهرمان اصلی اعضای دو تیم یکی هستند. قهرمان اصلی با تیم قرمز و نیل با تیم آبی است. بعد از اینکه تیم قرمز عملیات پاکسازی را انجام داد تبدیل به تیم آبی می‌شود و در زمان به عقب حرکت می‌کند. اما در ده دقیقه‌ی عملیات دو تیم آبی و قرمز در یک مکان هستند. قهرمان اصلی و آیوز در تیم قرمز، قرار است به داخل تونل بروند و الگوریتم را از هایپوسنتر در زیر زمین بردارند.

22- کاترین سیتور را می‌کشد: نزدیک به پایان عملیات است، کاترین علامتی از سمت همکارِ قهرمان اصلی ندیده است، با این حال سیتور را می‌کشد به این امید که قهرمان اصلی الگوریتم را به دست می‌آورد.

23- نیل: در حین عملیات، نیل که در زمان به عقب می‌رود متوجه می‌شود ولکف، مامورِ سیتور در ورودی تونل بمب کار گذاشته است. بعد از ورودِ قهرمان اصلی و آیوز به داخل تونل بمب منفجر می‌شود و ورودی بسته می‌شود. نیل برای هشدار به قهرمان اصلی وارد دستگاه معکوس‌کننده‌ی زمان می‌شود و به حالت عادی زمان برمی‌گردد. وقتی نیل نمی‌تواند قهرمان اصلی را از ورود به تونل بازدارد، با اتومبیل به بالای هایپوسنتر (همان جایی که الان الگوریتم، ولکف، آیوز و قهرمان اصلی حضور دارند) می‌رود. طنابی را از دریچه‌ی هایپوسنتر به داخل می‌اندازد و آن را می‌کشد. قهرمان اصلی و آیوز که خود و الگوریتم را به طناب بسته‌اند قبل از انفجار از هایپوسنتر خارج می‌شوند. نیل از صحبت‌های آیوز متوجه می‌شود شخصی در هایپوسنتر دربِ قفل شده را برای آنها باز کرده است و نیل که قفل‌ساز ماهری است، می‌فهمد آن شخص خود او بوده است. بنابراین با آیوز برمی‌گردد تا دوباره به تیم آبی ملحق شده و در زمان به عقب برگردد. اینبار او که از اتفاقات روی داده اطلاع دارد در لحظه‌ی مناسب خود را جلوی شلیک ولکف قرار می‌دهد، درب را باز کرده و می‌میرد (برای بررسی این سکانس بی‌نظیر طرح سه بعدیِ آن را در کانال یوتوب ببینید). نیل در آخرین صحبت‌های خود با قهرمان اصلی به او می‌گوید که تو من را استخدام کردی، از زاویه نگاه من چند سال قبل است و از زوایه نگاه تو چند سال بعد. طبق شواهد مختلف در فیلم به احتمال بسیار زیاد نیل همان مکس پسر کاترین است که بزرگ شده و در زمان به عقب آمده است.

24- مرگ پریا تکمیل عملیات: پس از این وقایع پریا قصد دارد بر خلاف گفته‌ی خود کاترین را بکشد چون تصور می‌کند کاترین بیش اندازه می‌داند و این برای عملیات خطرناک است. در این زمان قهرمان اصلی سر می‌رسد و پریا را می‌کشد.


امید کریستوفر نولان این بود که با انتشار فیلم تنت در میانه‌ی همه‌گیری کرونا بتواند سالن‌های سینما را نجات دهد. اما آنطور که باید از این فیلم استقبال نشد و حتی در جشنواره اسکار هم تنها در دو بخش جلوه‌های تصویری و طراحی صحنه نامزد شد که جایزه‌ی بهترین جلوه‌های تصویری را از آن خود کرد. برای ما بخت برگشتگان ایرانی امکان تماشای نسخه‌ی IMAX فیلم وجود ندارد. طبق توصیف آنان که فیلم را در سالن‌های سینمای IMAX تماشا کردند چنان تجربه‌ی باورنکردنی بوده است که نگویم برایتان. جزئیات ریز، دقیق و شفاف و کنتراست خیره‌کننده که از ابتدا تا انتها شما را میخکوب خواهد کرد. جلوه‌های طبیعی و بی‌نقصِ گرد و غبار ناشی از اصابت گلوله به دیوار، جزئیات آجرهای روی دیوارِ مدرسه در پس‌زمینه، بافت لباس‌ها و بسیاری جزئیات پر زرق و برق دیگر که در نسخه‌ی دیجیتالی همه‌ی آنها را از دست داده‌ایم. به هر حال تنت فیلمی نیست که یک بار دیدن آن کفایت کند هر چه بیشتر آن را ببینیم و در مورد تنت تحقیق کنیم جزئیات و نکات بیشتری را می‌فهمیم. برای آنان که از یافتن چیزهای جدید لذت می‌برند و برای آنان که فیلم‌های اکشن را می‌پسندند، تنت کم نگذاشته است.


مجتبی یکتا

ماهنامه پیشران (آینده‌پژوهی کسب‌وکار)/‌شماره 43

دی ماه 1399

پی‌نوشت

[1] سنجش خرد ناب، ایمانوئل کانت، ترجمه دکتر میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1362، ص. XIX

[2] Kip S. Throne, 1988, 'Wormholes, Time Machines, and the Weak Energy Condition', Physical Review Letters, Vol. 61, no. 13, pp. 1446-1449

[3] کهن الگوهای یونگی، رابین رابرتسون، ترجمه بیژن کریمی، نشر دف، تهران، 1398، ص. 41

تنتکریستوفر نولانآنتروپیزمانعلیت
می‌نویسم برای آدم‌ها و ماشین‌ها - توییتر: twitter.com/mojtaba2a
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید