میشه گفت یکی از راههای موفقیت در تجارت، کسب اطلاعات درباره محصولات و ایدههایی هست که از رقابتها سربلند بیرون اومدن و در تاریخ هم ثبت شدن...
اما واقعا چه چیزی چند شرکت انگشتشمار رو با بقیه متفاوت کرده؟
با خوندن تاریخ هر کدومشون میفهمیم ایدههای موفق، سه عنصر مشترک دارن: تخصصگرایی، نوآوری و تاکید روی قصهگویی.
لگو هم از این قاعده مستثنی نیست...
اینکه محصولی به سادگی لگو تونسته در این دنیای دیجیتال که هر روز هم پیچیدهتر میشه مثل قدیم همچنان بمونه و محبوب بشه شگفتانگیزه...
شهر کوچک بیلوند که در مرکز دانمارک واقع شده، محل تولد لگو محسوب میشه.
داستان از زمانی آغاز شد که در سال ۱۹۱۶، اوله کرک کریستیانسن که نجار بود، کارگاهی رو در این شهر برای خودش خرید و به همراه کارمندانش در این کارگاه مشغول به ساخت مبلمان، نردبان، چهارپایه و.... شد. اما همه چیز به خوبی پیش نرفت. در سال ۱۹۲۴ وقتی پسرانش در کارگاه مشغول بازی بودن، در حادثهای کل کارگاه رو به آتش کشیدن و این آتشسوزی، باعث شد کارگاه کریستیانسن و خونهشون از بین بره.
این اتفاق دقیقا زمانی افتاد که او قصد داشت تجارتش رو گسترش بده اما اوله دلسرد نشد و این آتشسوزی رو به عنوان فرصتی برای بزرگترکردن کارگاهش دید. او در کارگاه جدیدش به همراه کارمندانش مشغول به کار شد اما باز هم بدشانسی اورد و سال ۱۹۲۹ با «رکود بزرگ» مصادف شد و قدرت اقتصادی افراد در همه دنیا خیلی پایین اومد.
او و کارمندانش با ادامه رکورد شدید و کسادی کارشون شروع به ساخت مدلهای کوچک و مینیاتوری از ابزارهاشون کردن و همین کار هم فکر ساختن اسباببازی رو به سرش انداخت.
در همان زمان بود که همسرش فوت کرد و بعد از گذروندن دوران سخت روحی، شروع به ساختن اسباببازیهای چوبی مثل قلک، مدلهایی که قابلیت کشیدن روی زمین دارن، ماشین، کامیون و خونههای کوچک کرد اما به دلیل رکود زیاد، تجارتشون اصلا سودی نداشت.
اوله برای اینکه بتونه مخارج زندگیش رو تامین کنه در کنار ساخت اسباببازی، به ساخت مبلمان هم ادامه داد و در اواسط دهه ۳۰ میلادی، اسباببازی یو-یو او با استقبال خوبی مواجه شد اما این موفقیت هم زودگذر بود و مجبور شد از یو-یوهای اضافه، به عنوان چرخ برای اسباببازیهای دیگه استفاده کنه!
همون موقع بود که تصمیم گرفت اسمی رو برای کارگاهش انتخاب کنه و در نهایت نام Lego انتخاب شد؛ نامی که از حروف اول عبارت دانمارکی Leg Godt به معنای «خوب بازی کن» گرفته شده بود اما نکتهای که اوله اون موقع نمیدونست، این بود که لگو در زبان لاتین، معنایی مشابه «من میسازم» یا «من اشیا را کنار هم قرار میدهم» داشت. در سال ۱۹۳۴ این نام برای شرکت اوله انتخاب شد و از همان زمان، محصولاتشون با این نام عرضه شد
یکی از نکاتی که باعث شده بود اسم اسباببازیهای اوله بر سر زبانها بیفته، دقت به جزییات بود؛ اوله از هیچ کاری برای بهترشدن کیفیت اسباببازیهاش دریغ نمیکرد و حاضر نبود برای سود بیشتر، کیفیت رو کاهش بده.
محبوبترین اسباببازیای که توسط اوله در آن زمان ساخته میشد، اردک چرخداری بود که وقتی روی زمین میکشیدیم، منقارش باز و بسته میشد؛ اسباببازیای که در حال حاضر، به عنوان یک آیتم کلکسیونی فوقالعاده ارزشمند تلقی میشه
در زمان جنگ جهانی دوم و هنگامیکه دانمارک به اشغال آلمانیها دراومد، یه آتشسوزی دیگه در کارگاه اوله اتفاق افتاد اما در آن زمان، اوله اونقدر وضعش خوب بود که نه تنها تونست کارگاهش رو بازسازی کنه بلکه موفق شد اون رو گسترش هم بده.
پس از جنگ جهانی دوم گریبان دنیا را گرفت، کمبود مواد اولیه سنتی مانند چوب برای ساخت وسایل بود. به همین دلیل، افراد به دنبال مواد اولیه جایگزین برای ساخت وسایل مختلف بودند. پلاستیک، یکی از این مواد اولیه بود.
در سال ۱۹۴۶، اوله در نمایشگاهی در شهر کپنهاگ با دستگاهی آشنا شد که میتونست به پلاستیک فشرده شکل بده. او این دستگاه رو که قیمت زیادی داشت، خرید اما در سال ۱۹۴۶، دولت دانمارک به دلیل کمبود مواد اولیه، استفاده تجاری از پلاستیک رو تا سال ۱۹۴۷ ممنوع کرد.
به هر حال، اوله این دستگاه رو خرید و طی یک سالی که اجازه استفاده تجاری از این دستگاه رو نداشت، شروع به آزمون و خطا و ساخت اسباببازیهای مختلف پلاستیکی کرد.