به قلم شیوا پروائی
دکترای جامعهشناسی و پژوهشگر مسائل اجتماعی
امروز در جامعه پرمخاطرهای زیست میکنیم که هر روز مخاطره جدیدی ظهور میکند و آدمهای این جهان باید برای مواجهه با این مخاطرات در آمادهباش کامل باشند اما آیا همه مردم به یکاندازه آمادگی دارند؟ چه کسانی بیشتر آسیب میبینند؟ درنهایت چه رویکردی بهتر است در سیاستگذاری اجتماعی اتخاذ شود؟
مخاطرهای که این روزها به زیست جامعه ایرانی نفوذ کرده است، ویروس کروناست. در مواجهه با کرونا، یکی از مهمترین استراتژیهایی که تا به امروز بر آن تاکید میشود، دعوت شهروندان به خودمراقبتی است. مثل دیگر کشورها چون چین و ایتالیا قرنطینه عمومی اتفاق نیفتاده و بیشترین تاکید بر خودمراقبتی و مسئولیتهای فردی شهروندان است. البته صدای مسئولیتهای اجتماعی نیز با دعوت از نیروهای مردمی و خیریهای شنیده میشود.
بهنظر میرسد این روزها به یکباره در جامعهای که نظام سلامتش تا به امروز عمدتاً بر درمانمحوری تکیه داشت، حال در وضعیت مواجهه با بحران بزرگی به نام ویروس کرونا، بر خودمراقبتی تکیه بیشتری میکند. اما خودمراقبتی چیست و در چه گفتمانی بحث میشود؟
بهطورکلی نظامهای سلامت مبتنی بر دو رویکرد اصلی درمان و پیشگیری هستند که تاکید نظام سلامت ایران تا به امروز عمدتاً بر درمانمحوری بوده است. پیشگیری قبل از ایجاد بیماری و با هدف کنترل عوامل خطر در بدن به منظور حفظ سلامتی و جلوگیری از بروز بیماری با اقداماتی چون رعایت بهداشت فردی و اجتماعی، سبک زندگی سلامتمحور و مراقبتهای پیشگیرانه انجام میشود. خودمراقبتی در گفتمان دوم یعنی رویکرد مبتنی بر پیشگیری مطرح است؛ چیزی که در نظام سلامت ایران تا به امروز مغفول بود.
تاکید امروز نظام سلامت بر خودمراقبتی و پیشگیری را باید به فال نیک گرفت اما آیا در این وضعیت بحرانی میتوان بیشترین تاکید را بر خودمراقبتی داشت؟ آیا همه طبقات، توانایی کاربرد خودمراقبتی را در زندگی روزمره دارند؟ مردم چقدر از رفتارهای پیشگیرانه و خودمراقبتی آگاهی دارند؟ در نظام سلامتی که سالیان سال بر درمانمحوری تاکید داشته و بسیاری از اقشار اجتماعی در چنین بستری زیست کردهاند، آیا اتخاذ چنین سیاستی میتواند موفقیتآمیز باشد؟
خودمراقبتی استراتژی بسیار مفید و موثری است اما نه برای همه طبقات؛ خودمراقبتی چیزی نیست که به شکل آنی آموخته شود و در زندگی روزمره به کار گرفته شود؛ خودمراقبتی، سبک زندگی است که محصول تاریخ زندگی افراد است. برای جامعهای که فاقد سواد سلامت و تغذیه، سواد پیشگیری و سواد خودمراقبتی است، آیا استراتژی خودمراقبتی میتواند موثر باشد؟
نظام سلامت ایران تا به امروز مبتنی بر درمانمحوری بوده و بسیاری از افراد از رفتارهای پیشگیرانه، سبک زندگی سلامتمحور و خودمراقبتی آگاهی کافی ندارند. نتیجه تاکید بر درمان و کمتوجهی به پیشگیری در نظام سلامت، در افزایش بیماریهایی مانند فشارخون، دیابت، بیماریهای قلبیعروقی، چاقی، نبود فرهنگ چکاپ دورهای پزشکی، ضعف سیستم ایمنی بدن و مواردی از این قبیل دیده میشود.
حاکمیت و دولت نمیتواند خودمراقبتی را در لحظات بحرانی به عنوان مهمترین استراتژی برای همه طبقات قلمداد و بر آن تاکید کند و از این طریق بر ویروس کرونا پیروز شود. این استراتژی برای همه طبقات اجتماعی موثر نیست؛ همه طبقات، فرصت و توان یکسانی برای خودمراقبتی ندارند. در این استراتژی، بسیاری از لایههای طبقات پایین جامعه مانند ساکنان روستاهای دورافتاده و مناطق حاشیهای، بیسوادان و کمسوادان، کارگران خدمات شهری، بیخانمانان، کودکان کار، سالمندان کار و دستفروشان جزء دیده نشده است. این گروهها چقدر فرصت و توان خودمراقبتی دارند؟ آنها چقدر با خودمراقبتی آشنا هستند؟ به یقین میتوان گفت ترویج خودمراقبتی در بین طبقاتی که فاقد سرمایهها برای مراقبت و حمایت از خود هستند، نمیتواند موثر باشد.
این روزها جمله «در خانه بمانید» زیاد به گوش میرسد! آیا در جامعهای که بخش زیادی از افراد آن در اقتصاد غیر دولتی، بخش خصوصی، بازار، مشاغل خانگی، اقتصاد غیررسمی و خیابانها کسب معاش میکنند چطور میتوانند قرنطینه خانگی را انتخاب کنند؟ آنها بنا بر ضرورت و اجبار، کار را انتخاب میکنند. مگر چند درصد از جامعه ما کارمندان رسمی دولت هستند که خیالشان بابت حقوق ثابت ماهیانه راحت باشد؟ فردی که تمام سرمایهاش، درآمد ناشی از شغلش هست، چطور میتواند شغلش را رها کند و در منزل بنشیند؟
آیا سیاستی برای حمایت از طبقات پایین، مشاغل روزمرد و دستفروشان جزء اندیشیده شده است؟ آیا سیاستی برای حمایت از گروههای شغلی که در این شرایط آسیب بیشتری دیدهاند، اندیشیده شده است؟ آنها بدون حضور سیاستهای اجتماعی و حمایتی چطور میتوانند در خانه بمانند؟
تاکید بر خود مراقبتی شروع بسیار خوبی است ولی ما امروز تاوان سالها بیتوجهی به پیشگیری و خودمراقبتی را خواهیم داد. امروز در وضعیت بحرانی نباید مردم این تاوان را بدهند، امروز باید به جای خودمراقبتی، سیاستهای موثر دیگری برای اقشار تهیدست و لایههای پایین جامعه ارائه شود.
حاکمیت و دولت باید در مقابل گروههای آسیبپذیر، ناتوان، فقیر و تهیدست، مسئولیت بیشتری بپذیرد؛ افرادی که به دلایل مختلف نتوانستهاند به جایگاه میانی و بالا در بین طبقات اجتماعی دست یابند و درنتیجه در طبقات پایین و تهیدست با سبک زندگی خاص خود زیست میکنند؛ سبک زندگیای که با خودمراقبتی و رفتارهای سلامتمحور آشنا نیست.
در پایان باید گفت به نظر میرسد جامعه ایرانی به سمتی پیش میرود که تنها خود فرد مسئول زندگی در جامعه پرمخاطره است؛ دولت، شهروندان را دعوت به خودمراقبتی میکند و سیاست عمومی و فراگیری را پیاده نمیکند؛ در چنین شرایطی، هر کسی امکان و توان خودمراقبتی و خودقرنطینگی داشت، از ویروس کرونا در امان است و افراد ناتوان و تهیدست، برای امنیت تنها میتوانند به شانس و تقدیر پناه آورند. غلبه بر ویروس کرونا مستلزم خودمراقبتی افراد، مشارکت نیروهای مردمی-خیریهای و مهمتر از همه سیاستهای دولت است. نمیتوان نقش سیاستهای دولت را بر زیست روزمره مردم نادیده گرفت.
باید توجه داشت که نمیتوان برای همه طبقات و گروهها سیاستهای یکشکل و یکسانی پیاده کرد؛ حتما باید تفاوتها را دید. حاکمیت و دولت در سیاستهای اجتماعی نباید با همه مردم به شکل یکسانی برخورد کند؛ مردم همگون نیستند و در بسیاری از شرایط، متفاوت هستند و درنتیجه در مواجهه با بحرانها نیز یکشکل عمل نمیکنند. باید این تفاوتها را در سیاستگذاریها لحاظ کرد. نمیتوان ویژگیهای برخی از طبقات و اقشار را در سیاستها نادیده گرفت.
در پایان باید گفت امروز جامعه ایرانی نیازمند مسئولیتپذیری بیشتر دولت است؛ به همان اندازه که مسئولیت فردی و اجتماعی مردم با اهمیت است و امروز ترویج میشود، مسئولیتپذیری بیشتر دولت نیز حیاتی است؛ این روزها در مواجهه با کرونا، زندگی روزمره مردم بیش از همیشه به سیاستهای دولت گره خورده است.
این یادداشت در وبسایت انگاره منتشر شدهاست.