در دوران طلایی انسانیت، دقیقا در اوج نمودار میزان ارتباطات در تاریخ بشریت، طوری که کل کرهی زمین با شبکهای بنام اینترنت بصورت آنی (با تاخیری در حد چند هزارم ثانیه) متصل هست، ما نمیفهمیم که باورهامون شلاق میخورن، خیلی بیشتر از هر نسلی در طول تاریخ بشریت. طبیعتا منظورم شلاق واقعی نیست، شلاقی هست که از طریق رسانه (شبکههای اجتماعی، اخبار، وبسایتها و ویدیوها) به باورهای ما زده میشه. بعضی وقتها فکر میکنم کاری که بعضی رسانهها با ما میکنن دقیقا مصداق این بیت شعر هست. که میگه:
این زمان شلاق بر باور حکومت میکند / در بلاد شعله، خاکستر حکومت میکند
شعر از سید حسن حسینی
این شعر رو اولین بار از ترانهی سراب از محمد اصفهانی شنیدم. شعر کامل رو از اینجا میتونید بخونید و ترانه رو از اینجا بشنوید.
توی موبایل یک چیزی رو بهمون نشون میدن، اولش ما باور نمیکنیم یا رغبت نشون نمیدیم، کمی بعد به انواع و انحاء مختلف همون مطلب جلوی چشممون میاد، در ویدیوها، در یوتیوب و ... اینقدر میاد تا باور کنیم و بگیم باشه بابا، قبوله...
حتی ممکنه بعضی وقتها یادمون بره که حق این رو داریم که خودمون انتخاب کنیم چی رو ببینیم، چی رو نبینیم، به چی فکر کنیم و یا به چی فکر نکنیم. این که چی رو قبول کنیم یا قبول نکنیم. حتی آدم حق نداره از اون چیزی که ترند (Trend) هست خوشش نیاد!