فاطمه کول | مامایی 95

با پشت دستش، رژ غلیظش را کم میکند؛ مقنعهی گشادش، که حالا روی شانهاش افتاده، را جلو میآورد؛ از خودش عکس میگیرد و استوری میکند؛ بزرگ مینویسد: «حَج خانوم کلاس حاج آقا».
در ایستگاه اتوبوس، دختر جوانی که رنگ مانتوی بدون دکمهاش با شلوار جین و کفشش ست شده، با دیدنم روی برمیگرداند و بلند، جوری که بشنوم، میگوید: «امثال شما هستید که...». بلند میشوم؛ گره روسریام را با غیظ محکم میکنم و روی سرم مرتبش میکنم.
روایت اول: یکی از کلاسهای درسمان در دانشگاه، که اکثراً مجاب به حجاب میشدند.
روایت دوم: اتفاقی در ایستگاه اتوبوس.
حجاب، مثل گره کوری است که هرچه بکشی، کورتر میشود
هرازگاهی، از هر گوشهوکناری با بهانههای مختلف سرک میکشد؛ و بعد از مدتی، مثل آتشی که خاموش میشود اما خاکسترش ذرهای انرژی برای شعلهور شدن میخواهد، دوباره مطرح میشود. به خودم میگویم: نهایتِ وضعیت حجاب چه میشود؟
موضوع حجاب، موضوعی چندوجهی و پیچیده است که تنها ماهیت اعتقادی ندارد. حجاب دارای ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی است. شاید یکی از دلایل عدم موفقیت در این زمینه، صرفاً توجه به بعد مذهبی حجاب باشد.
حجاب، از نظر بسیاری، هنوز یک تکه پارچه است که گاهی روسری و گاهی چادر میشود. با این وجود، طبیعی است که حجاب مسئلهای جدای از سایر مسائل جامعه تلقی شود؛ جدای از عدالت، جدای از سیاست، جدای از اقتصاد...؛ مسئلهای که باید «انتخاب» را در آن ملاک کرد. طبیعی است که حجاب فقط همان تکه پارچه شود و دیگر هویت جامعه به حساب نیاید.
با این حال، سالهاست که موضوع حجاب از سبد مسائل اجتماعی و فرهنگی خارج شده و به یک موضوع سیاسی، بلکه امنیتی، بدل گشته است.
به نظر میرسد موضوع حجاب در این سالها بیشتر از آنکه خودش اصل باشد، قرار است پازل مبارزه علیه حکومت را تکمیل کند. وگرنه اجبار حداقل میزان حجاب در یک حکومت اسلامی، بدیهی است؛ کمااینکه حکومت اسلامی در مورد سایر مفاسد اجتماعی نیز ملزم به واکنش است.
وقتی جمهوری اسلامی نشانه باشد، هرگونه انشقاق و افتراق و گسست میان مردم که موجب تضعیف جمهوریت نظام شود، میتواند خودش هم یک هدف باشد. تحریک گسلهای اجتماعی در دستور کار است. مبارزهی رسانهای علیه حجاب اجباری، که پرچمش را معصومه علینژاد با دلارهای آمریکایی به دست گرفته، از همین قبیل است.
قرار است جامعهی زنان و مردان به ورطهی دوقطبی دیگری کشانده شوند؛ قرار است مخالفین و موافقین حجاب اجباری،مانند تقابل استقلال و پرسپولیس به جان هم بیفتند.
مسئلهی حجاب؛ مسئلهای که بیش از هر چیز به آرامش احتیاج دارد
راهحل مسئلهی حجاب در ایران امروز، هرچه باشد، برای شروع به آرامش احتیاج دارد. مسائل تبیینی که آرامش و حوصله میطلبد را نباید به عرصههای هیستریک رجزخوانی، میدان رزم، و عرصهی رو کمکنی مبدل کرد. در فضای تنش، لشکرکشی و مجادله، حقطلبی، انصاف، تعقل، و آزاداندیشی شکل نمیگیرد.
زنانی و دخترانی که در این میانه بلاتکلیفاند؛ نه لزوماً طرفدار آنطرفیها هستند، و نه حاضرند ظاهر این طرفیها را انتخاب کنند.
هرچه مسئلهی حجاب بیشتر به معرکهی حجاب تبدیل شود، و هرچه در آتش این ماجرا هیزم نفرت بیشتری ریخته شود، به نفع جریان معاند است. هرچه بدحجاب و باحجاب بیشتر در وضعیت تقابل و نفرت قرار بگیرند، و هرچه بیشتر این دوگانه شدت بگیرد،
و هرچه تلقی دشمنانگارانهی طرفین از یکدیگر جدیتر شود، اتفاقاً حل مسئلهی حجاب مشکلتر خواهد شد.
حال، معالأسف، اقدامات مدیران و دستاندرکاران فرهنگی نیز در همین زمین بازی رقم میخورد.
اقدامات علیه فحشا در مبارزه با مسیح علینژاد خلاصه میشود. لذا طبیعی است که این دستاندرکاران فرهنگی دستپاچه، برای هفتهی حجاب و عفاف منتظر باشند تا همایش بگیرند بلکه با این کار، اردوکشی کرده و تعداد چادریها و مذهبیها را به رخ بکشند!
مدیران فرهنگی، عرصهی خطیر فرهنگ را با میدان جنگ و عرصهی رجزخوانی اشتباه گرفتهاند.
این اردوکشیها و لشکرکشیها، ضمن اینکه به نظر میرسد بیشتر برای تخلیهی عصبانیت باشد، در آتش نفرت این دوقطبی بیشتر میدمد. چند خانم که شاید حجاب مناسبی هم نداشته باشند، در این همایشها حضور پیدا میکنند؟
حال آنکه پرداختن به مسئلهی حجاب، بماهو حجاب، بزرگترین اشتباه راهبردی این چهل و خردهای سال ماست. حجاب، انعکاس سبک زندگی، نظام عقاید، و منظومهی گرایشهای زن است. برای نجات مردم از آتشسوزی، دود را از پنجره بیرون نمیکنند!
مسئلهی حجاب کماولویت نیست؛ مسئلهی حجاب بهمثابهی یک عارضهی رفتاری، اولویت پایینی دارد؛
اما بهمثابهی یک پروژهی سیاسی علیه زن، و درنتیجه علیه مردم و نظام، قطعاً از مسائل اساسی است.
مسئلهی حجاب هم فینفسه مسئلهای مهم است، و هم به اعتبار اتصالات شبکهای با دیگر مسائل، اهمیت دارد.