ویرگول
ورودثبت نام
گاهنامه اقتدار
گاهنامه اقتدارگاهنامه فرهنگی-سیاسی-اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی کرمان
گاهنامه اقتدار
گاهنامه اقتدار
خواندن ۹ دقیقه·۲ ماه پیش

پاراچنار، زخم دل مسلمانان

مروری بر منطقه‌ی پاراچنار پاکستان و علل ناامنی آن (نسخه‌ی کامل)

  • مصطفی محمدی | دکتری روابط بین‌الملل دانشگاه امام صادق علیه السلام

(نسخه‌ی کامل)

«پاراچنار»؛ این نامی است که اگر از دغدغه‌مندان عرصه‌ی جهان اسلام باشید، حداقل تا کنون یک بار به گوشتان خورده است. خصوصاً اگر نسبت به مسائل ناظر بر شیعیان در هر کجای جهان حساسیت داشته باشید. احتمالاً گزاره‌ای که همراه با این نام شنیده‌اید کم و بیش عبارت است از اینکه: «شیعیان پاکستان در حال قتل‌عام هستند و دولت این کشور نیز نه‌تنها هیچ اقدامی در حمایت از آن‌ها نمی‌کند، بلکه گاه با همدستی نیروهای تکفیری یا وهابی، اقدام به معاونت در جنایت علیه این شیعیان مظلوم می‌نماید». اما اصل ماجرا چیست؟ چه کسانی هستند که شیعیان پاراچنار را به شهادت می‌رسانند؟ پس دولت پاکستان چکار می‌کند؟ آیا در پاکستان نیروهای وهابی وجود دارند؟ در این یادداشت کوتاه سعی می‌کنم تا در چند سطح به بخشی از این ابهامات پاسخ بدهم.

شهر پاراچنار (به اردو: پاڑہ چنار) مرکز شهرستان «کُرَّم» (در تقسیمات سرزمینی پاکستان: آژانس کُرَّم) واقع در ایالت شمال غربی پاکستان (ایالت «خیبرپختونخوا») و هم‌مرز با افغانستان است. این بخش از پاکستان از مهم‌ترین دروازه‌های ورود افغان‌ها به پاکستان و همچنین ورود پاکستانی‌ها به افغانستان محسوب می‌شود که مساحت آن ۳۳۱۰ کیلومتر مربع بوده و تا شهر پیشاور (مرکز ایالت خیبرپختونخوا) ۲۵۳ کیلومتر فاصله دارد. پاراچنار با جمعیت معتنابه شیعی دارای دو قوم بزرگ به نام‌های «طوری» و «بنگش» می‌باشد که اکثریت در قوم طوری با شیعیان است. درحالی که شیعیان تنها نیمی از جمعیت بنگش‌ها را تشکیل می‌دهند.

پاراچنار به لحاظ اجتماعی بافت قبیله‌ای دارد و از جمله مناطقی از پاکستان است که چندین قوم و طایفه‌ی نژادی و مذهبی در آن سکونت دارد. از لحاظ موقعیت جغرافیایی، منطقه‌ی کُرَّم و در کانون آن شهر پاراچنار، دارای یک موقعیت منحصر به فرد است. اتصال این شهر به چندین نقطه‌ی مهم سیاسی و جغرافیایی موجب شده همه‌ی نیروهای سیاسی و نظامی، این شهر را به چشم یک تقاطع استراتژیک ببینند. کافی است به مختصات پاراچنار در نقشه‌های نظامی که از سوی پنتاگون و دیگر مراکز تحقیقاتی منتشر شده نگاه کنیم، فاصله‌ی آن با مرزهای افغانستان ۲۰ کیلومتر است. پاراچنار تنها بخشی از مناطق قبایلی پاکستان است که با ۳ استان افغانستان مرز مشترک دارد.

در سطح محلی، منازعات بر سر اراضی یکی از مهم‌ترین علل سرگرفتن درگیری‌ها در این منطقه محسوب می‌شود. باید در نظر داشت که با توجه به پیچیدگی پویایی‌ها در این خطه، نمی‌توان رویکرد تک‌وجهی و تک‌عاملی نسبت به آن اتخاذ نمود. لذا باید دانست که اختلافات ارضی، علیرغم وجود در دیگر نقاط مناطق قبایلی پاکستان، صرفاً یک محرک برای بروز درگیری‌ها در این بخش از پاکستان می‌باشد که عمدتاً به عنوان یک عامل ثانویه و جانبی در کنار اختلافات مذهبی و ایدئولوژیک در نظر گرفته می‌شود و هر از چندی تبدیل به بهانه‌ای برای از سرگرفتن درگیری‌های عقیدتی در این خطه می‌شود.

به عقیده‌ی برخی، نزاع‌های مربوط به زمین، جنگل‌ها، منابع آبی و مناطق کوهستانی در این سرزمین، بسیار بیشتر از تحریکات مذهبی مانند اتهامات توهین به مقدسات یا مراسمات مذهبی، تنش‌ها را تشدید کرده است و متعاقباً قبایل درگیر، اختلافات فرقه‌ای را برای ایجاد اتحاد در نزاع‌های خود بر سر زمین‌ها به کار گرفته‌اند و محیطی ایجاد کرده‌اند که در آن با اقدام به لشکرکشی فرقه‌ای پای نیروهای خارج از منطقه را حتی گاهاً از آن سوی مرز در افغانستان به این منازعات می‌کشانند.

اما پویایی دیگری که در سطح محلی منجر به بروز منازعات گسترده‌ی قبیلگی و مذهبی گردیده است، بحث اختلافات فرقه‌ای میان اهل تشیع و اهل تسنن در این منطقه می‌باشد. اکثریت قریب به اتفاق پژوهشگران، سال ۱۹۷۹ میلادی را نقطه‌ی عطفی در اختلافات مذهبی در این خطه در نظر می‌گیرند، یعنی زمانی که انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید و اتحاد جماهیر شوروی اقدام به تجاوز به خاک افغانستان نمود. بروز جنگ در افغانستان و رویکرد دولت پاکستان در این جنگ در حمایت از مجاهدین، منجر به تغییر وضع طبیعی جمعیتی در این منطقه، ناظر بر موقعیت راهبردی آن و نفوذ در خاک افغانستان و نزدیکی آن به کابل، با افزایش حضور افراد غیربومی عمدتاً سنی‌مذهب از قبایل پشتون ساکن در افغانستان گردید که چالش‌هایی را در سطح محلی ایجاد نمود که تا کنون ادامه دارد و منجر به تلفات انسانی در مقیاس صدها شهروند و غیربومی‌ها و مهاجرت اجباری ساکنین در مقیاس هزاران خانوار در برهه‌های زمانی مختلف گردیده است.

در سطح ایالتی/استانی، به عقیده‌ی بسیاری، تشدید درگیری‌ها در این منطقه در سه دهه‌ی اخیر، با ورود بقایای طالبان و القاعده به منطقه‌ی کُرَّم و سکونت آنها در منطقه‌ای با اکثریت شیعه‌نشین مقارن شده است. دیدگاه‌های افراط‌گرایانه و تکفیری این گروه‌ها در قبال شیعیان از یک‌سو و سابقه‌ی همکاری شیعیان با نیروهای دولتی پاکستان و ناتو در بیرون راندن آنها از منطقه در سال‌های ابتدایی سقوط طالبان در افغانستان از سوی دیگر، بدون شک در پس‌زمینه‌ی رفتار خشونت‌بار آنها با شیعیان نقشی اساسی داشته است.

در کنار این‌ها نمی‌توان از نقش و تأثیر یک موضوع حاشیه‌ای و مهم دیگر نیز غافل شد؛ حضور مؤثر مردم منطقه‌ی پاراچنار در تیپ زینبیون و در تقابل با داعش در سوریه و عراق. در این راستا گسترش فعالیت داعش خراسان در پاکستان و ارتباطات نزدیک آن با گروه‌های تندرو دیگری همچون لشکر جهنگوی و سپاه صحابه سهمی بسزا در گسترش اخیر ناآرامی‌ها در منطقه ایفا کرده است. در این میان در مورد مواضع تحریک طالبان پاکستان (تی‌تی‌پی) در خصوص شیعیان به‌ویژه پس از حاکمیت طالبان در افغانستان، نیز نکات قابل توجهی وجود دارد.

در سطح ملی، شکی نیست که وضعیت کنونی در منطقه‌ی کُرَّم نمی‌تواند خالی از مداخله‌ی مستقیم یا غیرمستقیم دولت این کشور باشد. برای ارائه یک تحلیل واقع‌بینانه از میزان اثرگذاری دولت پاکستان در تحولات جاری، نیاز است تا نگاهی به سیاست پاکستان در نسبت با نحوه‌ی استفاده از این منطقه برای تأمین منافع ملی و جناحی خود در طول دهه‌های گذشته داشته باشیم.

همان‌گونه که در نقشه‌ی این گزارش قابل مشاهده است، منطقه‌ی پاراچنار به‌عنوان بخشی از خاک پاکستان، همانند یک دماغه یا منقار در عمق خاک افغانستان نفوذ نموده و دسترسی بسیار خوبی به مرکزیت افغانستان در کابل دارد.

این ویژگی استراتژیک؛ اما خود تبدیل به نقطه‌ای برای برهم خوردن آرامش ساکنان آن شده است؛ خصوصاً بعد از دهه‌ی ۸۰ میلادی و تهاجم شوروی به افغانستان.

در رأس فهرست رهبران ملی پاکستان، کسی که می‌توان از او به‌عنوان متهم در نابسامانی اوضاع کنونی در پاراچنار یاد کرد، رئیس‌جمهور فقید و به عقیده‌ی بسیاری دیکتاتور نظامی کودتاچی، ژنرال محمد ضیاءالحق قرار دارد.

ضیاءالحق که عموماً از او به‌عنوان یک رهبر بنیادگرای سنی‌مذهب و معتقد به مکتب دیوبندیه یاد می‌گردد، به‌عنوان مجری طرح بین‌المللی بلوک غرب و حامیان آن برای مقابله با نفوذ شوروی در افغانستان شناخته می‌شود.

سیاست دولت پاکستان تحت رهبری ژنرال ضیاءالحق، استفاده از ظرفیت راهبردی مناطق قبایلی و با حمایت قدرت‌های غربی برای پشتیبانی و آموزش نیروهای مجاهدین بود؛ که تأثیر زیادی بر تغییر دموگرافی و نیز مسلح‌سازی یا میلیتاریزه‌کردن این خطه از پاکستان داشته است.

به گواهی تاریخ، پس از ورود شوروی به خاک افغانستان، منطقه‌ی پاراچنار به دلیل موقعیت جغرافیایی‌اش به محلی برای عبور و مرور احزاب جهادی افغانستان و مستشاران غربی (با حمایت و همکاری دولت پاکستان) تبدیل شد؛ در حالی‌که احزاب افغانی نیز با حمایت آمریکا و غرب علیه شوروی وارد جنگ شده بودند.

از منظر شیعیان بومی در این منطقه، در آن زمان دولت پاکستان به شیعیان پاراچنار پیشنهاد نمود که به‌دلیل رفت‌وآمد افغان‌ها و شرایط ویژه‌ی ایشان، باید این منطقه را ترک کرده و به منطقه‌ی «جوزاره» در شهرستان «هنگو» کوچ نمایند. این امر با مقاومت زعمای شیعه، از جمله شهید «عارف حسینی» - که هنوز رهبری شیعیان را به دست نگرفته بود - و با معرفی این طرح تحت عنوان توطئه‌ی دولت پاکستان برای کوچاندن شیعیان از پاراچنار، مواجه گردید و به شکست انجامید.

تصور می‌شود که سیاست دولت پاکستان در این مقطع، یکسان‌سازی ترکیب جمعیتی در این منطقه‌ی حساس برای تسهیل اجرای سیاست منطقه‌ای مطلوب، راهبرد عمق استراتژیک در افغانستان، کنترل بهتر بر مرز مورد منازعه‌ی دیورند، و پشتیبانی و لجستیک مبارزان سنی‌مذهب دیوبندی به‌عنوان گروه‌های نیابتی و ابزار پیشبرد سیاست خارجی این کشور بوده است.

مقاومت شیعیان به‌عنوان یک اقلیت مذهبی، موجب ایجاد حس تقابل و به خطر افتادن حاکمیت ملی دولت در این منطقه شده است؛ چه آن‌که بروز نشانه‌های وجود حمایت‌های مردمی از تغییر نظام سیاسی در ایران و پیروزی جمهوری اسلامی به‌عنوان یک دولت خارجی، می‌تواند یک چراغ قرمز برای حاکمیت دولت در هر کشوری محسوب گردد. این امر موجب اتخاذ سیاست‌های تقابلی و مواجهه‌ی غیرمستقیم دولت با این اقلیت، برای تثبیت قدرت ملی و تضعیف انسجام شیعیان در این سرزمین گردیده است.

در سطح بین‌المللی، این منطقه همواره نقش مهمی در تعامل میان قدرت‌های جهانی ذی‌نفع در این منطقه داشته است؛ از دوران رقابت‌های استعماری بریتانیا گرفته تا یکی از نقاط عطف آن در دهه‌ی ۸۰ میلادی و جهاد علیه شوروی در افغانستان، با حمایت بلوک غرب به رهبری ایالات متحده‌ی آمریکا و معاونت عربستان سعودی، که تاریخ این خطه را برای همیشه تغییر داد؛ و نیز حضور و اخراج آمریکا از افغانستان از ابتدای قرن ۲۱ میلادی.

نگاهی به بازه‌ی جهاد علیه کمونیسم نشان می‌دهد که از زمان شروع تجاوز و فعالیت مجاهدین، مهاجرین افغان در اکثر مناطق کُرَّم ایجنسی حضور پررنگی یافتند و اردوگاه‌های آن‌ها در سراسر منطقه پراکنده شد.

در این بازه، احزاب هفت‌گانه‌ی افغان در شهر پیشاور - که خواهان تشکیل «دولت در تبعید» و شناسایی آن از سوی دولت‌های خارجی به‌ویژه آمریکا بودند - طی سفری به آمریکا با «رونالد ریگان» رئیس‌جمهور وقت آمریکا، جلسه‌ای در واشنگتن برگزار نمودند. آمریکا از آن‌ها خواست محلی را برای تشکیل چنین دولتی تعیین کنند که فاصله‌ی آن با کابل زیاد نباشد؛ که برخی این واقعه را شروعی بر پروژه‌ی یکسان‌سازی مذهبی در این منطقه، به ضرر اقلیت شیعه در پاراچنار می‌دانند.

این یک حرکت رسمی برای از بین بردن شیعیان در منطقه‌ی پاراچنار بود و با فتوای «شیعیان کفار سرخ هستند»، برای تضعیف و کشتار آن‌ها برنامه‌ریزی دقیقی شده بود. پس از آن، از ۹ جبهه جنگ و درگیری علیه شیعیان در این منطقه شروع شد و مهاجمین در مدت یک هفته، ۱۳ روستای شیعه‌نشین را تصرف کردند.

به عقیده‌ی برخی، می‌توان گفت که هدف اصلی این درگیری، «تبدیل پاراچنار به محلی برای دولت در تبعید افغانستان» بود. گروه‌های جهادی قصد داشتند دولتی در تبعید در این منطقه تشکیل دهند؛ که با مقاومت شیعیان، به شکست انجامید.

هیئت حاکمه‌ی کنونی نیز در امارت اسلامی افغانستان، از جمله طرف‌های اصلی بین‌المللی در دعوای کنونی محسوب می‌شوند؛ به‌ویژه در دوره‌هایی که درگیری‌های مرزی اتفاق می‌افتد.

حضور طالبان در افغانستان و ارتباطات آن با برخی از گروه‌های موجود در کُرَّم و پاراچنار - به‌ویژه در میان گروه‌های پشتون و قبیله‌ای - در پویایی‌های درگیری تأثیرگذار بوده است.

همچنین، بی‌ثباتی افغانستان معمولاً به مناطق قبایلی پاکستان سرایت می‌کند؛ جایی که شورشیان از این مناطق به‌عنوان پناهگاه استفاده می‌کنند.

در این میان، می‌توان به نقش گروه‌هایی همچون داعش خراسان و نیز تیپ زینبیون به‌عنوان عوامل فراملی تشدید تنش در این خطه اشاره نمود؛ چه آن‌که اساساً برخی از پژوهشگران پاکستانی، حضور ایدئولوژی انقلاب اسلامی و سپس در دهه‌ی اخیر، حضور نیروهای شبه‌نظامی تیپ زینبیون - که مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران می‌باشند - را یکی از عوامل اصلی مسلح‌سازی منطقه و افزایش درگیری‌های نظامی در این خطه می‌دانند؛ که متعاقب آن نیز شاهد فعالیت گروه تروریستی داعش شاخه‌ی خراسان برای اجرای پروژه‌ی شیعه‌زدایی هستیم، که خود می‌تواند به نوعی رقابت نیابتی میان ایران و عربستان سعودی در این خطه محسوب شود.

عربستان سعودیافغانستان
۰
۰
گاهنامه اقتدار
گاهنامه اقتدار
گاهنامه فرهنگی-سیاسی-اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی کرمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید