ویرگول
ورودثبت نام
گاهنامه اقتدار
گاهنامه اقتدارگاهنامه فرهنگی-سیاسی-اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی کرمان
گاهنامه اقتدار
گاهنامه اقتدار
خواندن ۵ دقیقه·۲ ماه پیش

پاراچنار، زخم دل مسلمانان

مروری بر منطقه‌ی پاراچنار پاکستان و علل ناامنی آن (نسخه‌ی تلخیص‌شده)

  • مصطفی محمدی | دکتری روابط بین‌الملل دانشگاه امام صادق علیه السلام

«پاراچنار»؛ این نامی است که اگر از دغدغه‌مندان عرصه‌ی جهان اسلام باشید، حداقل تاکنون یک بار به گوشتان خورده است. خصوصاً اگر نسبت به مسائل ناظر بر شیعیان در هر کجای جهان حساسیت داشته باشید. احتمالاً گزاره‌ای که همراه با این نام شنیده‌اید کم و بیش عبارت است از اینکه: «شیعیان پاکستان در حال قتل عام هستند و دولت این کشور نیز نه تنها هیچ اقدامی در حمایت از آن‌ها نمی‌کند، بلکه گاه با همدستی نیروهای تکفیری یا وهابی، اقدام به معاونت در جنایت علیه این شیعیان مظلوم می‌نماید». اما اصل ماجرا چیست؟ چه کسانی هستند که شیعیان پاراچنار را به شهادت می‌رسانند؟ پس دولت پاکستان چکار می‌کند؟ آیا در پاکستان نیروهای وهابی وجود دارند؟ در این یادداشت کوتاه سعی می‌کنم تا در چند سطح به بخشی از این ابهامات پاسخ بدهم.

پاراچنار، مرکز منطقه‌ی «کُرَّم» در شمال‌غربی پاکستان و در نزدیکی مرز افغانستان، از دیرباز یکی از مناطق راهبردی و حساس این کشور بوده است. این منطقه با جمعیتی متنوع از نظر مذهبی و قومی، به‌ویژه حضور گسترده‌ی شیعیان طوری و بنگش، درگیر منازعاتی چندلایه شده است که تنها در چارچوب مسائل مذهبی قابل تبیین نیست؛ و باید در ابعاد محلی، ملی و بین‌المللی تحلیل شود.

در سطح محلی، ساختار قبیله‌ای و اجتماعی منطقه زمینه‌ساز بسیاری از تنش‌ها بوده است. رقابت‌های تاریخی میان قبایل شیعه و سنی، به‌ویژه بر سر زمین، آب، منابع طبیعی و خطوط مرزی، همواره وجود داشته است؛ و با گذشت زمان و ورود مذهب به عرصه‌ی نزاع، پیچیده‌تر شده است. هرچند دعواهای قبیله‌ای در ظاهر اقتصادی یا سیاسی جلوه می‌کنند، اما بستر مذهبی و تاریخی آن‌ها، امکان آشتی و مدیریت را کاهش داده است. گروه‌های مذهبی تندرو، با استفاده از این بستر، توانسته‌اند اختلافات را به نزاع‌های خشن تبدیل کنند.

یکی از نقاط عطف این تنش‌ها، تحولات سال ۱۹۷۹ بود؛ هم‌زمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی. این دو رخداد، باعث تغییرات عمده در ساختار سیاسی و مذهبی منطقه شد. با آغاز جنگ افغانستان، موجی از مهاجران افغان، عمدتاً سنی‌مذهب، وارد پاکستان شدند و با اسکان در مناطق مرزی چون کُرَّم، بافت جمعیتی منطقه را تغییر دادند. ورود این گروه‌ها، که بعضاً دیدگاه‌های افراطی داشتند، عامل مهمی در گسترش اختلافات و درگیری‌های فرقه‌ای بود.

در سطح استانی و ایالتی، ضعف حکومت مرکزی در اعمال کنترل مؤثر و نفوذ گروه‌های شبه‌نظامی تندرو، وضعیت را وخیم‌تر کرد. گروه‌هایی چون طالبان، القاعده، لشکر جهنگوی و سپاه صحابه، با بهره‌گیری از فضای خلأ قدرت و با حمایت برخی جریان‌های سیاسی یا اطلاعاتی، اقدام به کشتار شیعیان کردند. در بسیاری از موارد، دولت یا ارتش پاکستان در برابر این اقدامات سکوت کرد یا واکنش مؤثری نشان نداد. علاوه‌بر آن، حمایت برخی شیعیان پاراچنار از عملیات ضدتروریستی ناتو و ارتش پاکستان علیه طالبان، بهانه‌ای برای افزایش خشونت علیه آنان شد.

همچنین، مشارکت شماری از جوانان شیعه‌ی پاکستانی در تیپ زینبیون و اعزام به سوریه و عراق برای مقابله با داعش، باعث شد تا پاراچنار بیش از پیش به مرکز توجه گروه‌های تندرو بدل شود. بازگشت برخی نیروهای افراطی از مناطق جنگی نیز در بازتولید خشونت در منطقه نقش ایفا کرد.

در سطح ملی، سیاست‌های دولت پاکستان، به‌ویژه از دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی و دوران زمامداری ژنرال ضیاءالحق، نقش مؤثری در تعمیق شکاف‌های مذهبی و سیاسی ایفا کرده است. ژنرال ضیاء، با هدف مقابله با نفوذ شوروی در افغانستان و بهره‌گیری از حمایت آمریکا و عربستان، سیاست اسلام‌گرایی افراطی و حمایت از گروه‌های دئوبندی و سلفی را در پیش گرفت؛ این سیاست‌ها، به تجهیز گروه‌های سنی‌مذهب و تضعیف موقعیت شیعیان انجامید.

در همین چارچوب، اقدام دولت پاکستان برای انتقال جمعیت شیعه از پاراچنار به مناطق دیگر ـ به‌بهانه‌ی کاهش تنش‌ها ـ با مخالفت جدی رهبران شیعه روبه‌رو شد. چهره‌هایی چون شهید عارف حسینی، با تأکید بر حق ماندن در سرزمین مادری، مقابل این طرح ایستادند. این تلاش دولت، از سوی بسیاری به‌عنوان گامی در جهت تغییر ترکیب مذهبی منطقه و ایجاد حائل جمعیتی تلقی شد.

در سطح بین‌المللی، منطقه‌ی پاراچنار همواره تحت تأثیر رقابت‌های قدرت‌های بزرگ و بازیگران منطقه‌ای قرار داشته است. در دوران جنگ سرد، غرب با هدف شکست شوروی، به تجهیز گروه‌های جهادی افغان و پاکستانی پرداخت؛ این حمایت‌ها، همراه با فتاوای تکفیری از سوی علمای وهابی، زمینه‌ساز کشتارهای گسترده‌ای در مناطق شیعه‌نشین شد. پاراچنار، که مسیر عبور مجاهدین به افغانستان بود، به محل تقابل مستقیم جریان‌های مذهبی تبدیل شد.

هم‌زمان، برخی از شیعیان به مبارزه علیه این جریان‌ها برخاستند و در سازماندهی اجتماعی و نظامی منطقه نقش ایفا کردند. برخی منابع، پیشنهاد ایجاد دولت در تبعید افغانستان در پاراچنار توسط مجاهدین پشتون را، ردشده توسط جامعه‌ی شیعه‌ی منطقه می‌دانند.

با قدرت‌گیری مجدد طالبان در افغانستان و هم‌پیمانی احتمالی آن‌ها با گروه‌های تندروی پاکستانی، نگرانی درباره‌ی تشدید فشارها بر شیعیان پاراچنار افزایش یافته است؛ از سوی دیگر، برخی تحلیل‌گران پاکستانی، نفوذ ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران را در این منطقه نگران‌کننده دانسته و آن را محرکی برای واکنش گروه‌های سلفی معرفی کرده‌اند.

در واقع، پاراچنار به یکی از نقاط برخورد نیابتی ایران و عربستان در عرصه‌ی مذهبی تبدیل شده است. حمایت معنوی و بعضاً سیاسی ایران از شیعیان منطقه، در مقابل کمک‌های مالی و ایدئولوژیک عربستان به گروه‌های سلفی، این منطقه را به میدان رقابت فراملی مذهبی بدل کرده است.

پاراچنار، نمونه‌ای از منطقه‌ای است که در آن منازعات محلی، با درگیری‌های مذهبی درهم‌تنیده و به ابزاری برای بازی‌های سیاسی و ژئوپلیتیکی قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی تبدیل شده‌اند. درک واقع‌بینانه از بحران‌های این منطقه، نیازمند نگاهی چندسطحی است که تنها با تمرکز بر مذهب یا قومیت نمی‌توان آن را توضیح داد. توجه به ابعاد ساختاری، تاریخی، امنیتی و بین‌المللی مسئله، لازمه‌ی یافتن راه‌های پایدار و انسانی برای آینده‌ی این منطقه‌ی بحران‌زده است.

انقلاب ایرانپاکستانافغانستان
۰
۰
گاهنامه اقتدار
گاهنامه اقتدار
گاهنامه فرهنگی-سیاسی-اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی کرمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید