ویرگول
ورودثبت نام
گاهنامه اقتدار
گاهنامه اقتدارگاهنامه فرهنگی-سیاسی-اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی کرمان
گاهنامه اقتدار
گاهنامه اقتدار
خواندن ۵ دقیقه·۸ ماه پیش

کلمه‌ای زیبا و جذاب


  • مصطفی محمدی | دکتری روابط بین‌الملل دانشگاه امام صادق علیه السلام

«حفظ صلح»؛ این عبارت احتمالاً قدر مشترک اکثریت قریب به اتفاق سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی باشد. حداقل سازمان ملل متحد و کلیۀ نهادهای تابعۀ آن که چنین ادعایی دارند. گاهی هم لفظ «امنیت» را چاشنی صلح می‌کنند تا بتوانند به زعم خود، جهان را جایی امن‌تر کنند و ساکنان این کرۀ خاکی، بتوانند در صلح و امنیت در کنار یک‌دیگر زندگی کنند.

البته که این، تصویر بسیار زیبایی است و حتی تصور یک چنین وضعیتی انسان را به وجد می‌آورد. این‌ها ارزش‌های انسانی هستند که طبیعتاً برای همه، دارای مطلوبیت می‌باشند و در حالت طبیعی هیچ انسانی در جستجوی وضعیت ناامنی و جنگ نیست. اگرچه که نباید از دایرۀ انصاف خارج گردید و کلیۀ دستاوردهای نهادی همچون سازمان ملل متحد را نادیده انگاشت؛ اما یک امر واضح که امروزه در مقابل دیدگان همۀ جهانیان قرار دارد، این است که گویا تلاش نهادی همچون سازمان ملل برای حفاظت از صلح و امنیت، نمی‌تواند شامل ملت فلسطین گردد.

اگر نگاهی مقایسه‌ای داشته باشیم، درست کمی قبل از شکل‌گیری وضعیت نابسامان کنونی در فلسطین اشغالی، این نهادهای بین‌المللی مدعی حفط صلح -در اینجا سازمان ملل متحد- در جنگ اوکراین پویایی و فعالیت زیادی داشتند و تلاش زیادی برای برقراری آنچه صلح می‌نامند، نمودند. تا جایی که کوشش کردند تا کشور روسیه را حتی در عرصه‌های ورزشی به انزوا بکشانند و امروز که صحبت می‌کنیم، روسیه دارندۀ جایگاه نخست جهان در انواع مختلف تحریم‌های بین‌المللی است. حال اگر بازگردیم و نگاهی به اوضاع کنونی در فلسطین اشغالی و غزه بیندازیم، این سوال به ذهن متبادر می‌شود که مگر خون یک اوکراینی از خون یک فلسطینی رنگین‌تر است؟ یا مگر آنچه رژیم صهیونیستی از انواع جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی در غزه مرتکب می‌شود در تضاد با صلح و امنیت ادعایی این نهاد حافط صلح نیست؟ پس چرا همان برخوردی که با روسیه صورت گرفت، با رژیم صهیونیستی صورت نمی‌گیرد؟

این‌ها سوالاتی است که نه امروز، بلکه علی‌رغم گذشت دهه‌ها از تاسیس سازمان ملل متحد و در بحران‌ها و جنگ‌های مختلف مطرح شده و جوابی نیافته است. یک مثال بارز آن، عملکرد این سازمان در مقابل تجاوز رژیم صدام به دو کشور جمهوری اسلامی ایران و کویت می‌باشد. اگر بخواهیم با یک نگاه انتقادی به ماهیت سازمانی همچون سازمان ملل متحد بنگریم، باید ببینیم که یک چنین نهادی در چه زمانی و با چه اهدافی تاسیس شده است. باید دید منظور چنین سازمانی از «حفظ صلح» چیست و چرا یک چنین دوگانگی در رفتار این سازمان وجود دارد. وقتی جنگ جهانی دوم پایان یافت، کشورهای پیروز جنگ به سرکردگی ایالات متحده آمریکا، تصمیم گرفتند تا نوعی نظم جدید را بر جهان حاکم کنند؛ نظمی که حامی منافع غرب باشد و با استفاده از ابزارها و سازوکارهای بین‌المللی، بتواند برتریِ به دست آمده پس از جنگ را برای این کشورها حفظ کند. طبیعتاً حفظ این نظم جدید نیازمند ایجاد یک ناظم جدید نیز بود؛ لذا سازمان ملل متحد با منشور و مختصات کنونی تشکیل شد و برای اطمینان از اینکه دیگر کسی نتواند این نظم جدید -که بعد از این «صلح» نامیده می‌شود- را به چالش بکشد، بازوی قدرتمندی موسوم به شورای امنیت نیز در نظر گرفته شد تا این کشورها بتوانند با استفاده از حق وتو، برتری حاصل از پیروزی خود در این جنگ را تا ابد تضمین کنند.

لذا کلید واژۀ حفظ صلح از آن زمان تبديل به ابزاری گردید در دست قدرت‌های مادی جهان، خصوصاً در غرب که از دیرباز تحت نفوذ لابی قدرتمند صهیونیستی قرار داشته‌اند، تا بتوانند بدین وسیله هر آن کس که این نظم را به چالش بکشد، خواه انقلاب اسلامی ایران و خواه جنبش آزادی‌خواهی فلسطین، با توجیه مقابله با تهدیدی برای صلح، سرکوب نمایند. تا جایی که مبارزان آزادی‌بخش حماس، تهدیدی برای صلح تلقی می‌شوند و جنایتکاری اسرائیل در مقابل دفاع مشروع تلقی می‌گردد اما هفت‌دهه تجاوز و اشغالگری صهیونیستی، تهدید چندانی برای این به اصطلاح «صلح جهانی» تلقی نمی‌گردد! رهبر معظم انقلاب اسلامی با آگاهی دقیق از منطق این گفتمان و با برداشتی صحیح از زمینه‌های تاریخی آن، در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۳۶۶ بیان داشتند: «صلح، بی‌شک کلمه‌ای زیبا و جذاب است؛ تا آن حد که آتش‌افروزان بزرگ بین‌المللی و پدیدآورندگان سلاح‌های جهان‌سوز نیز بدان علاقه نشان می‌دهند و ریاکارانه از آن دم می‌زنند. اما به نظر ما عدالت -واژه‌ای که زورمندان و متجاوزان همواره با ترس و احتیاط بدان می‌نگرند- از صلح بالاتر و مهم‌تر است. ای بسا مظلومانی که زندگی را و رفاه را و صلح را به خاطر رسیدن به عدالت فدا کرده‌اند. این‌ها همواره قهرمان شناخته شده‌اند. شهرهای اروپا هنوز به مقاومت خود در برابر تجاوز هیتلری افتخار می‌کنند و لیننگراد، هنوز به خودسوزی‌اش که ارتش ناپلئون را ناکام و مبهوت کرد و به مقاومت چهارساله‌اش در محاصرۀ مهاجمین نازی به خود می‌بالد. سازمان ملل بخصوص بنا بر اولین مادۀ منشور خود، موظف به تأمین عدالت در شکل ویژه‌اش -یعنی مقابلۀ با متجاوز- است. ما همین را از دنیا و از سازمان ملل می‌طلبیم».

ایشان همچنین سال‌ها بعد در دیدار با جمعی از روحانیون و صاحبان فکر در حوزه‌های علمیه در سال ۱۳۸۵ فرمودند: «این‏ها پرچم صلح‏ را بالا می‏‌برند و می ‏گویند: «صلح‏! صلح‏!» خیال می‏‌کنند که صلح‏ به طور مطلق یک ارزش است؛ نه، صلح‏ به طور مطلق یک ارزش نیست؛ صلحِ‏ عادلانه یک ارزش است. و الّا ظالمی که آمد خانۀ یک مظلومی را غصب کرد، با هم‌دیگر اختلاف پیدا می‏کنند؛ آن مظلوم اعتراض می‏کند؛ دعوا می‏کند؛ یکی بیاید بگوید صلح‏ کنید؛ حالا پهلوی هم زندگی کنید! پس غصب خانۀ‏ او چه می‏شود؟!»

با این تفاسیر، به نظر می‌رسد نباید چشم‌داشتی از نهادی همچون سازمان ملل متحد برای برقراری صلح در سرزمین فلسطین داشت چرا که همانا آنچه این سازمان ماهیتاً «صلح» می‌نامد، سوای آن صلحی است که مستضعفان عالم در جستجوی آن می‌باشند.

سازمان مللفلسطیناسرائیلبین الملل
۱
۰
گاهنامه اقتدار
گاهنامه اقتدار
گاهنامه فرهنگی-سیاسی-اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی کرمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید