همیشه سر کلاس درس نشستم
انگار یه دانش آموزم بین هفت میلیارد آموزگار!
اما خب فقط هفت میلیار نیست حالا که فکر میکنم خیلی بیشتره
حتی وقتی هیچکدوم از اون هفت میلیارد هم نباشن بارم یاد میگیرم
از همه چیز که میبینم همه چیز که میشنوم همه چیز که میچشم و همه چیز که لمس میکنم
واقعا به هر چیز که فکر میکنم اون لحظه سر کلاس درس نشستم
از این کلاس درس ها فرار نمیکنم
نمیدونم شاید چون واقعیه
شاید چون مثله اون کلاساى درس که تو اتاق و پشت یه میز برگزار میشه، ظاهری نیست
قابل چشیدن و شنیدن و دیدن و لمس کردن.
یاد میگیرم از هر کس که باهام حرف میزنه حتى هرکس که باهام حرف نمیزنه؛ از رنگ ها از بو ها از مزه ها از آب و هوا از شکل ها از همه چی فقط به قول سهراب "جور دیگر باید دید"
اینکه حس کنی از هر ثانیه قبل خودت بهتر شدى، لذت بخشه
حتی از خودت یاد میگیری چیزهایی از خودت یاد میگیری که بلد نبودی خودت میسازیش خودت کشفش میکنى
ادامه میدم به یاد گرفتن.
و به قول سروش لشکرى: "تا بمیرم بشه کلاس تعطیل"
حالا این وسط تو معلم چی هستی برام؟