توی این قسمت از کلاس میخوایم بررسی کنیم که اگه همهٔ آدما فرصتهای برابر داشتن آیا باعث میشد رشد اقتصادی بیشتری رو هم شاهد باشیم؟ سوال سوال سختیه… بخش اول سختی سوال از اینجا میاد که سوال با یه اگر بزرگ شروع میشه که چون اتفاق نیفتاده خیلی سخت میتونیم بررسیش کنیم. به علاوه رشد اقتصادی هم پارامترهای مختلفی داره و این که چطوری میتونیم به تکتک آدمهای جامعه متصلش کنیم و نقش هر نفر رو اندازه بگیریم کار سختیه.
برای پرداختن به مساله کاری که میتونیم بکنیم اینه که یه عامل مرتبط با رشد اقتصادی رو بسنجیم که شهوداً به نظرمون باهاش مرتبطه. آقای چتی (Chetti) توی این جلسه میزان نوآوری رو برای این کار انتخاب میکنه و برای این بررسی از سه منبع داده استفاده میکنه: اطلاعات Patent(ثبت اختراع)های ثبت شده به عنوان معیار بروز نوآوری، اطلاعات مالیاتی شهروندا، و نمرهٔ دانشآموزا توی مدرسه.
اولین مشاهدهی مهم با بررسی این داده اینه که کسایی که پدر و مادر ثروتمندتری دارن به میزان قابل توجهی بیشتر از افراد دیگه اختراع ثبت میکنن.
این مشاهده مشاهدهٔ جالبیه ولی قبل از این که نتیجهای بگیریم خوبه که از خودمون بپرسیم این اتفاق میتونه چه علتهایی داشته باشه:
بیاید فکر کنیم که هر مورد رو چطور میتونیم اندازه بگیریم. با مورد اول شروع کنیم. چطور میتونیم تاثیر عوامل ذاتی رو توی نوآور بودن یا نبودن یه نفر بررسی کنیم؟ من یکم فکر کردم و به نظرم کار سختیه. مثلا برای بررسی دقیقش باید بتونیم دقیقا تاثیر عوامل ژنتیکی رو روی رفتار آدما اندازه بگیریم، یا دو نفر که توی شرایط کاملا یکسان بزرگ شدن ولی از نظر ژنتیکی متفاوتن رو بررسی کنیم.
یه راهکار نه چندان دقیق ولی کارراهانداز برای پرداختن به این مشکل اینه که هر چه بیشتر به کودکی فرزندا نزدیک بشیم. شهود پشت این کار چیه و چرا با نزدیک شدن به کودکی به نظرمون عملکرد بچه بیشتر متناسب با ویژگیهای ذاتیش خواهد بود؟ شهود کلی اینه که وقتی سن بچهها کمتره محیط هم روشون تاثیر کمتری گذاشته و توی سن کمتر رفتار فرزندا به تواناییشون نزدیکتره.
برای انجام این بررسی میایم و اطلاعات نمرههای مدرسه رو درگیر میکنیم.
این نمودار نشون میده که بچههایی که نمرهٔ ریاضی کلاس سومشون بالاتره با نرخ بیشتری در آینده اختراع ثبت میکنن. این مشاهده انگار بهمون میگه که نمرهٔ ریاضی کلاس سوم میتونه تاثیر مهمی توی مخترع شدن یا نشدن بچه داشته باشه. ولی صبر کنید قبلش خوبه بپرسیم چقدر از این بیشتر مخترع شدنه به خاطر نمرهٔ بیشتر داشتنه و چقدرش به خاطر پولدارتر بودن کساییه که نمرهٔ بیشتر گرفتن؟
بیاید نمودار رو براساس درآمد والدین بشکنیم.
همونطور که میبینیم دانشاموزهای با نمرهٔ بالا اگه والدینشون پردرآمد باشن با نرخ خیلی بییشتری ثبت اختراع میکنن و نمرهٔ ریاضی به تنهایی اطلاعات کافی برای پیشبینی احتمال مخترع شدن دانشآموزا رو نداره.
به بیان دیگه نمرهٔ ریاضی چقدر میتونه دربارهٔ مخترع شدن یا نشدن یک نفر اطلاعات توی خودش داشته باشه؟ قبل از این که به این سوال جواب بدیم خوبه یه چیز دیگه رو هم بررسی کنیم
این نمودار توزیع نمرهٔ ریاضی بچهها رو برای خانوادههای پردرآمد و کمدرآمد نشون میده. میبینیم که توزیع نمرهٔ بچههای خانوادههای پردرآمد بیشتر به سمت راست متمایله که یعنی بچههای پردرآمد نمرهٔ ریاضی بیشتری دارن.
حالا میخوایم ببینیم چه بخشی از اختلاف نوآوری که بین بچههای خانوادهٔ پردرآمد با خانوادهٔ کمدرآمد مشاهده میکنیم با نمرهٔ ریاضیشون قابل توضیحه. برای این کار باید بتونیم تاثیر درآمد توی نمرهٔ ریاضی رو حذف کنیم. بذارید یه مثال کوچیک بزنیم. فرض کنید فقط دو تا نمرهٔ A و B داریم و ۳۰۰ تا دانشآموز از خانوادهٔ کمدرآمد و ۳۰۰ تا دانشآموز از خانوادهٔ پردرآمد و داریم:
حالا اگه ما بیایم و به صورت ساده میزان نوآوری فرزندهای خانوادههای پردرآمد رو با خانوادههای کمدرآمد مقایسه کنیم به یه عددی میرسیم که نشوندهندهٔ میزان اختلاف نوآوری کلی بین این فرزندهاست.. این عدد هر چند به طور کلی تاثیر درآمد رو نشون میده اما یه سوال مهم رو جواب نمیده. این که اگه فرزندهای خانوادههای کمدرآمد میتونستن نمرههایی مثل نمرههای فرزندهای پردرآمد کسب کنن این اختلاف چقدر میشد؟ در واقع اگه میتونستیم تاثیر درآمد رو تا سال سوم حذف کنیم و بچههای کمدرآمد میتونستن همون عملکردی رو داشته باشن که بچههای پردرآمد داشتن، اون موقع از این به بعد تفاوت عملکردشون توی نوآوری چطور میشد؟
توی این مثال کوچیک برای جواب دادن به این مساله توزیع نمرهٔ بچههای خانوادههای کمدرآمد رو با توزیع نمرهٔ بچههای خانوادههای پردرآمد یکی میکنیم به این صورت که اگه بچههای پردرآمد به نسبت ۲ به یک نمرهٔ A گرفتن ما هم برای این که به همین نسبت توی بچههای کمدرآمد برسیم بیایم و هر بچهٔ کمدرآمدی که نمرهٔ A گرفته رو دو بار توی محاسبهٔ میانگین در نظر بگیریم که معادل اینه که وزن بچههای کمدرآمد با نمرهٔ رو ۲ در نظر بگیریم و میانگین وزندار بگیریم. به این کار Propensity Score Reweighting میگن. با این وزندهی اگه بیایم میانگین دانشآموزهای کمدرآمد رو با دانشآموزهای پردرآمد مقایسه کنیم انگار تاثیر محیط رو تا اینجا از بین بردیم و فرض کردیم که بچهها از هر پسزمینهای تونستن نمرههای یکسانی بگیرن.
اگه روش مشابه این مثال رو روی دادههای واقعی پیاده کنیم میبینیم که فقط سی درصد از اختلاف بین بچههای خانوادهٔ کمدرآمد و پردرآمد از بین میره. یعنی دیدن نمرههای بچهها توی سوم دبستان فقط میتونه سی درصد اختلاف رو توضیح بده و هفتاد درصد تفاوتها بعد از سوم دبستان به وجود میاد که میشه گفت تاثیر محیط بعد از اون زمانه. حالا آیا میتونیم بگیم این سی درصد در واقع تاثیر عوامل ذاتی توی عملکرد بچههاست؟ هر چند به کودکی بچهها نزدیک شدیم ولی تا سوم دبستان هم میدونیم محیط خیلی روی بچهها تاثیر گذاشته و احتمالا تاثیر عوامل ذاتی خیلی کمتر از این سی درصد هم باشه.
اگه همین تحلیل رو برای نمرههای سالهای مختلف انجام بدیم میبینیم که هر چی بچهها بزرگتر میشن نمرشون میتونه بخش بیشتری از تفاوت میزان نوآوریشون توی آینده رو توضیح بده.
علاوه بر تحلیل درآمد خانواده میتونیم همین تحلیل روی نمره رو بر اساس نژاد و جنسیت هم انجام بدیم. متاسفانه میبینیم که این دو عامل هم به صورت معنیداری در میزان نوآوری بچهها موثرن:
همون طور که میبینیم بین بچههای با نمرهٔ بالا، پسرها بیشتر به سمت مسیر نوآوری میرن. اگر بخوایم روند تغییر نوآوری خانمها در مقابل آقایون رو بررسی کنیم میتونیم توی متولدین هر سال بررسی کنیم چه درصدی از متولدین اون سال که اختراع ثبت کردن خانم بودن.
قسمت امیدوارکنندهٔ نمودار اینه که این درصد داره زیاد میشه، ولی نرخ رشدش کمه و با این نرخ باید ۱۱۸ سال منتظر بمونیم تا درصد ثبت اختراع خانمها به پنجاه درصد برسه و باید ببینیم چطور میتونیم این روند رو تسریع کنیم.
تا اینجا دیدیم که عوامل ژنتیکی و تواناییهای اولیه تاثیر کمی توی میزان نوآوری افراد دارن و نقش عواملی مثل درآمد خانواده، جنسیت و نژاد به صورت عددی قابل توجهتره. البته باید حواسمون باشه که بررسیهایی که روی نمرهها کردیم میتونه دقیقا این نتیجه رو بهمون نده که تواناییهای اولیه تاثیر کمی دارن. به نظرتون این نتیجهگیری چه مشکلایی میتونه داشته باشه؟ اولا نمرهها نمایندهٔ خوبی برای توانایی ذاتی نوآوری توی دانشآموزها نیستن و نمره میتونه سنجهٔ خوبی برای این موضوع نباشه. از طرف دیگه ممکنه که اطلاعات ژنتیکی موثر روی نوآوری توی سنهای بالاتر خودشون رو بروز بدن و لزوما نمیشه گفت که هر چی به سنهای پایینتر بریم به اطلاعات ژنتیکی نزدیکتر شدیم.
توی این بخش میخوایم که به طور خاص تاثیر در معرض نوآوری بودن یک نفر رو توی این که اون فرد خودش در آینده به سمت نوآوری بره رو بررسی کنیم.
اولین چیزی که بررسی میکنیم تاثیر مخترع بودن خود پدر و مادره
میبینیم که اگه یک نفر پدر و مادر مخترع داشته باشه احتمال مخترع شدنش تا نه برابر بیشتر میشه. اینجا باز سوالی که پیش میاد اینه که آیا این تاثیر زیاد به خاطر اینه که ثبت اختراع یه مسالهٔ ژنتیکیه؟ برای جواب دادن به این سوال از یه ویژگی از اختراعها استفاده میکنیم. هر اختراعی توی یه دستهبندیای انجام میشه که این دستهبندیها بعضا خیلی باریک میشن و یه حوزهٔ خیلی کوچیک رو پوشش میدن. مثلا اختراعهای توی حوزهٔ برق و الکترونیک میتونن دربارهٔ تقویتکنندهها، نوسانگرها و… باشه. ما میتونیم میزان فاصلهٔ دو تا دسته رو با کمک تعداد آدمایی که توی هر دو تا دسته اختراع ثبت کردن مشخص کنیم. شهودی که اینجا میخوایم استفاده کنیم اینه که اطلاعات ژنتیکی نمیتونن فقط به اختراع توی یه دستهبندی خاص و کوچیک کمک کنن و اگه مثلا یکی از والدین توی حوزهٔ نوسانگر اختراع ثبت کنن اگه قرار باشه اطلاعات ژنتیکی به فرزند منتقل بشه فرزند نباید فقط توی همون حوزهٔ خاص با احتمال بیشتری اختراع ثبت کنه. اگه فاصلهٔ دستهبندی اختراع والدین رو با فرزندها حساب کنیم و ببینیم چه تعدادی از فرزندا اختراعی با یه فاصلهٔ خاص از والدین داشتن به نمودار زیر میرسیم.
این نمودار نشون میده که بیشتر بچهها دقیقا توی همون دستهبندیای اختراع ثبت میکنن که والدینشون اختراع داشتن. که نشون میده که این اتفاق بیشتر به دلیل در معرض بودن فرزندها به اون جنس ایدهها و فکرهاست و نه به دلایل ژنتیکی.
این مشاهده مشاهدهٔ جالبیه که والدین میتونن روی میزان مخترع بودن فرزندها تاثیر بذارن. دونستن این نکته جالبه ولی در عمل نمیتونیم راهکار اجرایی با دونستنش پیشنهاد بدیم چون نمیتونیم پدر و مادر بچهها رو عوض کنیم. برای همین مساله رو از جنبهٔ دیگهای که در معرض نوآوری بودن رو با معیار بزرگتری اندازه میگیره استفاده میکنیم. برای این کار میایم و تاثیر همسایگی جایی که فرزندها توش بزرگ میشن رو توی مخترع شدن یا نشدنشون توی آینده بررسی میکنیم.
توی این نمودار میبینیم که جاهایی که افراد بزرگسالش بیشتر ثبت اختراع داشتن، فرزندهای اون منطقه هم بیشتر اختراع ثبت کردن. اینجا باز یه سوالی که مطرح میشه اینه که آیا این اتفاق فقط به خاطر اینه که آدمهای مخترع میرن توی منطقههای خاص؟ یا این اتفاق تاثیر خود منطقه و آدماش هم هست. برای بررسی این موضوع اومدن و نشون دادن که بچههایی که توی یه منطقه بزرگ شدن که یه نوع خاص نوآوری توش زیاد بوده، حتی وقتی رفتن به منطقهٔ دیگه باز هم نوآوریشون توی همون حوزهای که توی محل بزرگ شدن در معرضش بودن بیشتر بوده.
آیا فقط در معرض نوآوری بودن به تنهایی روی فرزندا تاثیر میذاره؟ توی این مساله نقش جنسیت فرزندا و آدمهای مخترع منطقهٔ بزرگشدن فرزندا چیه؟
شکل بالا میاد و برای هر جنسیت مشخص میکنه تعداد آدمهای مخترع زن یا مرد چطوری توی مخترع شدن فرزندای اون جنسیت موثره. میبینیم که بچهها از افراد بزرگسال همجنسیت با خودشون بیشتر تاثیر میگیرن. این موضوع میتونه از این نتیجه بشه که بچهها با دیدن یک نمونهٔ بزرگسال میتونن اون رو به عنوان الگو قرار بدن و ازش تاثیر بگیرن. نکتهٔ جالب دیگه اینه که اگه دخترها هم به اندازهٔ پسرا افراد بزرگسال هم جنسیت با خودشون داشتن فاصلهٔ جنسیتی توی نوآوری میتونست نصف بشه. این موضوع که بچههای دختر بزرگسالهای زن کمتری دارن که ازش الگو بگیرن خودش باعث میشه وجود این فاصله توی نسل بعدی هم تقویت بشه و مثل یه چرخهٔ بازخورد تقویتکندنه است و نیازه برای شکستن چرخه فکری کنیم.
یه مطالعهٔ جالب توی این زمینه نشون داده که بچهها از سن شش سالگی ویژگیهای آدما رو به صورت جنسیتی میبینن. مثلا اگه به بچههای شش ساله چند تا عکس متفاوت نشون بدی و بگی کدوم باهوشه و کدوم مهربونه؟ بچهها مردها رو باهوش و خانمها رو مهربون میدونن، در حالی که توی پنج سالگی این اتفاق نمیافته. یه اتفاق دیگه اینه که تمایل بچههای دختر برای بازی کردن بازیهایی که برچسب «بازی برای بچههای باهوش» دارن از سن شش سالگی کمتر میشه که نشون میده انگار این موضوع توی درکشون از تواناییهای خودشون هم موثره. این مشاهدهها نشون میده که دسترسی و در معرض نوآوری بودن میتونه توی شناخت بچهها از خودشون و کارهایی که میتونن بکن تاثیر بذاره و در آینده توی نوآور بودنشون نقش بازی کنه.
مطالعهٔ دیگهای نشون داده که اگر نرخ نوآوری زنان، اقلیتهای نژادی، و افراد کمدرآمد با نرخ نوآوری مردهای سفیدپوست پردرآمد برابر بود، میزان کل نوآوریها ۴ برابر میشد. این تحقیقها باعث شدن توجهها به این موضوع جلب بشه و افراد به فکر این بیافتن که برای کمک به بهتر شدن برابری توی زمینهٔ نوآوری فعالیتهایی کنن. مثلا گروه Pioneer برنامهای برای سرمایهگذاری روی ایدههای افراد از پسزمینههای مختلف راه انداختن که تلاش میکنه این فاصلهٔ موجود توی زمینهٔ نوآوری رو کمتر کنه. تا جایی که من فهمیدم این برنامه یه جور سرمایهگذاری خطرپذیره که توش افراد از پسزمینههای مختلف میتونن ایدههاشون رو بگن و این گروه از ایدهها حمایت کنه تا بتونه بستر خوبی برای نوآوری افراد از پسزمینههای متفاوت ایجاد کنه.
بازم ممنون از عرفان معینی که متن رو خوند و نظر داد و با دقت ایراداش رو بهم گفت تا برطرف کنم. همینطور سینا و علیاکبر که فصل رو با هم خوندیم و روش صحبت کردیم که بهتر بفهمیمش و توی ویرایش متن هم بهم کمک کردن.