عرفان مظفری
عرفان مظفری
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

من دانشجو هستم. خوش بختم از آشنایی تون...

بسم الله الرحمن‌الرحیم

من دانشجو هستم. خوش بختم از آشنایی تون...

همه ما غرق در سوالاتیم. کدوم استاد بهتر نمره میده؟ کدوم غذای سلف بهتره؟ کدوم فیلم بهترین فیلم اسکار شد؟ کدوم بازیگر بهتره؟ برنده جایزه نوبل ادبیات کی شد؟ بدترین خواننده رپ کیه؟ و ... . تعجب نکنید. راستش این سوالات، از سوال های پرتکرار بهترین دانشگاه کشور هست! کنار این سوال های سرنوشت ساز زندگی، یه سری سوال هم هستند که واقعا سرنوشت سازند. سوال های مهمی که اثرشون خیلی زیاده و شاید چون خیلی مهم هستند ازشون فرار میکنیم. از بین اون سوال ها، میخوام دست بذارم روی این سوال: منِ دانشجو کی هستم؟
ممکنه در ظاهر خیلی هم مهم به نظر نیاد. شبیه سوال های بعضی درس های معارف یا یه سری سوال های تخیلی مهندسی هست.
اما حقیقت این طور نیست. منِ دانشجویی که صرفا باید یه سری واحد بگذرونم با منِ دانشجویی که باید مشکل های جامعه ام را برطرف کنم خیلی فرق داره. غیر از این، استفاده شما از ماشین حساب ساده خیلی متفاوت از نرم افزار متلب هست. وقتی بدونید یه گوشی چه قابلیت هایی داره، طبیعتا از وقتی که نمیدونید، بیشتر و بهتر ازش استفاده میکنید.
دانشجو چند ویژگی اساسی داره:
۱. دانشجو جوان است. جوانی نعمت فوق العاده بزرگی هست. کجایی که یادت بخیر! تو پرانتز، رفقایی که اسلامی نگاه میکنن، از اولین سوال های بعد از مرگ هست. از چیا همون اول کار باید بپرسند؟! خب میتونست چیزای دیگه بپرسند!

جوانی یعنی انرژی، یعنی نشاط، یعنی قابلیت منفجر کردن هر فضایی. جوان امید داره، آرمان گراست، آینده نگره، تمامیت خواهه. جوان به خاطر پاکی ای که داره، عدالت طلبه، به دور از فساده، ظلم ستیزه، تحمل دیدن زورگو نداره، فداکاره و ... . این ۳نقطه، صرفا ۳ تا نقطه نیست.
به خاطر همین ویژگی هاست که هرجا تغییری بخواد اتفاق بیفته، جوان صف اول هست. انقلاب بخواد بشه، جوان صف اول هست. فرقی نمیکنه ایران باشه یا فرانسه. این ویژگی همه جوان هاست.

۲. دانشجو، دانش‌جو است. این علم، این دانش، بهش قدرت میده. کی قدرت علم را انکار میکنه؟! (العلم سلطان) کسایی که قدرت دارن چه اتفاقی براشون میفته؟ اولا جایگاه پیدا میکنن بین بقیه، ثانیا از این قدرت شون برای کار هایی استفاده میکنن. دانشجو به خاطر جوان بودن که صف اول تحولات بود، به خاطر دانشش صف اول جوانان میشه. نوک پیکان تغییرات. خیلی جایگاه مهم و خطرناکی هست. به خاطر همین هست که اگر خواستی ملتی را زمین بزنی، سعی کن جوان هاش و به خصوص دانشجو هاش را خراب کنی با هر ابزاری.

۳. آینده در انتظار جوان (و بخصوص دانشجو). تا الان ویژگی های فعلی دانشجو را گفتیم. دانشجو در آینده قراره قدرت حرکت این جامعه را ایجاد کنه. این ویژگی، ارزش مضاعفی را ایجاد میکنه.

انصافا، این دانشجویی که این ویژگی هایی را که داره، ظلم در حقش نیست که صرفا درس بخونه، تازه اگر بخونه. استعداد هامون داره میگنده و حواسمون نیست...

خود این ویژگی ها مفاهیم خیلی مهمی داخل خودشون دارن. مثلا دانشجویی که قراره در آینده این جامعه را جلو ببره و الان منشا تغییرات بزرگ و کوچیک اطراف هست، میتونه نسبت به اطرافش دغدغه نداشته باشه؟ درد مردم و جامعه اش را نداشته باشه؟ مردمش سخت زندگی کنن و براش اهمیت نداشته باشه؟ بچه های جامعه اش در شهوت و مرض های جنسی غرق باشن و بی خیال باشه؟ قطعا نمیتونه. و یا آیا برای انقلاب ایجاد کردن صرف قدرت دانش کافی هست؟! مهارتی لازم نیست؟ قطعا دانش کافی نیست. دانشجویی که نوک پیکان حرکت جامعه اش هست، میتونه تحلیل سیاسی (خواهشا بد برداشت نکنید. معنای سیاسی بودن را خراب کردند اطرافیان) نداشته باشه؟ حرف درست از غلط را نتونه تشخیص بده؟ راحت سرش شیره بمالن سیاسی باز ها؟ قطعا باید قوی ترین تحلیل سیاسی را داشته باشه. دانشجو میتونه نگاه عمیق نداشته باشه؟ سست باشه در عقایدش؟ البته با تحجر اشتباه نشه. اینجا منظور عقاید عقلانی مستحکم هست. قطعا باید دقیق ترین و محکم ترین عقاید را داشته باشه. قطعا باید ایمان و اراده قوی داشته باشه. قطعا باید اخلاق قوی داشته باشه. قطعا باید کلی ویژگی دیگه داشته باشه.

این دانشجو را سعی کنید تصویر کنید. با اجازه بزرگتر ها اسم این دانشجو هست "دانشجوی بسیجی"
به لطف دشمن و یکسری از دوستان و خراب کاری های بسیجی نما ها، به گند کشیده شده این مفهوم در ذهن دانشجو ها‌.

دانشجوی بسیجی یعنی این. یعنی نهایت تصویری که برای دانشجو قائلیم. دانشجوی بسیجی کسی نیست که در تشکل بسیج دانشجویی کار میکنه. چه بسا کسایی در تشکل بسیج باشند و بسیجی نباشند. کسایی که فکر میکنند بسیجی هستند یه تجدید نظر بکنند...
دانشجوی بسیجی یعنی دانشجویی که درد جامعه را داره. دانشجوی بسیجی یعنی اون دانشجوی زبده و آماده ای که بسیج شده برای حل مشکلات اطرافش. حالا ممکنه در هیات باشه، در انجمن علمی باشه یا در صنفی. فرقی نمیکنه.
البته این عملیات بر طرف کردن نقص های جامعه نیازمند فرمانده میدانی هست. اینجاست که تشکلی که آماده تر و زبده تر در صحنه حاضر بشه، به طور طبیعی در جایگاه فرمانده میدانی قرار میگیره. مثل وقتی که حادثه پزشکی داخل خیابون میفته و کسی که آرومه، کسی که میدونه باید چیکار کنه، طوری در صحنه عمل میکنه که همه پیش خودشون میگن باید به حرفاش گوش کنن تا جون یه نفر حفظ بشه. فرمانده میدان هم انتصابی نیست. هر تشکل زبده تری در صحنه حاضر بشه، در جایگاه فرماندهی قرار میگیره و وظیفه همه تشکل ها، از بسیج و هیات و صنفی و ... گرفته باید به نهایت زبدگی برسن و مسئولیت سنگین فرماندهی به دوش زبده ترین قرار میگیره.

خیلی فاصله داریم. خیلی ضعیفیم. افراد انگشت شمار میبینم که به توانایی تکون دادن اطراف شون رسیدن. ولی هنوز فرصت هست...

راستی داخل این تصویر از دانشجو، میدونید نقش دانشگاه چیه؟
دانشگاه میشه جایی که ورودی های خام دانشگاه را طوری تربیت کنه که به قله دانشجوی تراز (بسیجی) برسه. چه فاصله ای دانشگاه های ما دارند با رسالت شون!!!
تو پرانتز، یکی از وظایف دانشجوی تراز (بسیجی) درست کردن همین دانشگاه ناقصه.
همه مطالبی که گفته شد خیلی بسط دارند، خیلی صحبت ها موند، بقیه اش به عهده خواننده...

مدت کمی از کارشناسی ام مونده و ضعیفم. بقیه هم به نظرم در همین حالن. اما هنوز وقت هست. بیاید پرواز کنیم. بیاید کوچیک از این دانشگاه خارج نشیم. بیاید ضعیف نمونیم. بیاید استعداد هامون را له نکنیم. ما برای این سطح نیستیم. ما ز دریاییم و دریا می رویم...

پس بسم الله...

دانشجو ترازدانشجو بسیجیدانشگاه ترازتشکل دانشجویی تراز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید