
نوشته: عرفان نیکبخت
«تجربه» اولین تجربه فیلم بلند و صدادار عباس کیارستمی است که در سال 1352 ساخته شد. تجربه دیدن فیلم تجربه تا حدی قابل قبول بود. ولی از جایی به بعد اضافه کاری زیادی شکل میگرفت.
نام فیلم، «تجربه» تا حدی به خود کیارستمی هم برمیگردد؛ از آنجایی که این نخستین فیلم بلند و صدادار اوست، طبیعی است که برخی ضعفها در آن وجود داشته باشد. (در ادامه به آنها میپردازیم)
فیلم همچنان در فضایی کودکانه روایت میشود، اما چند تفاوت اساسی با آثار قبلی کیارستمی دارد. در همان ابتدای فیلم میبینیم که بهجای روستا، حالا در شهر هستیم و پسر بچهی داستان، تفاوت زیادی با شخصیتهای مشابه در آثار پیشین دارد.
چه تغییری؟
تا پیش از این، در فیلمهای کیارستمی نگاه معصومانهتری به کودکان داشتیم، اما در این فیلم، این نگاه تغییر کرده است. پسربچه دیگر کودک نیست؛ او در تمنای بزرگبودن است و میخواهد مانند بزرگترها رفتار کند. با اینکه کلا چهارده سال دارد اما عاشق دخترها و خانمها است. آنها را دید میزیند و تلاش میکند دل یک نفرشان را هم به دست بیاورد.
اما چرا؟ در دو فیلم قبلی، ما در فضای روستا بودیم و با نگاه کودکانهتری مواجه میشدیم، اما حالا که در تهران هستیم، این نگاه تغییر کرده است. در تهران سینما هست، گرمابه هست، زنهای زیبا و.. ، طبیعی است که این فضا روی کودکان نیز تأثیر بگذارد. اما آیا این همه ماجرا است؟
محمد، نوجوان 14 ساله یتیمی است که پیک یک استودیو عکاسی است و شبها هم در همانجا میخوابد. او نسبت به دختری از یک طبقه اجتماعی ثروتمندتر، عشقی پیدا میکند. یک روز که فکر میکند دختر به او لبخند زده، تصمیم میگیرد به خانهٔ دختر برود و شغلی به عنوان خدمتکار درخواست کند تا به دختر نزدیکتر شود، اما با او مخالفت میکنند.
درونمایهی فیلم حول آدمهایی میچرخد که خودشان تشنهی هیجانات جنسیاند، اما دیگران را از آن منع میکنند. این سازوکار میتواند ریشههای فروپاشی یک جامعه را شکل دهد.
روند داستان بیش از حد کش پیدا کرده است. بهنظرم در اصل، قصهی فیلم میتواند در یک ربع یا نهایتاً نیم ساعت روایت شود، اما به اندازهی یک ساعت ادامه مییابد. این داستان ساده، نیازی به اینهمه کشدادن ندارد. چرا که ما در طول فیلم شاهد پلان های طولانی، تکرارهای زیادو.. هستیم. مثلا محمد چندین بار پشت سر هم به خانه دختر میرود و یا در بعضی از پلان هایی که محمد تنها است بسیار مکث داریم.
شخصیتها:
شخصیتها تکبعدی هستند؛ یعنی ما از پسر چیز زیادی نمیفهمیم جز اینکه او پسربچهای است که به زنان علاقهمند است. سایر شخصیتها مانند پدر یا پیرمرد نیز پرداخت عمیقی ندارند.
علت علاقهی پسر به دخترها از کجاست؟
کیارستمی این موضوع را تنها با یک دیالوگ ساده روشن میکند: برادر بزرگتر او ازدواج کرده است. همین جملهی کوتاه، هم قابلدرک است و هم با شخصیت پسر سازگار. او به همهچیز با دقت نگاه میکند و همین دقت برای توضیح علاقهاش کافی است.
اما متأسفانه، فراتر از این، شخصیت او عمق بیشتری پیدا نمیکند.

قاببندیها در برخی لحظات بسیار سینمایی و چشمنواز هستند و من را بهیاد آثار کیشلوفسکی میاندازند، بهویژه در استفاده از دوربین روی دست.
بهطور کلی، بهنظرم فیلم «تجربه» میتوانست کوتاهتر و منسجمتر باشد. روایت کشدار، پرداخت سطحی شخصیتها و نوسان در ریتم، از جذابیت فیلم کاسته است. با این حال، نشانههایی از نگاه شخصی کیارستمی و تأثیرپذیری او از سینمای اروپا (بهویژه کیشلوفسکی) در قاببندیها و میزانسنها دیده میشود.
«تجربه»، هرچند خام و ابتدایی، اما بهعنوان اولین فیلم بلند کیارستمی، شروعی قابلتوجه است؛ تلاشی صادقانه برای ثبت اولین گامهای یک نگاه سینمایی منحصربهفرد.
