
اثر سیاوش اسدی – محصول ۱۴۰۰
فیلم غریزه اثری است که هرچند از نظر ایده و مضمون، جذاب و قابل تأمل است، اما در روایت و پرداخت داستانی با ضعفهایی روبهرو میشود. قاببندیهای دقیق، رنگپردازی شاعرانه و جنس تصاویر تا حد زیادی به یاری فیلم میآیند تا نقصهای روایی کمتر در چشم باشند. بااینحال، به نظر میرسد کارگردان در میانهی فیلم مسیر اصلی داستان را از یاد میبرد و تمرکز اثر از موضوع محوری فاصله میگیرد.
قاببندی و فیلمبرداری چشمنواز و حسابشده است(بهجز چند صحنه با حرکتهای غیرضروری دوربین).
رنگ و نورپردازی طبیعی و شاعرانه که به فضا حس بومی و نوستالژیک میدهد.
بازیهای قابلقبول، هرچند نه بینقص.
داستانی بومی با لحنی شاعرانه که عشق، غریزه و تضاد سنت و مدرنیته را در دل طبیعت روایت میکند.
با این حال، ضعف اصلی فیلم در روایت و درامپردازی است؛ جایی که ریتم و منطق داستان از انسجام خارج میشود.
دختری ۱۶ ساله همراه مادرش از تهران به شهری کوچک میآید تا به دیدار دوست قدیمی مادر برود (با بازی امین حیایی). او دو فرزند دارد: پسری ۱۴ ساله عاشق سینما و دختری بزرگتر. میان پسر و دختر غریبه عشقی کودکانه و آتشین شکل میگیرد، اما پدر متوجه ماجرا میشود و دخالت میکند. ناگهان تصمیم میگیرد با همان دختر ازدواج کند.
سوال اصلی فیلم این است: چرا این ازدواج شکل میگیرد؟
پاسخ جالب اما تلخی دارد: دختر در تهران قربانی تعرضی شده و باردار است. مرد برای آنکه کودک در شکم او انگ «حرامزاده» نخورد و آبروی دختر نیز حفظ شود، تن به این ازدواج میدهد. تمام این حقیقت در ده دقیقهی پایانی و در صحنهای در راهآهن آشکار میشود؛ آن هم از طریق مونولوگ، نه رویداد یا گفتوگو.
تا حدود یک ساعت ابتدایی فیلم، تمرکز اصلی بر عشق پرشور دو نوجوان است. این بخش میتوانست مقدمهای برای درام بعدی و گسترش تنشهای خانوادگی باشد، اما بیش از اندازه کش میآید. بهتر بود فیلم پس از شکلگیری این رابطه، زودتر به تبعات و لایههای بعدی ماجرا بپردازد. در نتیجه، نیمهی دوم ناگهان آغاز میشود، بدون پیشزمینه و منطق روایی کافی، و از نظر ریتم و لحن نیز با نیمهی اول ناسازگار است.
تغییر ناگهانی مسیر، باعث میشود مخاطب احساس گسست کند. عشقی که در نیمهی نخست با شور و التهاب روایت شده، در نیمهی دوم ناگهان فراموش میشود و دختر بیهیچ عذاب وجدانی از آن میگذرد، در حالی که پسر تنها چند دقیقه دچار حس گناه است. انتظار میرود این تغییرات تدریجی و با زمینهچینی اتفاق بیفتند.
(البته نشانههایی وجود دارد؛ مانند صحنهای که امین حیایی کفشهای خود را کنار کفشهای دختر میگذارد نه پسر، اما این نشانهها آنقدر گذرا هستند که تأثیر لازم را نمیگذارند.)

دختر ۱۶ ساله:
او پیشتر مورد تجاوز قرار گرفته و اکنون باردار است، اما در رفتار و گفتارش هیچ نشانهای از این آسیب دیده نمیشود. برعکس، شاد، شوخطبع و پرانرژی است و گاه با پوشیدن لباس قرمز (نماد شهوت)، تضادی عجیب با گذشتهی تلخش دارد. تنها دو نشانه از افسردگی پس از حادثه دیده میشود: بریدن رگ دست و سیگار کشیدن. به همین دلیل، مخاطب در نیمهی دوم، با شخصیتی مواجه میشود که هیچ شباهتی به پیشزمینهاش ندارد.
پسر:
عشق او بیش از آنکه احساسی عاشقانه باشد، از غریزهی نوجوانی سرچشمه میگیرد. او در سن بلوغ است و در محیطی بسته و روستایی زندگی میکند، اما شخصیتش بیش از حد ساده و بیدفاع است. با توجه به پدر مقتدر و خواهر بزرگترش، انتظار میرفت رفتار و گفتارش پختهتر باشد.
مادر دختر:
شخصیتی کلیدی که میتوانست بار روانی فیلم را به دوش بکشد، اما بهشکل تکبعدی و کماثر به تصویر کشیده شده. با وجود مرگ همسر، تجاوز به دختر و بارداری ناخواسته، واکنشهای او سطحی است. نویسنده میتوانست از او به عنوان اهرم دراماتیک و احساسی استفاده کند، اما این ظرفیت نادیده گرفته شده است.
پدر:
بازی حیایی خوب است، اما پرداخت شخصیتش ناکامل میماند. مشخص نیست تصمیم او برای ازدواج از سر مرام و معرفت است یا از روی غریزه و حفظ آبرو. تکرار بیشازحد عناصر تصویری مانند «الکل» و «سیگار» نیز شخصیت را کلیشهای میکند.
خواهر:
شخصیتی کماهمیت که صرفاً برای پیشبرد داستان به کار رفته و عمق دراماتیک ندارد.
دیالوگها زیبا و شاعرانهاند، اما گاه بیش از اندازه تزئینی و غیرضروری میشوند. تغییر ناگهانی لحن و لهجه نیز آزاردهنده است؛ مثلاً در میان گفتوگوهای لطیف، ناگهان واژههایی با لهجهی تهران قدیم مانند «شنفتی» شنیده میشود که با بافت زبانی فیلم ناهماهنگ است.
نام فیلم پرسشی بنیادین ایجاد میکند: «غریزه» به کدام شخصیت اشاره دارد؟ پسر؟ پدر؟ یا هر دو؟
پسر از روی غریزهی نوجوانی به دنبال عشق میرود، و پدر از روی غریزهی بقا و حفظ آبرو دست به ازدواجی غیرمنطقی میزند. هر دو قربانی غریزهاند، اما در دو شکل متفاوت.
فیلم غریزه فیلم خوش ساخت با ایده و داستان خوبی است، اما بدون ضعف هم نیست.
فیلم از نظر بصری و فضاسازی اثری چشمنواز و شاعرانه است، اما در روایت، شخصیتپردازی و دیالوگنویسی دچار لغزش میشود. میتوان گفت فیلم قربانیه هنجارشکنی شده و کارگردان برای حفظ مخاطبان، فیلم را به سمتی که بیشتر دیده شود برده است.
