وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿۳۸﴾
و هيچ جنبنده اى در زمين نيست و نه هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز مى كند
مگر آنكه آنها امتهایی مانند شما هستند
ما هيچ چيزى را در كتاب فروگذار نكرده ايم سپس [همه] به سوى پروردگارشان محشور خواهند گرديد انعام(۳۸)
تناسخ یا حلولِ موجودی در انسان یا انسان در موجودی دیگر، یکی از ارکان مذهب هندو است که چهار نوع دارد: نسخ، فسخ، مسخ و رسخ. که مربوط به چهار نوع حلول است : حلول جمادی، حلول نباتی، حلول حیوانی و حلول بشری. یعنی تبدیل یک انسان بعد از مرگش به یک سنگ، گیاه، جانور و یا یک بشر دیگر. در اسلام این معنا با تعبیری بهکلی متفاوت وجود دارد که در قرآن هم اشاراتی به این امر رفته است؛ مثلا آنجا که برخی از کافران بهصورت میمون و خوک و سگ و امثالهم درمیآیند. این بدان معنا است که کسی یا چیزی در روح یک انسان دیگر وارد شود و او را تسخیر نماید. این معنا البته دربارهی حلول اجنه و شیاطین وجود دارد که در حیات همین دنیا در کافران رخ میدهد.
ولی همانطور که در قرآن آمده آدمی به لحاظ مقام و ماهیت نفسانی از مقام جمادی تا نباتی و حیوانی و انسانی و الهی قابل رشد و تعالی است. مثلا داریم که برخی از کافران از سنگ و بدتر از آن هستند، برخی دگر حیوان و پستتر از آن هستند و الى آخر. این به معنای تناسخ نیست. بلکه آدمی با مرگش که صورت آدمی و تن بشری را از دست داد، به نفسی عریان میرسد و لذا ماهیت نهان او تعین مییابد که میتواند صورت جمادی، نباتی، حیوانی، بشری و یا الهی و نوری داشته باشد. در عرفان اسلامی انسان کامل را دارای هیکل نوری مینامند و این دال بر ماهیت باطن او است. پس میبینیم که تفاوت این معنا در هر مذهبی فقط دچار تفاوت تعبیر و استنباط است.
منبع:دائره المعارف عرفانی،جلد ششم،اثر استاد علی اکبر خانجانی
توضیح اینکه درباره این موضوع در امّ الکتاب "نزول وعروج روح در خلق جدید آخرالزمان" اثری دیگر از همین مولف کامل توضیح داده شده است.
این آثار را می توانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:
www.khanjany.org