ویرگول
ورودثبت نام
erfan akharzaman
erfan akharzaman
خواندن ۳ دقیقه·۴ ماه پیش

چگونه لیلی ، مجنون می‌شود؟

سرّ عشق مجنونی دو مرحله دارد: مرحله‌ی اولش قهر لیلی و داغ فراق مجنون است که در اینجا لیلی اسوه‌ی کفر است همچون همه‌ی معشوق‌ها که کافرکیش هستند و گویی که دلی ندارند. و مجنون غافل از اینکه این کفر و بی‌دلی لیلی از آن است که دلش را ربوده است و دل لیلی در نزد مجنون است و لذا به لیلی بدبین می‌شود. و لیلی هرچه چانه می‌زند که دلم را بده نمی‌دهد تا به ناگاه با غمزه‌ی مکری دل خود را از مجنون باز می‌ستاند و می‌گریزد. چون گریخت و رفت، به ناگاه مجنون متوجه می‌شود که خودش دل ندارد و بی‌دل است و آنچه که در سینه‌ی او است دل لیلی است و این واقعه خلافت عشق است و داستان داغ فراق که هر کسی در وجود خویش دل دیگری را دارد و خود بی‌دل است. ولذا مرحله‌ی دوم عشق مجنونی آن است که لیلی به نزد رقیبان و دشمنان مجنون می‌رود که خصم عشق او بودند. به این گمان می‌رود تا دل خود را با نرخ بیشتری به دشمنان مجنون بدهد ولى هرچه که می‌جوید دلش را نمی‌یابد جز دل مجنون. ولذا دل مجنون است که به‌دست دشمنان او می‌افتد. و این‌گونه است که تنِ لیلی ولی دلِ مجنون است که در آغوش رقیبان و خصمان عشق مجنون است. و لذا لیلى مطرود و منفور می‌گردد و مافات حقی را که به مجنون ادا نکرد می‌پردازد. لیلی می‌بیند که دشمنان مجنون به‌طرزی حیرت‌آور عاشق مجنون شده‌اند و بیزار از لیلی. این‌گونه است که دل لیلی در نزد مجنون و تنش در نزد دشمنان مجنون به غارت و اسارت رفته است. این‌گونه است که لیلی هم مجنون می‌شود و سر به کوه می‌نهد. راز عشق هرگز این‌سان برملا نشده است.چون که لیلی سر نهد در کوهسار عالم هستی شود مجنون عشق

سرّ عشق مجنونی
سرّ عشق مجنونی


سرّ عشق مجنونی دو مرحله دارد: مرحله‌ی اولش قهر لیلی و داغ فراق مجنون است که در اینجا لیلی اسوه‌ی کفر است همچون همه‌ی معشوق‌ها که کافرکیش هستند و گویی که دلی ندارند. و مجنون غافل از اینکه این کفر و بی‌دلی لیلی از آن است که دلش را ربوده است و دل لیلی در نزد مجنون است و لذا به لیلی بدبین می‌شود. و لیلی هرچه چانه می‌زند که دلم را بده نمی‌دهد تا به ناگاه با غمزه‌ی مکری دل خود را از مجنون باز می‌ستاند و می‌گریزد. چون گریخت و رفت، به ناگاه مجنون متوجه می‌شود که خودش دل ندارد و بی‌دل است و آنچه که در سینه‌ی او است دل لیلی است و این واقعه خلافت عشق است و داستان داغ فراق که هر کسی در وجود خویش دل دیگری را دارد و خود بی‌دل است. ولذا مرحله‌ی دوم عشق مجنونی آن است که لیلی به نزد رقیبان و دشمنان مجنون می‌رود که خصم عشق او بودند. به این گمان می‌رود تا دل خود را با نرخ بیشتری به دشمنان مجنون بدهد ولى هرچه که می‌جوید دلش را نمی‌یابد جز دل مجنون. ولذا دل مجنون است که به‌دست دشمنان او می‌افتد. و این‌گونه است که تنِ لیلی ولی دلِ مجنون است که در آغوش رقیبان و خصمان عشق مجنون است. و لذا لیلى مطرود و منفور می‌گردد و مافات حقی را که به مجنون ادا نکرد می‌پردازد. لیلی می‌بیند که دشمنان مجنون به‌طرزی حیرت‌آور عاشق مجنون شده‌اند و بیزار از لیلی. این‌گونه است که دل لیلی در نزد مجنون و تنش در نزد دشمنان مجنون به غارت و اسارت رفته است. این‌گونه است که لیلی هم مجنون می‌شود و سر به کوه می‌نهد. راز عشق هرگز این‌سان برملا نشده است.

چون که لیلی سر نهد در کوهسار عالم هستی شود مجنون عشق

منبع:دائره المعارف عرفانی،جلدششم،اثر استاد علی اکبر خانجانی

دانلود رایگان این اثر از لینک زیر:

erfanalavi.site/


لیلی و مجنونسر عشقداغ فراغزناشوییاستاد علی اکبر خانجانی
استاد علی اکبر خانجانی،استاد خانجانی،شناخت شناسی،شناخت جهان هستی،شناخت انسان،ابر انسان،شناخت آدمیت،انسانیت،دوران شناسی،جهان شناسی،علم روح،علم نور
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید