نمیدانم.
شاید چون دوست دارم بنویسم.
شاید چون برخی محتواها نیاز به قالبی جداگانه برای بیان شدن داشتهباشند.
شاید چون به این زندهایم که خلق کنیم و بسازیم.
شاید چون انسانها معمولاً بیکار نیستند و دائماً کاری انجام میدهند، هر چند کوچک!
شاید چون نبودن چنین فضایی، یک خلأ را نشان میداد. از کودکی بلاگنویسی را دوست داشتم و گاهی سمتش میرفتم، اما چند سالی هست که جای خالیش در زندگیم حس میشد. انگار تبدیل به بخشی از هویتم شدهبود و عدم وجودش خودم را از خودم دور میکرد. پس شاید دلیل نوشتن فقط یک رفع دلتنگی ساده باشد، از سمت خودم به خودم.
شاید هم برای برطرف کردن نیاز به دیده شدن!
شاید هم سود نوشتن کمتر از سود خواندن نباشد، کسی چه میداند؟
شاید هم «باید»ی وجود نداشتهباشد، بله شاید بیدلیل. اصلاً چرا پالیندروم وجود نداشتهباشد؟
به هر حال این صفرمین پست بلاگی با عنوان پالیندروم است. واروخوانه (به انگلیسی: palindrome) به رشتهها یا واژهها یا جملاتی گفته میشود که هم از اول به آخر و هم از آخر به اول به یک شکل خوانده شوند، مثل «گرگ» و «نان» و «۱۲۳۳۲۱» و هر مصراع اشعار زیر به شکل جداگانه:
شو همره بلبل بلب هر مهوش / شکر بترازوی وزارت برکش
ز نطنز آمد رخت خرد ما ز نطنز / ز نطنزم ز نطنزم ز نطنزم ز نطنز
پالیندروم عنوانی بود که برای این بلاگ انتخاب کردم و ممکن است مطالبی که در این فضا منتشر خواهند شد هیچ ارتباطی با این عنوان نداشتهباشند!
از طریق آدرس www.palindrome.ir میتوانید به این بلاگ دسترسی داشتهباشید. ممنون میشوم اگر پالیندروم را در ویرگول دنبال (follow) کنید و در آینده مطالب آن را بخوانید.