من به تازگی دوره کارشناسی ارشدم رو تموم کردم. سالهای دبستان کلاس زبان رفته بودم که در دوره راهنمایی متوقف شد. بعد دوباره زمانی که سال دوم دبیرستان بودم کلاسهای زبان سفیر رو شروع کردم و تا زمانی که ترم اول کارشناسی بودم و تا پایان سطح upper-intermediate ادامه دادم (بجز سال کنکور). بعد از اون دیگه کلاس نرفتم اما خب همیشه با زبان درگیر موندم. مثلا برای کارهای روزمره یوتوب نگاه میکردم (اهل دیدن فیلم و سریال نبودم) یا مطالب انگلیسی میخوندم. البته هیچ وقت این اعتماد به نفس رو نداشتم که بگم زبانم خوبه و مثلا همین سال آخر ارشد که باید مقالههام رو مینوشتم، نوشتن گزارش انگلیسی سختترین و زمانبرترین بخش کار برای من بود. با این حال، به شکلهای مختلف با خوندن، شنیدن و تا حدی نوشتن درگیر بودم اما آخرین باری که انگلیسی حرف زده بودم همون اوایل دوره کارشناسی بود که سفیر میرفتم و میدونستم این بزرگترین ضعفمه!
* خوندن این بخش رو به اختیار خودتون میذارم چون به نظرم مرحلهای نیست که همه وقتش رو داشته باشن یا با انجام ندادنش مزیت بزرگی رو از دست بدن ولی مواردی که اینجا میگم در ادامه مسیر، زمانی که جدیتر برای تافل خوندم، خیلی به من اعتماد به نفس داد.
من از حدود یک سال پیش (بهار ۱۴۰۱) میدونستم که قراره بهار یا تابستون امسال (۱۴۰۲) آزمون تافل بدم اما شرایطی مثل دانشجو و شاغل بودن (سه روز در هفته)، پایاننامه، مقاله و... فرصت زیادی باقی نمیذاشت تا بتونم به طور جدی شروع به خوندن کنم که البته واقعا لازم هم نبود. اما چندتا کار انجام دادم که در عین اینکه زمان زیادی ازم نگرفتن واقعا اثر بخش بودن.
اولین و مهمترین مورد این بود که از خرداد ۱۴۰۱ تصمیم گرفتم شبی ۴۵ دقیقه یا یک ساعت کتاب English Grammar in Use رو بخونم و تمریناتش رو حل کنم. ظرف دو ماه، تقریبا ۱۰۰تا از درساش رو خوندم. با وجود اینکه حدود ۷۰٪ مطالب رو بلد بودم، چیزی رو رد نمیکردم، همه تمرینات رو حل و با پاسخنامه چک میکردم. این موضوع باعث شد گرامر که تا حد خوبی بلد بودم، توی ذهنم طبقهبندی بشه و خیلی اعتماد به نفسم رو در ادامه مسیر بالا برد.
دومین تصمیم خوبم خوندنِ لغت بود. اوایل تابستون ۱۴۰۱ به پیشنهاد یکی از دوستانم که تازه تافل داده بود، شروع کردم این کورس ممرایز رو زدم که شامل ۵۰۰ لغت تافل برای کلاس استاد اعلایی هست. حدودا روزی ۲۰ لغت میخوندم که وقت کمی ازم میگرفت و اغلب در مسیر سرکار بود. خیلی روی لغات عمیق نمیشدم چون میدونستم بعدا دوباره این کورس رو خواهم زد (همین هم شد و یک بار دیگه چندماه بعد این کورس رو زدم). تو این مرحله اغلب به همون مترادفهای توی کورس اکتفا میکردم و شاید تک و توک بعضی از کلمات رو تو دیکشنری لانگمن سرچ میکردم. این مدل خوندم باعث میشد خیلی وسواس به خرج ندم، سریعتر جلو برم و درنتیجه برای کارهایی که در پاراگراف بعدی توضیح دادم سریع آماده بشم.
زمانی که دو مورد بالا رو به اتمام بودن سومین کار رو شروع کردم. تو این مرحله تلاش کردم تا خودم رو بیشتر در معرض زبان انگلیسی قرار بدم. البته همیشه گوشه ذهنم بود که دارم برای تافل این کار رو میکنم پس سراغ هرچیزی نمیرفتم. مثلا شروع کردم تو مسیرِ سرکار پادکست گوش دادم ولی سراغ پادکست طنز نمیرفتم چون شنیده بودم محتوای تافل علمی و تاریخی و... هست؛ به خاطر همین این پادکستها رو بیشتر گوش دادم که به موضوع نزدیک باشه:
همونطور که گفتم من فقط میرسیدم تو مسیر رفت و برگشت به سرکار اینها رو گوش بدم. یعنی سه روز در هفته و نهایتا روزی ۴۰ دقیقه تا یک ساعت. لغاتی که تو ممرایز خونده بودم و حتی گرامر خیلی فهم محتوای پادکستها رو برام سادهتر کرده بود. تو این مرحله هم هیچوقت لغات پادکست رو سرچ نمیکردم یا یک اپیزود رو دوبار گوش نمیدادم. همه تمرکزم روی این بود که تا حد امکان تمام جزئیاتی که گوینده ارايه میکنه رو همون بار اول بفهمم تا مثلا بعدا بتونم برای دوستام تعریف کنم (به فارسی). گاهی هم برای سختتر شدن کار سرعت پخش رو روی 1.2xمیذاشتم.
با همین رویکردی که برای پادکست توضیح دادم، خوندن ژورنالهایی مثل The Economist رو توصیه میکنم. سعی کنید متنها رو سریع بخونید درحالی که به ساختار کلی مقاله و جزئیات توجه میکنید.
دیدن سریال The Big Bang Theory رو هم پیشنهاد میکنم چون دیالوگها و کلمات علمی زیاد داره و یه جورایی باعث میشه اون کلماتی که تو ممرایز زدین مرور بشه.
این فعالیتها رو بیشتر با نگاه تفریح شخصیسازی کنید و بسته به زمان خالیتون، حدود یک یا دو ساعت رو در روز بهشون اختصاص بدین. طبیعتا هرچقدر به آزمون نزدیک بشید وقت کمتری روی این موارد خواهید گذاشت و فعالیتهاتون بیشتر روی آزمون متمرکز میشه.
من دوره ۲۸۳ رو شرکت کردم که از اواسط دی ۱۴۰۱ شروع میشد (۲۶ فروردین ۱۴۰۲ امتحان دادم). قبل از اینکه جلوتر برم واقعا جا داره از استاد اعلایی عزیز بابت محتوای مفیدی که گردآوری و تولید کردن و انرژی خوبی که سرکلاس میذارن تشکر کنم. دوره چند ویژگی اساسی داره که سعی میکنم در ادامه بهش اشاره کنم.
اول اینکه با ساختار آزمون خیلی سریع آشنا میشید. چیزی که به نظرم اگر خودتون بخواید دنبالش بگردید (با تجربه کردن یا سرچ کردن اینترنت) زمان زیادتری از شما میبره. دوم، روشها و تکنینکهای متنوعی رو برای پاسخ دادن به بخشهای مختلف آزمون به شما معرفی میکنه. اگر دقیق باشید و تکنیکها رو متوجه بشید، در ادامه مسیر میتونید با ترکیب کردن این روشها و شخصیسازیشون تکنیکهایی رو بسازید که برای شما خوب کار میکنن. به نظرم، چون بسته به هدف (نمره)، دانستهها و توانمندیهای قبلی این روشها فرد به فرد متفاوتن، نمیشه یک نسخه یکسان برای همه پیچید و شما باید روش خودتون رو پیدا کنید. سومین و مفیدترین بخش دوره برای من دسترسی به محتوایی بود که آقای اعلایی از آزموندهندههای قبلی جمعآوری کرده بودن و با ما به اشتراک میذاشتن. این بخش خیلی ایده میداد. مثلا من متوجه شدم اسپیکینگ قرار نیست یه چیزی فضایی بگم. همین که بتونم ایدهها رو صورت منسجم بسط بدم کفایت میکنه. دیدم خیلیها تلاش زیادی برای پارافریز کردن نکردن و با این حال نمره خوب گرفتن. یا تو رایتنیگ سبکهای نوشتن مختلف رو دیدم و از بعضی کالوکیشنهایی رو که دوستان جمعآوری کرده بودن کم کم تو رایتینگهام استفاده کردم. چهارمین مزیتی هم که دوره برای من ایجاد کرد، فیدبکهای منظمی بود که به صورت هفتگی روی رایتینگها و اسپیکینگها برای همه تسکها دریافت میکردیم. این موضوع در یک بازهی ۱۰ هفتهای دید خیلی خوبی میده که روی چه جنبههایی باید کار کنید تا کیفیت نوشتهها و گفتههاتون به مرور ارتقا پیدا کنه.
در پایان این بخش توصیه میکنم حتما پیش از شروع دوره این کورس ممرایز رو که شامل ۵۰۰ لغت تافل برای کلاس استاد اعلایی هست خونده باشید و ریدینگ و لیسنینگِ چند TPOپایین (مثلا ۳۰-۳۱) رو بزنید که از همون ابتدای دوره با چشم باز نسبت به چیزی که در پیش هست، دوره رو دنبال کنید.
من از اواخر دی ۱۴۰۱، در حالی که یک هفته از شروع کلاسهای آقای اعلایی گذشته بود، به صورت جدی برای خوندنِ آزمون برنامهریزی کردم. همون زمان آزمونم رو برای ۲۶ فروردین ۱۴۰۲ اسکجول کردم. از اونجایی که به صورت فولتایم شاغل بودم این زمان برای من مناسب بود؛ چون با کمی مرخصی گرفتن و اضافه کردنشون به تعطیلات نوروز حدود یک ماه و نیم فرصت پیدا میکردم تا برای آزمون بخونم. از همون زمان هم با مدیرم صحبت کردم تا کمی حجم کارهام رو کمتر کنه و تونستم عصرها زودتر بیام خونه و کمتر خسته باشم. پیش از شروع کلاسها و درس خوندنِ منسجمتر، من ریدینگ و لیسنینگ TPOهای 30 تا 35 رو زده بودم و فکر کنم 3-4 تا رایتینگ تسک۲ هم نوشته بودم. اما اسپیکینگ رو با کلاس شروع کردم و قبل از اون تمرینی نداشتم.
روند درس خوندن من از اواخر دی تا اول اسفند به این شکل شد که صبحها تو محل کارم یکی-دو ساعت اول صبح رو وقت داشتم و عصر هم وقتی میرسیدم خونه میتونستم دو-سه ساعت درس بخونم؛ یعنی مجموعا ۴-۵ ساعت. آخر هفتهها فرصتم بیشتر بود و پنجشنبه و جمعه یا سایر روزهای تعطیل روزی ۶-۷ ساعت درس میخوندم. از اول اسفند هفتهای دو روز مرخصی گرفتم و روزهای تعطیلم بیشتر شد که این روند تا نیمه اسفند ادامه پیدا کرد. از اون به بعد تا روز آزمونم (26 فروردین) دیگه سرکار نرفتم و هر روز همون ۷-۸ ساعت رو درس خوندم. البته یک بدشانسی هم آوردم و اواخر تعطیلات نوروز کووید گرفتم که حدود ۵-۶ روز منو از درس خوندن انداخت و واقعا افت کردم.
برای ریدینگ همونطور که گفتم این کورس ممرایز رو از قبل زده بودم که شامل ۵۰۰ لغت تافل برای کلاس استاد اعلایی هست (یک بار حدود هفت ماه قبل از کلاس استاد اعلایی و یک بار یکماه پیش از کلاس با دقت و تمرکز بیشتر). در دوهفتههای اول کلاس هم کتاب لغت Essential Words For TOEFL رو از روی ممرایز زدم که البته لغات جدید کمی بهم یاد داد و بیشتر جنبه مرور داشت. بعد از این کورس تنها منبع من برای تمرین ریدینگ TPOها بودن که تو سایت تستهلپر میزدم. از اواسط دی تا یک هفته قبل از آزمون سعی کردم یه روز درمیون یک ریدینگ بزنم. ریدینگها رو از اول تو تایم زدم. تو TPOهای زیر ۴۰ که تعداد سوالات بیشتر بود یکم چالش زمان داشتم ولی بعدش بهتر شد و به مرور پیشرفت کردم. نمرات ریدینگم از ۲۱-۲۲ شروع شد و خیلی زود که با سبک سوالات آشنا شدم به ۲۳-۲۴ رسید و به مرور با امتحان کردن روشهای مختلف نمرهم رشد کرد. طوری که تو دوهفته مونده به آزمون میانگین ۲۷-۲۸ میزدم و نهایتا در امتحان ۲۹ شدم. من تمام TPOهای ۳۰ تا ۷۴ رو به ترتیب برای ریدینگ و لیسنینگ کار کردم و از بازه ۵۰ تا ۶۵ دوتا درمیون زدم تا یه تعداد برای دو هفته آخر قبل از آزمون بمونه. برای تحلیل، بعد از اینکه همه متنهای ریدینگ رو میزدم برمیگشتم و متن رو از اول میخوندم و گزینههایی که شک داشتم رو بررسی میکردم. امکانات سایت تستهلپر واقعا کمککنندهست و باعث صرفهجویی در زمان میشه. من لغات سخت متنها رو توی همین سایت ذخیره و دائما مرور میکردم.
روشم برای پاسخ به سوالات ریدینگ این بود که پاراگراف به پاراگراف جلو میرفتم. اول صورت هر سوال رو میخوندم و بعد تو پاراگراف دنبال جواب میگشتم. کم کم دستم اومده بود که کدوم قسمت های پاراگراف احتمالا ایدههای کم اهمیتتر داره و سریعتر ردش میکردم و بر اساس کلماتِ کلیدیِ صورتِ سوال (و بعضی وقتها گزینهها) ایدههای اصلی رو پیدا میکردم که این توانایی فقط با تمرین زیاد بدست میاد.
روز آزمون: راستش رو بخواید، ریدینگ امتحان من رو غافلگیر کرد. سختتر از چیزی بود که انتظارش رو داشتم ولی اینجوری نبود که بگم نمیشد جواب داد و نمره نهاییم که بالاتر از نمره TPOهام بود همین موضوع رو نشون میده. اگر بخوام از سختی آزمون دقیقتر صحبت کنم، باید بگم که متن کاملا قابل فهم و اغلب بدون چالش بود و گزینهها سختی رو ایجاد میکردن. مثلا تو TPOهایی که لانگ بودن حدود ۴-۵ سوال رو با شک میزدم و شماره سوال رو روی کاغذ یادداشت میکردم تا آخر آزمون برگردم و چک کنم (چون معمولا ۳-۴ دقیقه وقت اضافه میاوردم). ریدینگ امتحان اصلی هم لانگ بود اما من این بار نزدیک به ۱۰ سوال رو روی کاغذ نوشته بودم (چیزی که تو TPOها بیسابقه بود) و حتی وقت هم اضافه نیومد که برگردم و چک کنم! واقعا از روی وسواس یا استرس هم نبود؛ چون از نظر روانی شرایطم مثل زدن TPOها بود.
نکته جالب دیگه این بود که ریدینگ من (و حتی یکی از دوستانم که عصر همون روز امتحان داد) اصلا سوال پارافریز نداشت و در مقابل سوالات وکب تعدادشون بیشتر بود. چنتا از سوالات وکب به نظرم سخت بودن. یعنی کلماتی بودن که تا اون موقع ندیده بودم (مثلا یکیش relentless بود) اما خب میشد با رد گزینه و با توجه به متن جواب داد.
در کل خواستم بگم ممکنه سر جلسه یکم غافلگیر بشید ولی خودتون رو نبازید. من ریدینگ واقعا اذیتم کرد اما نهایتا نمرهم از TPOها بهتر شد و شاید تنها اثرش این بود که از نظر روانی برای بقیه تسکها خستهم کرد.
این بخش رو از همون روزهای اول مطالعهم قوی شروع کردم. فکر کنم از اول نمرهم ۲۴ بود و خیلی آروم بهتر شد، طوری که نمره TPOهام در دو هفته آخر بیشتر ۲۹ و بعضی وقتا ۲۸ میشد. اما سر امتحان انگار بدشانسی آوردم و ۲۶ شدم.
مثل ریدینگ این بخش رو هم یه روز درمیون از روی TPOها میزدم و جلو میرفتم. روزهایی که سرکار میرفتم فقط میرسیدم یکی از این دو تسک رو در روز کار کنم ولی روزهای تعطیل هر دو تسک رو پشت هم میزدم که به نظرم نکته مهمیه. چون خستگیای که از ریدینگ ایجاد میشه واقعا تمرکز رو برای لیسنینگ کم میکنه و باید برای مقابله باهاش تمرین کرد. برای تحلیل لیسنینگ خیلی زمان زیادی نمیذاشتم ولی اغلب بعد از زدن TPO یکبار دیگه لیسنینگ رو گوش میدادم و لغات مهمش رو تو تستهلپر ذخیره و مرور میکردم.
من برای همه لکچرها نوت برمیداشتم ولی کانورسیشنها رو اغلب بدون نوت جلو میبردم؛ تنها در صورتی که میدیدم اطلاعات علمی یا جزئیات یه کانورسیشن داره زیاد میشه سریع دست به قلم میشدم. حجم نوت لکچرهام خیلی زیاد بود. تقریبا از هر لکچر یک صفحه آ۴ نوت برمیداشتم (البته در نظر بگیرید که برای سریعتر نوشتن مجبور میشدم یکم بزرگ بنویسم) درحالی که یادداشتهام از کانورسیشنها حداکثر چند خط میشد.
به نظرم همونطور که آقای اعلایی هم میگن یکی از راهحلهای اصلی برای ریدینگ و لیسنینگ اینه که با موضوعات پرتکرار TPOها آشنا بشین. خیلی وقتها موضوعات و ایدهها تکراری هستند. پس محتوای ریدینگها و لیسنینگها رو یادبگیرید. مثلا به خاطر دارم مفاهیمی مثل Solar radiation و Speciation که قبلا تو TPOها دیده بودم، با ادبیاتی متفاوت، موضوعات ریدینگ و لیسنیگ آزمون اصلیم بودن. پس مفاهیم رو هم حتما به طور کلی یادبگیرید.
روز آزمون: من با خستگی زیاد از ریدینگِ سختی که پشت سر گذاشته بودم وارد لیسنینگ شدم. اما کاملا آماده این شرایط بودم و این باعث شد که هیچ قسمتی از لکچرها و کانورسیشنها رو miss نکنم. لیسنینگم لانگ نبود، هیچ بخشی هم بریتش نبود و همه سوالات به نظرم واضح بودن. واقعا بعد از تموم شدن لیسنینگ با خودم فکر کردم که خوبه اگه ریدینگ رو خراب کرده باشم، اسپیکینگ رو ۲۹ یا ۳۰ میشم. اما آخر امتحان نتیجه برعکس بود. برام جالب بود که ریدینگ ۲۹ شدم و لیسنینگ ۲۶. احتمال میدم بعضی از گزینهها تله بودن (چیزی که توی TPOها مرسوم نیست) و من به خاطر خستگی و بیدقتی گیر افتادم. اما در کل اینطور جمعبندی میکنم که لیسنینگ ساده بود و نمره پایین من قطعا نتیجه بیدقتی خودم بوده.
همونطور که قبلا گفتم اسپیکینگ ضعیفترین مهارت من در شروع مسیر بود. اوایل، هفتهای دو یا سه TPO رو برای همه تسکهای اسپیکینگ کار میکردم که یکیش همون تکالیف هفتگی کلاس بود. سه هفته آخر روزی دوتا TPO رو برای اسپیکینگ کار میکردم که واقعا بهم اعتماد به نفس داد. برعکس بقیه تسکها که براشون TPOهای ۳۰ تا ۷۴ رو کار کرده بودم، برای اسپیکینگ TPOهای ۱۵ تا ۳۰ رو هم کار کردم. تو دو هفته آخر، نوتهایی رو که برای تسکهای ۲، ۳ و ۴ برمیداشتم نگه میداشتم و هر روز، علاوه بر زدن TPO جدید، چنتا از نوتها رو به صورت رندوم بیرون میکشیدم و دوباره تو تایم (و حتی تایم کمتر) جواب میدادم. به نظرم توی این سه تسک از اسپیکینگ، مشابه ریدینگ و لیسنینگ، آشنا بودن با موضوعات علمی مهمه. این تکرارِ هر روزهی اسپیکینگها باعث میشد برای استفاده از کلمات علمی هر موضوع (تاریخی، روانشناسی و...) آماده و با اعتماد به نفس باشم.
برای تسک ۲ و ۳ و ۴ فقط TPOها رو زدم و برای تسک ۱ حدود یکسوم فایل آبی آقای اعلایی رو هم ایده پردازی کردم. خلاصه ایدههام برای ۴۰ سوال آخر این فایل، به صورت کامنت روی یک فایل PDF هست که با شما به اشتراک میذارم. نمونه اسپیکینگ افرادی که قبلا آزمون داده بودن برای رسیدن به سبک و ساختار پاسخدهیِ خودم کمکم کرد. مثلا اوایل فکر میکردم حتما لازمه مثال بزنم یا پارافریز کنم ولی با شنیدن نمونهها فهمیدم develop کردن ایده اهمیت بیشتری داره. خیلی خوبه اگر برای ایدهپردازی از ابزارهای جدید مثل ChatGPT یا Perplexity هم کمک بگیرید. من به شخصه از Perplexity استفاده کردم چون دسترسی بهش راحتتر بود و به نظرم ساختارمندتر جواب میداد.
به نظرم یکی از مهمترین فاکتور ها توی تسکهای ۲ و ۳ و ۴ این هست که تا حد امکان به جزئیات اشاره کنید و رو نکات مهم تاکید کنید (آقای اعلایی به این بخش میگفتن climax). قطعا روی گرامر و فلوئنسی و... کار کنید اما خیلی وسواسی نشید. اگر به حد قابلقبولی از گرامر و فلوئنسی رسیدین، تمرکز رو روی بیان جزئیات بیشتر بذارید. من به خاطر دارم که سر آزمون اصلی بهجای thought گفتم think و چون چند کلمه رد شده بودم دیگه برنگشتم عقب تا اصلاحش کنم. قطعا غلطهای اینچنینی دیگه هم داشتم چون حتی توی آخرین تمریناتم have/has، s سوم شخص و articleها رو اشتباه میکردم و دیدم واقعا نمیتونم این اشتباهات رو به صفر برسونم پس بیخیال شدم.
برای اینکه بتونید جزئیات بیشتری بگید به نظرم اول نوتبرداری خیلی مهمه و بعد مدیریت زمان. برای نوتبرداریِ بهتر خیلی مهمه که ساختارهای متداولِ لیسنینگها رو توی بخش اسپیکینگ بشناسید. موارد کلی رو آقای اعلایی سرکلاس میگن و خودتون با تمرین میتونید الگوهای جزئیتری رو شناسایی کنید. مثلا تو تسک ۳، بعضی از لکچرها یک مثال میزنن بعضیها دوتا که یکی از مثالها اهمیت کمتری داره پس باید خلاصهتر بیان کنید. بعضی دیگه یک سیکل رو بیان میکنن که من اگر میخواستم کل سیکل رو با همون شیوه گوینده تکرار کنم وقت کم میومد پس برای این الگو یک ساختار خلاصهکننده ساختم. این الگوها برای هر تسک تکرار میشن و باید آماده مواجهه با هرکدوم سر جلسه باشید (و حتی شاید چیزی کمی متفاوتتر که جلوتر توضیح میدم).
برای مدیریت زمان من تو زمان آمادهسازی دورِ کلماتی از نوتم که قرار بود توی «یه جمله» گفته بشن دایره میکشیدم. اینجوری هم یه دور نوتم رو مرور میکردم هم عملا بخشی از فکر کردن در مورد چیزی که میخواستم بگم رو انجام میدادم. این موضوع نه تنها باعث میشد روانتر صحبت کنم بلکه نیازم به فکر کردن موقع صحبت رو کم میکرد؛ در نتیجه زمان بیشتری سیو میشد. البته خیلی وقتا (مخصوصا تو تسک ۳ و ۴) نمیرسیدم کل نوت رو اینجوری دایره بکشم ولی همین که مثلا برای ۶۰٪ از چیزایی که نوشته بودم این کارو میکردم باعث میشد تو اوایل صحبتم زمان سیو بشه و برای آخرا که بهشون فکر نکرده بودم وقت کافی داشته باشم که آرومتر صحبت کنم و همون موقع جملاتم رو بسازم.
اینم به نظرم مهمه که یک سری از ایدهها در خصوص اسپیکینگ هست که به نظرم بیش از حدِ اهمیت بهشون پرداخته میشه. مثلا من اوایل تو گروههای تلگرام میخوندم که پارافریز کردن خیلی مهمه یا بعضیها به لهجه میپرداختن درحالی که من کمتر کسی رو دیدم که بگه ذکر جزئیات یا develop کردن ایده چقدر مهمه. من، خصوصا اون اوایل که اسپیکینگم واقعا ضعیف بود، حس کردم که محدودیتهای زمانی آزمون باعث میشه نتونم روی پارافریز تمرکز کنم. به همین خاطر آخرین چیزی که تو تمرینات و حتی زمان آزمون بهش فکر میکردم پارافریز کردن بود. اغلب فقط یک یا دو کلمه از جمله صورت سوال رو عوض میکردم یا فقط ترتیب کلمات رو عوض میکردم. تو تسکهایی که نوت برمیداشتم، کلمات کلیدی لکچر (مثلا دو یا سه کلمه مهم از هر جمله) رو یادداشت میکردم؛ طبیعتا بقیه کلمات جمله رو خودم میگفتم که ممکن بود متفاوت از اصل لکچر باشه ولی اون کلماتی که تو نوت بود رو اصلا تغییر نمیدادم.
روز آزمون: تسک یک اسپیکینگ موضوع نسبتا آشنایی برای من بود و از این جهت تونستم با اعتماد به نفس جواب بدم و تعداد زیادی کالوکیشن استفاده کنم. پرسیده شده بود که ترجیح میدم کارها رو سریع انجام بدم یا آروم و با دقت. به نظرم اگر روی فایل آبی زمان بذارید و حدود ۱۰۰ سوال از اون رو ایدهپردازی کنید، روز آزمون، با احتمال بالایی، موضوعِ آشنا خواهید دید که خیلی کمککننده است.
تسک دوم یکم غافلگیرم کرد. چون دانشجو توی بخش لیسنینگ با دلیل اول موافقت ولی با دلیل دوم مخالفتِ نسبی میکرد (چیزی که نمونهش رو توی TPOها ندیده بودم)، ولی نهایتا میگفت که در کل موافق هست و تغییری که پیشنهاد داده شده باید انجام بشه. البه خیلی سخت نبود و مثلا با یه although یا however میشد به دلیل دوم اشاره کرد و بعد جمعبندی کرد. خواستم فقط یادآوری کنم که ممکنه سر جلسه با چنین تفاوتهای کوچیکی نسبت به TPOها مواجه بشید پس حواستون باشه.
تسک سوم و چهارم شبیه TPOها بودن و تقریبا بدون چالش پیش رفتن. موضوع تسک ۳ اهمیت آبگیرها برای جانوارن در مناطق جنگلی بود و مثالش هم یک قورباغه جنگلی بود که در این آبگیرها تخم میذاره. تسک ۴ هم در خصوص اهمیت لوگو برای کسبوکارها و آسیبهای لوگو بد بود. دو نمونه از لوگوهایی که بد طراحی شدن و به بیزینسهاشون آسیب زده بودن رو بررسی میکرد. یکی از فاکتورها رنگ نامناسب لوگوها بود و یکی هم old-fashion بودنشون.
به عنوان جمعبندی میتونم بگم که از اسپیکینگ نترسید و ازش فرار نکنید. تجربه من و دوستانم نشون میده به همون اندازه که با تمرین میشه نمره ریدینگ و لیسنینگ رو بالا آورد، میشه اسپیکینگ رو هم بهتر کرد. بازم تاکید می کنم که نوت برداشتن، اشاره به جزئیات و با اعتماد به نفس حرف زدن خیلی به نمره من کمک کرد.
پیش تر اشاره کردم که من، از چندماه قبل از شروع مطالعه جدی برای تافل، کتاب English Grammar in Use رو خونده بودم و علاوه بر این مشغول به نوشتن مقالات دانشگاهیم بودم و با اعتماد به نفس خوبی در مورد رایتینگ وارد این مرحله شدم. برای شروع، نمونه رایتینگهای تافل ریسورسز رو که یکی از دوستان در قالب یک فایل PDF در آورده بود خوندم. این فایل خیلی بهم کمک کرد تا در مورد موضوعات سادهتر فکر کنم و ذهنم به دنبال دلایل پیچیده نگرده. حین خوندن هر رایتینگ کالوکیشنهای خوبی که به چشمم میخورد رو روی فایل هایلایت میکردم که کمک میکرد بهتر تو ذهنم بمونه. من اوایل تو استفاده از prepositionها خیلی اشتباه داشتم؛ به همین خاطر، روی این فایل اسمها یا فعلها و prepositionهاشون رو هایلایت میکردم که به مرور کمک کرد این مدل از اشتباهاتم کم بشه. هر روز، یک یا دو موضوع رو میخوندم و با چند روز فاصله، هفتهای دو سه رایتینگ از همون موضوعات مینوشتم تا کالوکیشنها مرور بشه.
ساختار رایتینگم از اول با فرمت تافل ریسورسز شکل گرفت و تا آخر تقریبا به همون شکل موند. البته من یکم پاراگراف اینتروداکشن رو بیشتر بسط میدادم و اگر موضوعی جوری بود که میتونستم خوب develop کنم، در یکی از پاراگرافها مثال نمیزدم؛ به جاش دلیلم رو با جزئیات بیشتر توضیح میدادم. رایتینگهام رو تو نرمافزار WordPad مینوشتم که غلطهام رو نشون نده و نهایتا با نرمافزار Grammarly تصحیح میکردم. غلطهام رو در پایان رایتینگ مینوشتم و گهگاه یه مروری میکردم. البته حتی تا روزهای آخر هم غلطهای کوچیک گرامری داشتم؛ اگرچه تعدادشون نسبت به دوماه قبلتر بسیار کم شده بود اما از بین نرفته بودن. اگر بخوام دقیقتر توضیح بدم، گرامرلی اوایل امتیاز بین 30 تا 40 به رایتینگام میداد و روزهای آخر این امتیاز حدود 60 بود. یک فایل بسیار خوب دیگه هم نمونه رایتینگهای مهسا بود. این فایل رو هم میخوندم و کالوکیشنهای خوبش رو هایلایت و مرور میکردم.
همزمان کلاسهای آقای اعلایی هم شروع شده بود و هفتهای یک رایتینگ از فایل سبز مینوشتیم و تصحیح میکردن. بازخوردی که ایشون میدادن برای من از نظر جزئیات ساختار رایتینگ بسیار کمککننده بود. علاوه بر 8 رایتینگی که تکلیف کلاس بود فکر میکنم به مرور 15 تاپیک دیگه هم از فایل سبز نوشتم. در کنار اینها حدود 30 تاپیک از فایل تافل ریسورسز رو هم نوشته بودم.
من یک اشتباه کردم و اون این بود که دو-سه هفته آخر فقط رایتینگهای TPOها رو زدم. مشکل اینجا بود که تقریبا تمام موضوعات موجود در TPOها رو قبلا در فایل تافل ریسورسز یا فایل سبز دیده بودم و یه جورایی جملاتی که میخواستم بنویسم رو حفظ بودم. این قضیه باعث شد مغزم برای ایده پردازی یکم تنبل بشه و سر آزمون که موضوع کمی متفاوت بود سرعتم بیاد پایین. به همین خاطر توصیه میکنم تا روزهای آخر از فایل سبز موضوعات تازه انتخاب کنید و رایتینگ بنویسید.
تسک یک برای من بسیار سادهتر بود. چون نوتبرداریم قوی بود و یکی از فاکتورهای اصلی رو که اشاره کامل به جزئیات هست خوب انجام میدادم. در کل به نظرم این تسک چالش زیادی نداره چون لازم نیست ذهن به دنبال ایده باشه و میتونه بیشتر روی درست نوشتن و ارتباط جملات تمرکز کنه. از اونجایی که هر دو تسک رایتینگ به یک اندازه در نمره نهایی وزن دارن خیلی مهمه که این بخش رو کماهمیت نشمارید و براش وقت بذارید.
روز آزمون: تسک 1 رایتینگ مشابه TPOها بود ولی یک مقدار حجم جزئیات لکچرش بیشتر بود. سوال یک سایتِ فسیل از جانداران دریایی رو معرفی و دلایل خشک شدن اون دریاچه و مرگ جانداران رو بررسی میکرد. همونطور که گفتم سختیِ ریدینگِ اولِ آزمون که من رو بیشتر از حالت عادی خسته کرده بود و جزئیات زیاد بخش لکچر باعث شد زمانم برای مرور رایتینگ کمتر بشه. روش مرور من اینطور بود که تقریبا هرجملهای رو که مینوشتم سریع مرور میکردم و نمیذاشتم برای آخر کار. مزیت این روش این بود که همون لحظه جمله رو نوشته بودم و چون تو تمرینات با سبک غلطهای گرامری خودم (زمان افعال، have/has، غلطهای تایپی و...) آشنا شده بودم، با تمرکز روی اون سبک غلطها سریع جمله رو مرور میکردم. ولی برای همه جملات به یک اندازه وقت نمیذاشتم. از جملات ساده سریع عبور میکردم و رو جملاتی که مثلا inversion داشت یا طولانی شده بود بیشتر دقت میکردم. روز آزمون به خاطر تنگی وقت نرسیدم پاراگراف آخر متن رو اینجوری مرور کنم و صرفا با سرعت زیاد نوشتم. احتمال میدم کم شدن نمرهم ناشی از اشتباهات کوچیک گرامری تو این بخش باشه. ضمنا برای این تسک همیشه حدود 300 کلمه مینوشتم که روز آزمون هم تقریبا همین شد. صرفا به خاطر جزئیات بیشتر سوال حدود 320 کلمه نوشتم.
در تسک دوم هم مجددا به مشکل زمان برخوردم. همونطور که قبلتر گفتم چندهفته آخر فقط TPOها رو تمرین کرده بودم و چون موضوعاتشون زیاد تکرار شده بود، اصلا نیاز به فکرکردن نداشتم و سریع مینوشتم. موضوع رایتینگ آزمون این بود که به نظر شما مهمترین عامل موفقیتِ شرکتها اینه که روی تبلیغات پول زیادی خرج کنن یا نه. برای من موضوع سادهای بود؛ مخالف بودم و سریع دلایلم رو پیدا کردم ولی موقع نوشتن نتونستم به اندازه TPOها سریع باشم و باز دیدم برای مرور پاراگراف آخر وقت کم میارم پس سریع نوشتم و نیمی از رایتیگ رو مرور نکردم. تو تمریناتم میتونستم بیش از 500 کلمه بنویسم ولی سر آزمون حدود 480 کلمه شد و وقت برای مرور هم کم اومد.
همونطور که در جدول ابتدای گزارش نوشتم، من سه آزمون ماک دادم. در خصوص سوالات آزمونهای ماک به نظرم تافل3 خیلی نزدیکتر به آزمون هست. سوالات ریدینگ و لیسنینگ امیربهادر به نظرم خیلی قدیمی هستن. من رو یاد TPOهای خیلی پایین مینداختن. توی بخش اسپیکینگ و رایتینگ گوینده یکم متفاوت از استاندارد تافل صحبت میکرد و مهمتر از همه اینکه حجم جزئیاتی که گوینده تو اسپیکینگ میگفت خیلی کم بود. از این جهات من سولات ماک تافل3 رو به آزمون نزدیکتر میدونم اما بازم تفاوتهایی وجود داره.
در خصوص تصحیح و نمرهدهی اول باید این رو بگم که من پیش از دومین ماکم در امیربهادر (۱۴ فروردین ۱۴۰۲) کووید گرفتم و نمره کم اون آزمون به خاطر تمرین کم در چند روزِ قبل از ماک و خستگی ناشی از بیماری سر آزمون بود. با در نظر گرفتن این موضوع به نظر میاد نمراتی که هر دو موسسه میدن به نمره واقعی شما نزدیک هست و نمره تافل3 (با در نظر گرفتن شنیدههای قبلی و تجربه خودم) نزدیکتر.
من اولین ماک رو در تاریخ ۱۶ بهـــــمن ۱۴۰۱، حدود سه هفته بعد از اینکه جدی شروع به خوندن کردم و دوماهونیم پیش از آزمون اصلی دادم. اون زمان ریدینگ و لیسنینگ رو تو TPOها حدود 26-27 میشدم و به نظرم آزمون ماک راحتتر از TPOها بود که بالاتر شدم. آزمون ۶ فروردین ۱۴۰۲ در تافل3 رو سه هفته قبل از آزمون اصلی دادم. میتونم بگم که سطحم در زمان اون ماک با زمان آزمون اصلی فرق زیادی نداشت. چون یک هفته از سه هفتهی منتهی به آزمون اصلی رو به خاطر مریضی از دست دادم و افت کردم. بعد از اون هم تنها تسکی که خیلی فراتر از قبل کار کردم تسک یک اسپیکینگ بود. به همین خاطر به نظر میاد نمره کل ماک تافل3 میتونه دید خوبی از وضعیت شما بده.
مزیت ماک امیر بهادر در اینه که شما محیط آزمون رو تجربه میکنید (مخصوصا اگر سنتر آزمون اصلیتون هم همونجا باشه). من از این سنتر چه در زمان برگزاری آزمون ماک و چه در زمان آزمون اصلی بسیار راضی بودم. پرسنل موسسه خیلی محترم و دوستانه برخورد میکردند و در کارشون بسیار حواسجمع بودن. در خصوص سر و صدا موقع اسپیکینگ در این سنتر خیلی شنیده بودم اما واقعیت این هست که شما وقتی هدفون رو روی گوشتون میذارید تقریبا 60-70 درصد از صدای محیط رو میگیره و حتی اگر همه کنار هم بشینن هم صدای دیگران موجب حواسپرتی نخواهد شد. روزِ آزمونِ اصلیِ من موسسه خلوت بود (دو لَب از کل لَبها روی سایت ETS باز بود)؛ به همین خاطر، یکی در میون نشسته بودیم و وقتی هدفون روی گوشم بود واقعا کوچکترین صدایی نشنیدم. با این حال احتمال داره از سر بدشانسی، روز آزمون یک نفر که مراعات نمیکنه و خیلی بلند حرف میزنه کنار شما بشینه پس برای چنین موضوعی، اگرچه احتمالش کمه، آماده باشید.
در پایان باز هم لازم میدونم از مرکز زبان دکتر برزآبادی و به طور خاص از آقای اعلایی به خاطر کلاسهای پویا، محتوای ارزشمند و بازخوردهای دقیق و انگیزهبخششون تشکر کنم.
از دوستانم سید احمد ترابزاده و مینا سمیعینسب هم بسیار ممنونم که با به اشتراکگذاشتن تجربیاتشون کمک بزرگی به من کردند.
امیدوارم این یادداشت برای شما مفید بوده باشه و در این آزمون و مراحل بعدی موفق باشید.