ویرگول
ورودثبت نام
ἐρώτησις(Erotesis)
ἐρώτησις(Erotesis)«چرا مجبورم میکنی حقیقتی را بگویم که ندانستن‌ش برایت موجب بهترین لذت‌هاست؟بهترین تقدیر آن‌ست که در دسترس شما نیست،یعنی نزادن و نبودن.پس از آن بهترین تقدیر زود مردن است.» ×سیلنوس‌به شاه میداس×
ἐρώτησις(Erotesis)
ἐρώτησις(Erotesis)
خواندن ۱۷ دقیقه·۵ ماه پیش

کتاب‌هایی که دنیا را تغییر داد.۱۶(پایان)(آینشتاین)

فصل شانزدهم

نسبیت: نظریه‌های خاص و عام آن

آلبرت انیشتین یکی از آن افراد نادر تاریخ بود که در طول زندگی خود موفق شد به اسطوره‌ای با تبار قهرمانانه تبدیل شود. هرچه دیدگاه‌های او برای عموم مردم مبهم‌تر به نظر می‌رسید، عجیب‌تر به نظر می‌رسید و بیشتر به نظر می‌رسید که از یک قله دوردست المپیکی صحبت می‌کند. همانطور که برتراند  راسل به درستی اظهار داشت، "همه می‌دانند که انیشتین کار شگفت‌انگیزی انجام داده است، اما تعداد کمی دقیقاً می‌دانند که او چه کاری انجام داده است." باید توجه داشت، هرچند نادرست، به ندرت ده نفر در کل جهان وجود دارند که نظریه‌های انیشتین در مورد جهان را کاملاً درک کنند، نظریه‌هایی که هزاران، اگر نگوییم میلیون‌ها نفر، را که سعی در درک گفته‌های این جادوگر بزرگ ریاضی دارند، به چالش می‌کشد و گیج می‌کند.

غیرقابل فهم بودن نظریه‌های انیشتین ناشی از ماهیت پیچیده و متعالی حوزه کاری اوست.  تی. ای. بریجز گزارش می‌دهد که یک دانشمند ناشناس انگلیسی وضعیت را به شرح زیر توصیف کرده است:

«این دکترین انیشتین به رابطه بین رویدادهای طبیعی و ریاضی می‌پردازد و بنابراین فقط با اصطلاحات ریاضی قابل توضیح است. ارائه آن به شکل دیگری که برای کسانی که دانش پیشرفته‌ای از جبر ندارند قابل درک باشد، غیرممکن است.»

جورج دبلیو. گری دیدگاه مشابهی را بیان می‌کند  و می‌گوید:

«از آنجا که نویسنده‌ی نظریه‌ی نسبیت، آن را به زبان ریاضی ارائه کرده است، و اگر بخواهیم در بیان دقیق باشیم، نمی‌توان آن را به هیچ روش دیگری بیان کرد، در هر تلاشی برای ترجمه‌ی آن به زبان عامیانه، نوعی پیش‌فرض وجود دارد، درست همانطور که ممکن است کسی بخواهد  سمفونی پنجم بتهوون را به  ساکسیفون ترجمه کند .»

با این حال، شاید بتوان برخی از جنبه‌های جهان اینشتین را بدون توسل به نمادهای ریاضی پیشنهاد کرد. چه جهان خارق‌العاده‌ای است، جهانی که ایده‌های پذیرفته‌شده‌ی قرن‌ها پیش را واژگون می‌کند - آشفتگی عجیبی که هضم آن برای انسان عادی دشوار است. برای مثال، از ما خواسته می‌شود ایده‌های نامعقولی مانند موارد زیر را بپذیریم: فضا منحنی است؛ کوتاه‌ترین فاصله بین دو نقطه یک خط مستقیم نیست؛ جهان متناهی است اما بدون مرز؛ خطوط موازی در نهایت به هم می‌رسند؛ پرتوهای نور در خطوط منحنی حرکت می‌کنند؛ زمان نسبی است و نمی‌توان آن را در همه جا به یک شکل اندازه‌گیری کرد؛ طول‌ها با سرعت تغییر می‌کنند؛ زمین استوانه‌ای است، نه کروی؛ حجم یک جسم متحرک کاهش می‌یابد اما جرم آن افزایش می‌یابد؛ و علاوه بر سه بُعد آشنا: طول، عرض و ارتفاع، بُعد چهارمی به نام زمان نیز وجود دارد.

اگرچه انیشتین نظریه‌های بی‌شماری به ریاضیات ارائه داد، اما شهرت او در درجه اول و بیش از هر چیز مدیون نظریه نسبیت اوست. بنست هافمن  نتیجه می‌گیرد که این اثر «دارای کیفیتی عظیم است که نویسنده‌اش را به حق در میان بزرگترین دانشمندان تمام دوران، در کنار اسحاق نیوتن و ارشمیدس قرار می‌دهد. این نظریه، با پارادوکس‌های شگفت‌انگیز و موفقیت ظاهری‌اش، تخیل عمومی را برانگیخت.»

انقلاب انیشتین در سال ۱۹۰۵ آغاز شد، زمانی که در یک مجله آلمانی به نام  Annalen der physik ، در مقاله‌ای سی صفحه‌ای با عنوان غیر تحریک‌آمیز "درباره الکترودینامیک اجسام متحرک" منتشر شد. انیشتین در آن زمان ۲۶ ساله بود و به عنوان یک کارمند ساده در اداره ثبت اختراعات سوئیس کار می‌کرد. او در سال ۱۸۷۹ در یک خانواده یهودی طبقه متوسط در اولم،  باواریا ، متولد شد. در دوران دانشجویی، او فقط در ریاضیات، زمینه‌ای که در آن نشانه‌های اولیه‌ای از استعداد را نشان می‌داد، سرآمد بود. هنگامی که وضعیت مالی خانواده‌اش بدتر شد، در سن پانزده سالگی مجبور شد از خودش مراقبت کند و به سوئیس مهاجرت کرد، جایی که توانست تحصیلات علمی خود را در آکادمی هنر و فناوری زوریخ ادامه دهد  . او با یکی از همکلاسی‌هایش ازدواج کرد و شهروند سوئیس شد. او که از آرزوی خود برای استاد دانشگاه شدن دلسرد نشده بود، برای امرار معاش، با تهیه گزارش‌های اولیه و ثبت درخواست‌های ثبت اختراع مخترعان، ساکن شد. او اوقات فراغت خود را صرف مطالعه آثار فیلسوفان، دانشمندان علوم طبیعی و ریاضیدانان می‌کرد. او خیلی زود شروع به تولید سیلی از ایده‌های بکر در فیزیک کرد که محکوم به واکنش‌های گسترده‌ای بودند.

انیشتین در مجله خود در سال ۱۹۰۵، نظریه نسبیت خاص را ارائه داد و مفاهیم از پیش تعیین‌شده انسان در مورد زمان، فضا، ماده و انرژی را به چالش کشید. پایه‌های این نظریه بر دو مقدمه اساسی بنا شده بود. اولین مورد، نظریه نسبیت است که بیان می‌کند همه حرکات نسبی هستند. یک مثال آشنا از این نظریه، قطار یا کشتی در حال حرکت است. شخصی که در قطاری با پنجره‌های بسته و صدای کم نشسته است، هیچ ایده‌ای از سرعت یا جهت حرکت قطار ندارد و حتی ممکن است احساس نکند که قطار در حال حرکت است. شخصی که در کشتی با پنجره‌های بسته است نیز در همین وضعیت قرار دارد. ما حرکت را فقط به صورت نسبی، یعنی نسبت به سایر اشیاء، تجربه می‌کنیم. در مقیاس بزرگتر، حرکت رو به جلوی زمین را نمی‌توان احساس کرد، مگر اینکه اجرام آسمانی برای مقایسه وجود داشته باشند.

دومین فرضیه انیشتین این است که سرعت نور مستقل از حرکت منبع آن است. سرعت نور، ۱۸۶۰۰۰ مایل در ثانیه، همیشه در هر کجای سطح زمین ثابت است و تحت تأثیر مکان، زمان یا جهت قرار نمی‌گیرد. به عنوان مثال، نور دقیقاً با همان سرعتی که در خارج از قطار حرکت می‌کند، در یک قطار در حال حرکت نیز حرکت می‌کند. هیچ نیرویی بر آن اعمال نمی‌شود تا آن را سریع‌تر یا کندتر کند. علاوه بر این، هیچ چیز سریع‌تر از سرعت نور حرکت نمی‌کند، حتی اگر الکترون‌ها به این سرعت نزدیک شوند. در واقع، نور تنها عامل ثابت و تغییرناپذیر در تمام طبیعت است.

در سال ۱۸۸۷، دانشمندان آمریکایی مایکلسون و مورلی  آزمایش معروف  خود را انجام دادند که پایه و اساس نظریه نور انیشتین را بنا نهاد. دستگاهی بسیار دقیق برای اندازه‌گیری سرعت نور با دقت بالا ساخته شد. دو لوله، هر کدام به طول یک مایل، به صورت عمودی قرار داده شدند. یکی در جهت چرخش زمین به دور خورشید و دیگری در خلاف جهت حرکت زمین قرار گرفت. در انتهای هر لوله، آینه‌ای قرار داده شد و یک پرتو نور به طور همزمان به هر دو لوله تابانده شد. از آنجایی که اتر نامرئی تمام فضایی را که توسط اجسام جامد اشغال نشده است، پر می‌کند، یکی از پرتوهای نور شبیه شناگری بود که خلاف جریان آب شنا می‌کند، در حالی که پرتو دیگر شبیه شناگری بود که در جهت جریان آب شنا می‌کند. در کمال تعجب و شگفتی دانشمندان، هر دو پرتو همزمان برگشتند و آزمایش شکست خورد.

در سال ۱۹۰۵، مقاله انیشتین به سوالی که مایکلسون، مورلی و دیگر فیزیکدانان را گیج کرده بود، پاسخ داد. وجود اتر در آن زمان توجیه نشده بود و در واقع، دو لوله سرعت نور را به درستی اندازه‌گیری کرده بودند. نتیجه‌گیری انیشتین این بود که نور، صرف نظر از شرایطی که تحت آن اندازه‌گیری می‌شود، همیشه با سرعت یکسانی حرکت می‌کند. حرکت زمین نسبت به خورشید هیچ تاثیری بر سرعت نور ندارد.

برخلاف آموزه‌های نیوتن، انیشتین تأکید کرد که چیزی به نام «حرکت مطلق» وجود ندارد و مفهوم حرکت مطلق یک جسم در فضا بی‌معنی است؛ حرکت حالت طبیعی همه چیز است. در هیچ کجای زمین یا در جهان، چیزی در حالت سکون یا کاملاً ساکن نیست؛ حرکت در سراسر جهان غیرایستا، از کوچکترین اتم تا بزرگترین کهکشان، ثابت است. به عنوان مثال، زمین با سرعت ۲۰ مایل در ثانیه به دور خورشید می‌چرخد. در جهانی که همه چیز در حال حرکت است و هیچ نقطه مقایسه ثابتی وجود ندارد، هیچ استاندارد ثابتی برای مقایسه سرعت، طول، حجم، جرم و زمان وجود ندارد، مگر زمانی که با حرکات نسبی آنها اندازه‌گیری شود. تنها نور غیر نسبیتی است؛ سرعت آن صرف نظر از منبع آن یا موقعیت ناظر، ثابت می‌ماند، همانطور که توسط آزمایش مایکلسون-مورلی نشان داده شده است.

شکی نیست که غیرقابل درک‌ترین ایده از میان تمام ایده‌های انیشتین، و ایده‌ای که نمی‌تواند باورهای موروثی را دگرگون کند، نسبیت زمان است. انیشتین مشخص کرد که رویدادهایی که در مکان‌های مختلف در یک لحظه برای یک ناظر واحد رخ می‌دهند، برای ناظر دیگری که نسبت به ناظر اول حرکت می‌کند، در یک لحظه اتفاق نمی‌افتند. به عنوان مثال، اگر حکم شود که دو رویداد به طور همزمان برای یک ناظر روی زمین و دیگری در قطار یا هواپیما رخ داده‌اند، حقیقت این است که آنها در یک لحظه رخ نداده‌اند. زمان نسبت به موقعیت و سرعت ناظر است و مطلق نیست. با اعمال این نظریه در مورد جهان، اگر رویدادی - مانند انفجار - در یک ستاره دور رخ دهد و توسط یکی از ساکنان زمین مشاهده شود، انفجار همزمان با مشاهده آن در زمین رخ نداده است. برعکس، با وجود این واقعیت که سرعت نور ۱۸۶۰۰۰ مایل در ثانیه است، رویدادی که در یک ستاره بسیار دور رخ می‌دهد، ممکن است سال‌ها قبل از رسیدن خبر آن به زمین رخ داده باشد. ستاره‌ای که امروز دیده می‌شود، بدون شک همان ستاره‌ای است که مدت‌ها پیش دیده شده، هرچند ممکن است در لحظه رصد، دیگر وجود نداشته باشد.

اگر می‌توانستیم شخصی را تصور کنیم که سریع‌تر از سرعت نور شتاب می‌گیرد، طبق نظریه نسبیت، می‌توانست گذشته خود را پیش‌بینی کند و در آینده متولد شود. هر سیاره‌ای سیستم زمانی خاص خود را دارد که با جداول زمانی موجود در هر جای دیگر متفاوت است. یک روز در سیاره ما صرفاً دوره چرخش زمین به دور محور خود است. از آنجایی که مشتری برای گردش به دور خورشید بیشتر از زمین زمان می‌برد، یک سال در مشتری طولانی‌تر از یک سال در زمین است. وقتی سرعت افزایش می‌یابد، زمان کند می‌شود. ما عادت داریم فکر کنیم که هر جسمی در فضا سه بعد دارد و فضا بُعدی از زمان است. نه زمان و نه فضا نمی‌توانند بدون دیگری وجود داشته باشند؛ بنابراین، هر یک به یکدیگر وابسته هستند. از آنجایی که حرکت و تغییر پیوسته هستند، ما در یک جهان چهار بعدی زندگی می‌کنیم که بُعد چهارم آن زمان است.

بنابراین، دو مقدمه اساسی نظریه اینشتین، همانطور که نیم قرن قبل ارائه شده بود، نسبیت همه حرکات، و ایده نور به عنوان تنها کمیت تغییرناپذیر در کل جهان بود.

وقتی انیشتین شروع به توسعه نظریه نسبیت کرد، یک باور دیرینه را کاملاً از بین برد. پیش از این، طول و جرم تحت هر شرایط قابل تصوری مطلق و ثابت در نظر گرفته می‌شدند. انیشتین به این نتیجه رسید که جرم یا وزن و طول یک جسم به سرعت آن بستگی دارد. به عنوان مثال، قطاری را تصور کنید که ۱۰۰۰ فوت طول دارد و با سرعت ۴/۵ سرعت نور حرکت می‌کند. یک ناظر ایستاده که قطار را مشاهده می‌کند، آن را تنها ۶۰۰ فوت طول می‌بیند، اگرچه برای یک مسافر هنوز ۱۰۰۰ فوت خواهد بود. به طور مشابه، هر جسم مادی که در فضا حرکت می‌کند، با توجه به سرعتش کوچک می‌شود. اگر چوبی به طول یک یارد را با سرعت ۱۶۱۰۰۰ مایل در ثانیه به فضا پرتاب کنید، طول آن نیم یارد کاهش می‌یابد. چرخش زمین اثر عجیبی دارد که محیط آن را حدود سه اینچ کاهش می‌دهد.

جرم نیز متغیر است؛ با افزایش سرعت، جرم یک جسم افزایش می‌یابد. آزمایش‌ها نشان داده‌اند که ذرات ماده‌ای که با ۸۶٪ سرعت نور حرکت می‌کنند، دو برابر بیشتر از حالت سکون وزن دارند. این واقعیت ارتباط قابل توجهی با توسعه انرژی اتمی دارد.

نظریه اولیه انیشتین در سال ۱۹۰۵ به عنوان نظریه نسبیت خاص شناخته می‌شود، زیرا نتیجه‌گیری‌های آن محدود به حرکت یکنواخت در یک خط مستقیم است و در مورد انواع دیگر حرکت صدق نمی‌کند. در جهان ما، ستارگان، سیارات و سایر اجرام آسمانی به ندرت به طور یکنواخت در یک خط مستقیم حرکت می‌کنند؛ بنابراین، هر نظریه‌ای که شامل همه اشکال حرکت نباشد، توصیف کاملی از جهان ارائه نمی‌دهد. بنابراین، گام بعدی انیشتین تدوین نظریه نسبیت عام خود بود، فرآیندی که ده سال به طول انجامید و به طور دقیق به کار گرفته شد. انیشتین در نظریه نسبیت عام خود، نیروی مرموزی را که حرکات ستارگان، دنباله‌دارها، شهاب‌ها، کهکشان‌ها و سایر اجرام آسمانی که در مدار جهان پهناور می‌چرخند را هدایت می‌کند، مورد مطالعه قرار داد.

انیشتین در نظریه نسبیت عام خود که در سال ۱۹۱۵ منتشر شد، مفهوم جدیدی از گرانش را معرفی کرد که اساساً مفاهیم پذیرفته‌شده عمومی در مورد گرانش و نور را از زمان سر ایزاک نیوتن تغییر داد. نیوتن گرانش را یک "نیرو" می‌دانست، اما انیشتین نشان داد که فضای اطراف یک سیاره یا جرم آسمانی دیگر، یک میدان گرانشی مشابه میدان مغناطیسی در امتداد یک آهنربا است. اجسام بسیار عظیم، مانند خورشید و ستارگان، توسط یک میدان گرانشی بسیار قوی احاطه شده‌اند. این امر جاذبه زمین به ماه را توضیح می‌داد. این نظریه همچنین حرکات نامنظم عطارد، سیاره نزدیک به خورشید، را توضیح می‌داد، پدیده‌ای که قرن‌ها اخترشناسان را متحیر کرده بود و قانون گرانش نیوتن به طور کافی به آن نپرداخته بود. میدان‌های گرانشی آنقدر قوی هستند که پرتوهای نور را خم می‌کنند. در سال ۱۹۱۹، چند سال پس از اعلام نظریه عمومی انیشتین، عکاسان عکس‌هایی از یک خورشیدگرفتگی کامل گرفتند که به طور قطعی نظریه انیشتین را تأیید کرد که پرتوهای نوری که از میدان گرانشی خورشید عبور می‌کنند، در خطوط منحنی حرکت می‌کنند، نه مستقیم.

این فرضیه منجر به فرضیه انیشتین مبنی بر منحنی بودن فضا شد. سیارات، تحت تأثیر خورشید، کوتاه‌ترین مسیرهای ممکن را دنبال می‌کنند، همانطور که یک رودخانه به سمت دریا جریان دارد و ساده‌ترین مسیر طبیعی روی زمین را دنبال می‌کند. در روش زمینی ما برای محاسبه چیزها، یک کشتی یا هواپیما که از اقیانوس عبور می‌کند، به جای یک خط مستقیم، یک خط منحنی - یک قوس از یک دایره - را دنبال می‌کند. بنابراین واضح بود که کوتاه‌ترین فاصله بین قطب‌ها یک خط منحنی است، نه یک خط مستقیم. یک اصل مشابه بر حرکت سیارات و پرتوهای نور حاکم است.

اگر نظریه فضای خمیده انیشتین را بپذیریم، نتیجه منطقی این است که فضا متناهی است. برای مثال، اگر پرتوی از نور ستاره‌ای را ترک کند، سرانجام صدها میلیون سال بعد، به همان نقطه‌ای که از آن خارج شده است، بازمی‌گردد، درست مانند توریستی که به دور زمین می‌چرخد. جهان هستی تا بی‌نهایت در فضا گسترش نیافته است، اما مرزهایی دارد، هرچند آن مرزها را نمی‌توان تعریف کرد.

از میان تمام اکتشافات علمی بزرگی که انیشتین انجام داد، ایده‌های او در مورد نظریه اتمی، عمیق‌ترین و فوری‌ترین تأثیر را بر جهان امروز داشته است. اندکی پس از انتشار اولین مقاله او در مورد نسبیت در مجله Physics Almanac، همان روزنامه مقاله کوتاهی از انیشتین منتشر کرد که نظریه او را حتی بیشتر بسط می‌داد. عنوان مقاله "آیا اینرسی یک جسم به انرژی آن بستگی دارد؟" بود. انیشتین ادعا کرد که انرژی اتمی را می‌توان مهار کرد - حداقل در تئوری. این انرژی می‌تواند طبق قانونی که انیشتین تدوین کرده است، آزاد شود، معروف‌ترین معادله تاریخ: E = mv²، به این معنی که انرژی برابر است با جرم ضربدر سرعت نور به توان دو. انیشتین گزارش داد که اگر انرژی موجود در نیم پوند از هر ماده‌ای قابل مهار باشد، نیرویی معادل انفجار هفت میلیون تن TNT آزاد می‌کند . همانطور که یکی از مفسران اشاره کرد، "بدون معادله انیشتین، دانشمندان در آزمایش‌های خود بر روی تکه‌تکه شدن اورانیوم دچار تردید می‌شدند، اما جای تردید است که آنها اهمیت آن را در واحدهای انرژی یا واحدهای بمب درک کرده باشند."

انیشتین در معادله معروف خود E = mc² نشان داد که انرژی و جرم یک چیز هستند و فقط در حالت با هم تفاوت دارند. در واقع، جرم، انرژی متمرکز است و بارنت،  در قدردانی از این نبوغ، نوشت: «این معادله به بسیاری از اسرار دیرینه فیزیک پاسخ می‌دهد. این معادله توضیح می‌دهد که چگونه مواد رادیواکتیو مانند رادیوم و اورانیوم می‌توانند اتم‌ها را با سرعت فوق‌العاده‌ای منتشر کنند و میلیون‌ها سال به این کار ادامه دهند. این به نوبه خود توضیح می‌دهد که چگونه خورشید و همه ستارگان می‌توانند میلیاردها سال نور و گرما منتشر کنند. اگر خورشید ما از طریق احتراق عادی از بین می‌رفت، زمین مدت‌ها پیش در سرما و تاریکی منجمد می‌شد. این معادله میزان انرژی موجود در هسته یک سلول را آشکار می‌کند و نشان می‌دهد که چند گرم اورانیوم در یک بمب لازم است تا بتواند یک شهر را نابود کند.»

معادله انیشتین تا سال ۱۹۳۹ به صورت نظری باقی ماند، تا اینکه نویسنده آن پس از اخراج از اروپا توسط نازی‌ها، شهروند ایالات متحده شد. انیشتین با اطلاع از اینکه آلمانی‌ها در حال واردات اورانیوم و انجام تحقیقات برای ساخت بمب اتمی هستند، نامه‌ای فوق محرمانه به رئیس جمهور  روزولت نوشت .

«من نسخه‌های کتبی از تحقیقات اخیر ای.  فرمی و  ال. زیلارد را دریافت کرده‌ام که مرا به این انتظار می‌رساند که عنصر اورانیوم ممکن است در آینده نزدیک به یک منبع مهم جدید انرژی تبدیل شود... این پدیده جدید همچنین منجر به ساخت بمب می‌شود و مشخص است که... یک بمب از این نوع، اگر توسط یک کشتی حمل شود و در بندر منفجر شود، می‌تواند کل بندر و بخشی از کشور اطراف آن را نابود کند.»

نتیجه فوری نامه انیشتین به روزولت  ، پروژه منهتن بود که ساخت بمب اتمی را آغاز کرد. حدود پنج سال بعد، اولین بمب  در آلماگوردو، نیومکزیکو  منفجر شد . کمی بعد، بمب اتمی ویرانگری که بر روی هیروشیما انداخته شد،  به سرعت به جنگ با ژاپن پایان داد .

اگرچه بمب اتمی برجسته‌ترین کاربرد عملی نظریه‌های انیشتین بود، اما دستاورد مشهور دیگری نیز شهرت او را تثبیت کرد. در کنار نظریه نسبیت خاص او در سال ۱۹۰۵، قانون فوتوالکتریک او نیز وجود داشت  که اثر مرموز فوتوالکتریک را توضیح می‌داد و راه را برای تلویزیون، سینمای ناطق و «چشم الکتریکی» که به چشم جادویی نیز معروف است و کاربردهای متنوعی در بسیاری از زمینه‌ها دارد، هموار کرد. به خاطر این کشف، انیشتین جایزه نوبل فیزیک سال ۱۹۲۲ را دریافت کرد.

انیشتین در سال‌های پایانی عمرش، خستگی‌ناپذیر برای تدوین نظریه‌ای که به عنوان نظریه میدان واحد شناخته می‌شود، تلاش کرد و کوشید تا هماهنگی و نظم طبیعت را نشان دهد. طبق دیدگاه او، قوانین طبیعی اتم‌های کوچک باید در مورد اجرام آسمانی بزرگ نیز صدق کند. نظریه میدان واحد، تمام پدیده‌های طبیعی را در یک پایه واحد ادغام می‌کند؛ گرانش، الکتریسیته، مغناطیس و انرژی اتمی، همگی نیروهایی هستند که توسط یک نظریه واحد احاطه شده‌اند. در سال ۱۹۵۰، پس از بیش از یک نسل تحقیق، انیشتین این نظریه را به جهانیان ارائه داد و اعتقاد خود را مبنی بر اینکه کلید جهان در این نظریه نهفته است، ابراز کرد. این نظریه، بی‌نهایت صفر، جهان اتمی چرخان و وسعت وسیع فضای پرستاره را در یک ایده واحد ترکیب می‌کند. به دلیل مشکلات ریاضی، این نظریه هرگز به طور کامل در برابر حقایق اثبات شده در فیزیک آزمایش نشد. با این وجود، انیشتین قاطعانه معتقد بود که نظریه میدان واحد او روزی توضیحی برای «ویژگی اتمی انرژی» ارائه می‌دهد و وجود یک جهان منظم را نشان می‌دهد.

انیشتین فلسفه‌ای را که الهام‌بخش و راهنمای او در طول دهه‌ها تلاش ذهنی شدید بود، و نتایج حاصل از آن را که پاداش تمام این تلاش‌ها را به او داد، توضیح داد. او این فلسفه را در سخنرانی‌ای در مورد مبانی نظریه نسبیت عام که در سال ۱۹۳۳ در دانشگاه گلاسکو ایراد شد، توضیح داد. در آن سخنرانی، او گفت:

«نتایج نهایی تقریباً ساده به نظر می‌رسند و هر دانشجوی باهوشی می‌تواند بدون تلاش زیاد آنها را بفهمد. اما سال‌ها جستجو در تاریکی برای حقیقتی که فرد احساس می‌کند اما نمی‌تواند بیان کند، و میل شدید و تبادل اعتماد و شک تا زمانی که فرد راه خود را به سوی وضوح و درک پیدا کند، همه اینها را فقط کسانی می‌دانند که خودشان آنها را تمرین کرده‌اند.»

در موقعیتی دیگر، انیشتین با گفتن این جمله، شواهدی از جنبه عمیقاً معنوی طبیعت خود ارائه داد:

«زیباترین و عمیق‌ترین احساس یا اشتیاقی که می‌توانیم داشته باشیم، احساس یک انگیزه پنهان نسبت به وجود چیزی مرموز است. این همان چیزی است که بذر تمام علوم حقیقی را می‌پاشد. برای کسانی که این احساس برایشان بیگانه است، این دانش که آنچه نمی‌توانیم به اسرار آن نفوذ کنیم، واقعاً وجود دارد و خود را به عنوان والاترین خرد و بزرگترین زیبایی که قوای خفته ما فقط می‌توانند آن را در شکل محدود و ابتدایی خود درک کنند، بیان می‌کند - این دانش و این احساس در مرکز دینداری حقیقی قرار دارد.»

دانشمندان بی‌شماری به سهم خود در پیشرفت‌های اینشتین اذعان کرده‌اند. برخی از بررسی‌های اخیر او در مورد آینده‌اش، کنترل بی‌نظیر او بر دنیای علم را نشان می‌دهد. پاول اوسر  نوشت :

«تسلط کلمه ضعیفی برای توصیف آثار آلبرت انیشتین است. نظریه‌هایی که او ارائه داد انقلابی بودند و عصر اتم را به وجود آوردند. ما نمی‌دانیم که آنها نژاد بشر را به کجا هدایت خواهند کرد، اما می‌دانیم که او بزرگترین دانشمند و فیلسوف قرن بیستم است، تقریباً از نظر ما یک قدیس. آثار او اعتماد ما را به ذهن بشر جلب کرده است و نمادی از جاه‌طلبی ابدی انسان و تلاش او برای رسیدن به ستارگان است.»

دانشمند  بانش هافمن گفت :

«اهمیت دیدگاه‌های علمی انیشتین نه تنها در موفقیت بزرگ آنها نهفته است. تأثیر روانشناختی آنها نیز به همان اندازه قدرتمند است. در یک دوره بحرانی در تاریخ علم، انیشتین نشان داد که ایده‌های پذیرفته‌شده طولانی مقدس نیستند. این بیش از هر چیز دیگری بود که تخیل افرادی مانند  بور و  دوبروی را آزاد کرد و الهام‌بخش پیروزی‌های جسورانه آنها در عرصه جمله‌سازی بود. به هر کجا که نگاه کنیم، فیزیک قرن بیستم مهر جاودان نبوغ انیشتین را بر خود دارد.»

۱
۰
ἐρώτησις(Erotesis)
ἐρώτησις(Erotesis)
«چرا مجبورم میکنی حقیقتی را بگویم که ندانستن‌ش برایت موجب بهترین لذت‌هاست؟بهترین تقدیر آن‌ست که در دسترس شما نیست،یعنی نزادن و نبودن.پس از آن بهترین تقدیر زود مردن است.» ×سیلنوس‌به شاه میداس×
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید