فصل هشتم
تأثیر قدرت دریایی بر تاریخ

وقتی یک منتقد معاصر، کتاب «تأثیر قدرت دریایی بر تاریخ» اثر دریاسالار آلفرد تی. ماهان را «کتابی قابل توجه، اما بزرگترین بمب آتشزای دوران مدرن» توصیف کرد، او بینش قابل توجهی از خود نشان داد. ماهان نیروهای دریایی مدرن را واضحتر از هر فرد دیگری به جهانیان تصویر کرد. او قلم خود را «قدرتمندتر از هر ناوگانی»، کشتیهای جنگی قدرتمند را فرزندان خود، و صدای توپهای ۱۶ اینچی را صدای خود نامید، و مطمئناً هیچ مورخ دیگری تاکنون چنین تأثیر فوری و گستردهای با نوشتههای او نداشته است.
در طول تاریخ ثبتشده، ماهان به روشنی بیان کرده است که قدرت دریایی عامل تعیینکننده در سلطه بر جهان است. کنترل دریا برای هر ملتی که آرزوی ایفای نقش بیشتر در امور جهانی و در عین حال دستیابی به بیشترین رفاه و امنیت در داخل کشور را دارد، ضروری است. یک قدرت زمینی که به دریا متصل نباشد، هر چقدر هم که بزرگ باشد، محکوم به فروپاشی و ناپدید شدن است. زیرا، همانطور که ماهان اشاره کرد، «زمین تقریباً همه موانع است، در حالی که دریا تقریباً همه دشت باز است.» ملتی که قادر به کنترل این دشت با قدرت دریایی خود و حفظ ناوگان تجاری قدرتمند باشد، میتواند از ثروت جهان بهرهبرداری کند.
آن «ماهانِ بمب آتشزا» چه جور آدمی بود؟ شاید آخرین کسی بود که میشد او را یک انقلابی، یک بیثبات درجه یک یا یک دردسرسازِ زهرآگین تصور کرد. ماهان، متولد ۱۸۴۰، فرزند یک مهندس نظامی و یک غیرنظامی، در وست پوینت متولد شد و از کالج آناپولیس فارغالتحصیل شد . او بیشتر عمر خود را به عنوان افسر نیروی دریایی گذراند و به جز مدت کوتاهی در طول جنگ داخلی آمریکا، بین وظایف دریایی و زمینی در تناوب بود. او هرگز در هیچ درگیری مسلحانهای شرکت نکرد. تجربه او با کار در برزیل، شرق و سفر به سراسر اروپا گسترش یافت.
پانزده سال پس از این سفرها بدون هیچ اثر برجستهای گذشت، به جز کتاب کوچکی با عنوان «آبهای ساحلی»، تاریخ دریایی جنگ داخلی، که ماهان در سال ۱۸۸۳ مأمور به نوشتن آن شد. سپس دورهای فرا رسید که شهرت او را تثبیت کرد و تغییر اساسی در زندگی آیندهاش ایجاد کرد... دریاسالار استفن بی. لوس از ماهان دعوت کرد تا در کالج جنگ تازه تأسیس در نیوپورت، در مورد تاکتیکها و تاریخ دریایی سخنرانی کند .
این دقیقاً همان فرصتی بود که ماهان منتظرش بود. او که هرگز افسر نیروی دریایی موفقی نبود، از کارهای روزمره نیروی دریایی خسته شده بود و هنوز کاپیتان بود (پس از بازنشستگی به دریاسالاری ارتقا یافت)، به نظر میرسید که این مأموریت جدید از جانب خدا مقدر شده است. به او یک سال مرخصی داده شد تا قبل از رفتن به نیوپورت مطالعه و تأمل کند. سپس، در سپتامبر ۱۸۸۶، او مجموعهای از سخنرانیها را برای گروه کوچکی از افسران آغاز کرد، سخنرانیهایی که قرار بود چهار سال بعد به صورت اصلاحشده با عنوان تأثیر قدرت دریایی بر تاریخ (۱۶۶۰-۱۷۸۳) منتشر شوند.
ماهان در نامهای به ناشر انگلیسی خود اظهار داشت که اصطلاح « قدرت دریایی » را به عنوان عنوان کتاب خود انتخاب کرده است تا توجه را جلب کند و تیراژ کتابش افزایش یابد... او گفت: «من صفت « دریایی » را به دلیل ضعف جلب توجه یا ماندگاری در ذهن مردم کاملاً کنار گذاشتهام.» همچنین واضح است که کلمه «قدرت » در عصر بخار، برق و قدرت سیاسی، بسیار تأثیرگذار است. بنابراین عنوان «تأثیر قدرت دریایی» با دقت انتخاب شد تا تأثیر ویژهای بر خوانندگان بگذارد. این کتاب معروف که شهرت ماهان بیش از هر چیز به آن وابسته است، اساساً شرح و تفسیری از ظهور و پیشرفت قدرت دریایی بریتانیا از اواسط قرن هفدهم تا پایان جنگهای ناپلئونی است.
ماهان با ترسیم ظهور و افول یک قدرت دریایی بزرگ در قالب خطوط کلی، و با شرح جزئیات عناصر لازم برای دستیابی یک ملت به قدرت در دریا، آغاز میکند. ماهان این شرایط را به شش مورد کاهش میدهد: موقعیت جغرافیایی، شرایط مناسب طبیعی (شامل تولیدات طبیعی و آب و هوا)، وسعت مرزها، جمعیت، نوع مردم و نوع حکومت.
ماهان «عناصر قدرت دریایی» را بررسی کرد و در هر مثال نشان داد که بریتانیا چگونه بر دشمنان خود غلبه کرده است. طبق تفسیر او، قدرت دریایی بسیار گستردهتر از «قدرت دریایی» بود و نه تنها ناوگان دریایی، بلکه کشتیهای تجاری و یک پایگاه قوی در داخل کشور را نیز در بر میگرفت. ماهان نوشت: «در حالی که تاریخ قدرت دریایی در گستره وسیع خود، تمام آنچه را که یک ملت را در دریا یا کنار دریا بزرگ میکند، در بر میگیرد، اما به معنای وسیعتر، تاریخ جنگ است.» با این وجود، او همیشه تأکید میکرد که جنگ دریایی، لشکرکشیها و نبردها صرفاً وسیلهای برای رسیدن به یک هدف هستند. نه نیروی دریایی تجاری و نه نیروی دریایی نمیتوانستند بدون دیگری شکوفا شوند. رفاه ملی به ترکیب این دو بستگی داشت.
ماهان با بررسی موقعیت جغرافیایی، که موضوعی با اهمیت اساسی است، بر مزایای قابل توجه ذاتی ملتی که «نه مجبور به دفاع زمینی از خود است و نه وسوسه میشود که قلمرو خود را از طریق خشکی گسترش دهد... در مقایسه با ملتی با مرز قارهای» تأکید کرد. نمونههایی از این موارد شامل انگلستان از یک سو و فرانسه و هلند از سوی دیگر است. از اوایل تاریخ مدرن هلند، قدرت آن به دلیل نیاز به حفظ یک ارتش بزرگ برای مبارزه برای استقلالش تحلیل رفت. فرانسه با تقسیم ثروت و نیروی انسانی خود بین ایجاد نیروی دریایی و گسترش پروژههایش ضعیف شد. فرانسه همچنین در برابر حمله آسیبپذیرتر بود زیرا خطوط ساحلی در اقیانوس و مدیترانه داشت که مانع از استفاده از یک ناوگان متحد میشد. ماهان خاطرنشان کرد که موقعیت ایالات متحده در دو اقیانوس، آن را در همان موقعیت آسیبپذیری قرار میدهد. یک موقعیت مرکزی، با بنادر نزدیک به مسیرهای تجاری اصلی و پایگاههای قوی برای اقدام علیه دشمنان قدرتمند، یک دارایی استراتژیک بزرگ بود. سپس انگلستان با کنترل مسیرهای تجاری در کانال مانش و دریای شمال توانست برتری دریایی را به دست آورد.
ماهان عنصر دوم خود، یعنی تناسب طبیعی، را تحلیل کرد و به این نتیجه رسید که «ساحل یک کشور یکی از جبهههای آن است و هرچه این جبهه آسانتر به منطقهی فراتر، در این مورد دریا، برسد، این کشور آسانتر میتواند از طریق این جبهه با بقیهی جهان ارتباط برقرار کند.» با وجود این، وجود بنادر فراوان در آبهای عمیق برای آن حیاتی بود. اگر طبیعت از نظر خاک و آب و هوا با انگلستان و هلند سخاوتمندانه رفتار نمیکرد، آنها مجبور میشدند به دریا روی آورند، در حالی که فرانسه از «سرزمینی زیبا و حاصلخیز» برخوردار بود. ایالات متحده نیز به همین ترتیب وسوسه نشد که به دریا روی آورد.
سومین و آخرین عامل طبیعی مؤثر بر رشد یک ملت به عنوان یک قدرت دریایی، وسعت مرزهای آن است... منظور ماهان از این اصطلاح «تعداد مایل مربعهایی که مساحت این کشور را تشکیل میدهند، نیست، بلکه طول خط ساحلی و ماهیت بندرهای آن است.» به همین ترتیب، جمعیت یک ملت در رابطه با طول خط ساحلی آن از اهمیت بالایی برخوردار است و نمونهای از این امر از جنگ داخلی آمریکا میآید:
«اگر جمعیت مردم جنوب به اندازه ظرفیت نظامیشان بود و نیروی دریایی متناسب با سایر منابعشان داشتند، خط ساحلی وسیع و خلیجهای متعددشان عنصر بسیار قدرتمندی میشد... جنوب نه تنها نیروی دریایی نداشت، نه تنها مردمی دریانورد نبودند، بلکه... جمعیت آنها متناسب با طول خط ساحلیشان که مجبور به دفاع از آن بودند، نبود.»
ماهان پس از بررسی سه شرط طبیعی مؤثر بر قدرت دریایی - موقعیت جغرافیایی، شایستگی طبیعی و مرزهای گسترده - به جمعیت و حکومت آن پرداخت. در اینجا، او به ویژه بر جمعیت تأکید کرد، زیرا «جمعیت زیاد مردم مهم نیست، بلکه تعداد افراد شاغل در دریانوردی یا حداقل قادر به استخدام در کشتیها و ساخت ابزارهای دریایی مهم است.» نمونههای تاریخی از انگلستان و فرانسه گرفته شد. فرانسه جمعیت بسیار بیشتری نسبت به انگلستان داشت، اما گرایشهای دریایی و تجاری دومی به آن نسبت به فرانسویهای متمایل به کشاورزی برتری میداد. ماهان نتیجه گرفت که «جمعیت زیاد دریانورد اکنون، مانند همیشه، عنصر بزرگی در قدرت دریایی است.» او ایالات متحده را «از این نظر عقبمانده» یافت.
نکته پنجم ماهان مربوط به تأثیر ویژگیهای ملی مطلوب بر شکلگیری قدرت دریایی است. او مینویسد که تاریخ نشان میدهد که «تقریباً بدون استثنا، استعداد برای اهداف تجاری باید از ویژگیهای بارز ملتهایی باشد که زمانی در دریا قدرتمند بودهاند.» اگرچه انگلیسیها و هلندیها اغلب به عنوان «مردمان تاجر» توصیف میشدند، اما آنها از تجارت دریایی خود سودهای پایدارتر و قابل توجهی نسبت به اسپانیاییها و پرتغالیهای جویای طلا یا فرانسویهای ولخرج که مایل به ریسک سرمایهگذاری پول خود در تجارت فرامرزی نبودند، به دست آوردند. ماهان اظهار میدارد که «گرایش به تجارت، از جمله لزوم تولید چیزی برای تجارت، مهمترین ویژگی در شکلگیری قدرت دریایی است.»
ماهان معتقد بود که هوش یا نبوغ ملی نیز در توانایی تشکیل مستعمرات سالم نقش دارد. از این نظر، انگلیسیها از فرانسویها برتر بودند زیرا «استعمارگر انگلیسی به طور طبیعی و بلافاصله در سرزمین جدید خود ساکن میشود، منافع خود را با منافع آن کشور پیوند میدهد و اگرچه همیشه سرزمین مادری خود را با لطف به یاد میآورد، اما هیچ اشتیاقی برای بازگشت به آن ندارد.» از سوی دیگر، اسپانیاییها استعمارگران ماهری نبودند، زیرا آنها در درجه اول به دنبال بهرهبرداری سریع از ثروت کشور جدید بودند تا توسعه کامل منابع آن.
در نهایت، ماهان نوع حکومت و نحوهی ادارهی آن را در رابطه با رشد قدرت دریایی بررسی میکند. ماهان معتقد بود که نوع حکومت و شخصیت حاکمان «تأثیر زیادی بر رشد قدرت دریایی دارند». در حالی که او از عملکرد دولتهای دموکراتیک حمایت میکرد، خاطرنشان کرد که «نیروی استبداد که عاقلانه و پیوسته به کار گرفته شود، ممکن است در برههای از زمان تجارت دریایی و جنگ دریایی گستردهای را ایجاد کند، با فرماندهی بزرگتر از آنچه عملیات کندتر مردمان آزاد میتوانند به آن دست یابند. مشکل... تضمین پایداری پس از مرگ مستبد است.» از آنجایی که انگلستان به اوج قدرت دریایی، بالاتر از سایر کشورهای مدرن، رسیده بود، ماهان مطالعهی حکومت در آنجا را به ویژه مناسب میدانست. نفوذ دولت انگلستان بر بسیاری از کشورها معطوف به کنترل دریا بود. صرف نظر از پادشاه حاکم یا احزاب سیاسی، انگلیسیها اهمیت اساسی حفظ برتری دریایی ملت را تشخیص دادند.
ماهان پس از بررسی تاریخی طولانی از اقدامات دولتهای مختلف در رابطه با حیات دریایی مردمانشان، مشخص کرد که نفوذ دولت از دو طریق عمل میکند: اول، در زمان صلح:
«دولت میتواند با سیاستهای خود، رشد طبیعی صنایع مردم و تمایل آنها به ماجراجویی و سود از طریق دریا را تسهیل کند، یا میتواند سعی کند برخی صنایع و برخی تمایلات به دریانوردی را توسعه دهد. اگر این موارد به طور طبیعی وجود نداشته باشند، دولت با نوعی خطا، پیشرفتی را که مردم به حال خود رها کردهاند، متوقف یا محدود میکند.»
دوم، در زمان جنگ، نیروی دریایی به دلیل تمایل دولت به ایجاد و مسلح کردن ناوگان و حفظ «نیروی دریایی متناسب با رشد کشتیهایش و اهمیت تمایل آنها» ارزشمند است. به همین ترتیب، لازم است «ایستگاههای دریایی مناسبی در آن نقاط دورافتاده جهان حفظ شود و کشتیهای مسلح باید کشتیهای تجاری را تا آن ایستگاهها دنبال کنند.» ماهان دریافت که ایالات متحده به دلیل فقدان پایگاههای خارجی، چه از نوع استعماری و چه از نوع جنگی، آسیبپذیر است.
بنابراین، ماهان پس از بررسی و دقت در شش عامل اساسی مؤثر بر قدرت دریایی، آماده بود تا به تجزیه و تحلیل مفصلی از جنگهای دریایی اروپا از سال ۱۶۶۰ تا ۱۷۸۳، تقریباً به مدت یک قرن و ربع، بپردازد. سپس بقیه کتاب خود را به این بررسی تاریخی اختصاص داد. به عنوان نقطه شروع، ماهان شرایط کلی حاکم بر اروپا در اواخر قرن هفدهم را شرح داد و به ویژه به اسپانیا، فرانسه، هلند و انگلستان - قدرتهای اصلی که میتوانستند در جنگهای دریایی مستقل شرکت کنند - اشاره کرد. از نظر ماهان، تاریخ اروپا در سالهای پرآشوب پس از آن، رقابتی بین قدرتهای غربی برای کنترل دریا بود. او بحث خود را با جنگ هلندی چارلز دوم آغاز کرد و بر میزان دخالت منافع تجاری انگلستان در جنگ برتری اسپانیا تأکید کرد، جنگی که از آن انگلستان به عنوان قدرتی در مدیترانه ظهور کرد و جبل الطارق و بندر ماهون را تصرف کرد. در جنگ هفت ساله، موفقیت ولف توسط ناوگانی که سنت لارنس را گشود و مانع از تقویت فرانسه شد، امکانپذیر شد . معنای اصلی قدرت دریایی بار دیگر در طول انقلاب آمریکا نشان داده شد، زمانی که انگلستان، با نیروی دریایی تقسیمشدهاش، در مواجهه با قدرت متحد فرانسه و اسپانیا شکست خورد و بدین ترتیب مستعمرات آمریکایی توانستند آزادی خود را به دست آورند.
نکته اصلی ماهان در سراسر کتابش این است که محاصره دریایی پایدار همیشه عامل تعیینکننده بین قدرت دریایی و قدرت زمینی است، حتی بیشتر از یک ارتش زمینی شکستناپذیر.
کاپیتان دبلیو. دی. پولستون، مهمترین زندگینامهنویس او ، در شرح جزئیات تاکتیکهای نبردهای مختلف اظهار داشت: «ماهان تمام تلاش خود را کرد تا دقیق باشد. او با مثالهایی از عصر دریانوردی، کوشید تا فناوری ناوبری و معنای دقیق اصطلاحات دریایی قدیمی را که در عصر دریانوردی او از کاربرد افتاده بودند، درک کند.»
ماهان در روایت خود از زندگیاش، ابزارهای مکانیکی مورد استفادهاش، مانند مدلهای کاغذی کشتی، را برای بازنمایی و بازسازی نبردهای دریایی کشتیهای بادبانی توصیف کرده است.
هدف اصلی ماهان در تأثیر قدرت دریایی بر تاریخ، همانطور که به فرمانده لوس، مافوق سابقش، گفته بود، این بود که: «هدف من نوشتن یک تاریخ نظامی انتقادی از گذشته دریایی است، نه تاریخ رویدادهای دریایی.» او میتوانست اضافه کند که یکی از اهدافش روشن کردن رابطه بین تاریخ دریایی و سیاسی است، اگر کاملاً متقاعد شده باشد که قدرت اقتصادی همراه با تسلط بر دریا، به دارنده آن جایگاه محکمی در امور جهانی میدهد. بنابراین، همانطور که پرات مشاهده کرد، « از آنجا که انگلستان یک قدرت دریایی ایجاد کرده بود، در حالی که دشمنانش از آن غافل بودند، توانست از نقشههای لویی چهاردهم و ناپلئون برای غلبه بر خود جلوگیری کند. ماهان قاطعانه معتقد بود که بدین ترتیب تمدن را از کسانی که میخواستند آن را نابود کنند، نجات داده است.»
تأثیر قدرت دریایی بر تاریخ تقریباً بلافاصله پس از انتشارش در جهان مشهور شد - اگرچه محبوبیت آن در خارج از کشور بسیار بیشتر از ایالات متحده بود. ترجمههای آن به زبانهای آلمانی، ژاپنی، فرانسوی، هندی، روسی و اسپانیایی به زودی منتشر شد. در همه جا، این کتاب به عنوان منبع الهام برای دوران بزرگ گسترش دریایی در جهان، به ویژه در بریتانیای کبیر، آلمان و آمریکا، عمل کرد.
همانطور که چندین منتقد اشاره کردهاند، همیشه این سوال باقی میماند که آیا کتاب ماهان، اگر در دورهای دیگر و در منطقهای دیگر منتشر میشد، همان تأثیر عمیق را میداشت یا خیر. دوران او قطعاً مناسب بود و استدلالهای ماهان در مورد اهمیت جنگ دریایی در بستری حاصلخیز قرار گرفت و کاملاً با گرایشهای جنگطلبانه آن عصر مطابقت داشت. قدرتهای بزرگ در حال قدرتنمایی برای تبدیل شدن به قدرتهای دریایی غالب و فتح مستعمرات و داراییهای جدید بودند. بنابراین، طبیعی است که ملتها ماهان را به عنوان یک پیامبر میشناختند. استدلالهای مستند او مبنی بر اینکه کنترل دریا برای منافع هر ملتی ضروری است، سیاستهای از پیش تعیینشده یا در دست بررسی را تأیید میکرد. همانطور که یک نویسنده بریتانیایی گفته است، آموزههای او «مانند نفتی بود که بر شعله گسترش استعمار در همه جا ریخته میشود».
کتاب ماهان مورد تحسین منتقدان بریتانیایی قرار گرفت و آنها آن را «انجیل عظمت انگلستان» توصیف کردند. پولستون گفت: «احتمالاً این کتاب به درخواست وزارت بریتانیا نوشته شده است؛ او به وضوح از تمام استدلالهای آنها حمایت میکرد.» یکی از دریاسالاران اظهار داشت که برای بهبود موقعیت نیروی دریایی بریتانیا پس از سال ۱۹۰۰، «ما نه مدیون توریها هستیم و نه مدیون ویگها، بلکه مدیون ماهان هستیم و نه هیچ کس دیگری.» روزنامه لندن پست در ادای احترام به ماهان پس از مرگش در سال ۱۹۱۴ نوشت : «بریتانیا به آن آمریکایی بزرگ مدیون است، دینی که هرگز نمیتوان آن را جبران کرد، زیرا او اولین کسی بود که فلسفه قدرت دریایی بریتانیا را به طور دقیق و قابل فهم تدوین کرد.»
این نظرات زمانی بیشتر مورد توجه قرار میگیرند که متوجه شویم در زمانی که ماهان کتاب تأثیر قدرت دریایی بر تاریخ را مینوشت، نیروی دریایی انگلستان مدتها از بیتوجهی مالی رنج میبرد، تعداد پرسنل آن به اندازه بدنه کاهش یافته بود و قدرت آن به سرعت توسط کشتیهای مدرنتر فرانسوی و ایتالیایی از بین میرفت. نیروی دریایی انگلستان به عنوان "گالری از کشتیهای عتیقه با اشکال مختلف و عجیب" توصیف شده بود. بیش از دو سوم آن غیرمسلح بود. بنابراین، توصیه ماهان برای ایجاد یک ناوگان قوی و مدرن انگلیسی کاملاً به موقع بود و سازماندهی مجدد و تقویت نیروی دریایی انگلستان را بسیار تسریع کرد.
انگلستان در دو سفر به بریتانیا در سالهای ۱۸۹۳ و ۱۹۰۴ تحسین و قدردانی خود را از ماهان نشان داد. او مهمان افتخاری ضیافتهای دولتی ملکه ویکتوریا و نخستوزیر بود و اولین مهمان افتخاری خارجی بود که توسط باشگاه ارتش و تفنگداران دریایی مورد تقدیر قرار گرفت. دانشگاههای آکسفورد و کمبریج هر دو ظرف یک هفته به او مدرک افتخاری اعطا کردند.
اما از آنجایی که کتاب او تأثیر قدرت دریایی بر تاریخ، همانطور که یکی از منتقدان اشاره کرد، به زبانی که فقط آمریکاییها و انگلیسیها آن را میفهمند منتشر نشد، تأثیر آن بر آلمانیها و ژاپنیها به همان اندازه بر بریتانیاییها قوی بود. قیصر ویلهلم دوم گفت : «من اکنون کتاب کاپیتان ماهان را نمیخوانم، آن را میبلعم. این کتاب روی عرشه تمام کشتیهای من است... آینده ما به آبها بستگی دارد و نیزه سهشاخه باید در دست ما باشد.» بنابراین کتاب ماهان الهامبخش نیروی دریایی جدید آلمان شد... تیلور، یکی از زندگینامهنویسان او، میگوید : «شواهد معقولی وجود دارد که نشان میدهد در چند ماه آخر زندگی ماهان، او از یک آشفتگی ذهنی در مورد جنگ (جنگ جهانی اول) و نقشی که در تحریک رشد نیروی دریایی آلمان ایفا کرده بود، رنج میبرد، هرچند قبلاً هرگز به آن فکر نکرده بود.»
به همین ترتیب در ژاپن، به هر افسر نیروی دریایی و هر کشتی جنگی، یک نسخه از کتاب ماهان به عنوان بخشی از بار و بنه آنها داده میشد. ژاپنیها مشتاق یادگیری روشهای غربی بودند و شروع به توجه گسترده به توصیههای ماهان در مورد ساخت نیروی دریایی، کالیبر توپ و سایر امور دریایی کردند. ماهان دعوت ژاپن برای مشاور رسمی نیروی دریایی را رد کرد. با این وجود، آنها دیدگاههای او را به عنوان راهنما پذیرفتند و شروع به تبدیل شدن به بزرگترین قدرت دریایی در خاور دور کردند.
از میان قدرتهای بزرگی که ماهان آرزوی نفوذ در آنها را داشت، تنها ایالات متحده در پذیرش آموزههای او کند بود. ماهان متقاعد شده بود که ایالات متحده باید در بازارهای خارجی با سایر قدرتها به شدت رقابت کند. او یک نیروی دریایی عظیم ساخت، پایگاههای دریایی در دریاهای آزاد به دست آورد و با به دست آوردن مستعمرات در خارج از نیمکره غربی، قلمرو خود را گسترش داد. او پیشنهاد داد که جزیره هاوایی ضمیمه شود و به عنوان پایگاه ایالات متحده مورد استفاده قرار گیرد. او همچنین پیشنهاد کرد که دریای کارائیب باید به ما مانند اروپا به مدیترانه مرتبط باشد و اهمیت آن برای ایالات متحده با تکمیل کانال پاناما افزایش یابد. در سراسر کتاب تأثیر قدرت دریایی بر تاریخ، ماهان توجه ویژهای به ایالات متحده داشت و به پتانسیل آن به عنوان یک قدرت دریایی اشاره کرد. کاپیتان پولستون گفت: "ماهان کتاب خود را نوشت تا شور و هیجان سابق هموطنانش را برای تبدیل شدن به یک قدرت دریایی دوباره زنده کند. او معتقد بود که آمریکاییها مشغول توسعه در داخل قاره هستند و بنابراین میراث بزرگی را بیجهت دور میاندازند. ماهان نمیخواست کشورش از الگوی فرانسه در زمان لویی چهاردهم پیروی کند و در درجه اول به یک قدرت زمینی تبدیل شود."
استدلالهای ماهان باعث تغییر نظر دو چهره کلیدی شد: تئودور روزولت و هنری کابوت لاج . روزولت در کاخ سفید و لاج در سنا، مشتاق ایجاد یک نیروی دریایی بزرگ آمریکایی بودند. روزولت در نوشتههای ماهان، بیان کاملی از فلسفه «چماق بزرگ» خود یافت. او از نظریههای قدرت دریایی برای کمک به سوق دادن افکار عمومی آمریکا به سمت سیاست توسعهطلبی در خارج از کشور استفاده کرد. تأثیر ماهان بر برنامه عظیم نیروی دریایی ایالات متحده که در دهه ۱۸۹۰ آغاز شد، واضح و قابل توجه است.
قلم پربار ماهان در مسیر موفقیت بزرگ و مشهورش جاری بود و سیلی از کتابها و مقالات مجلات، در مجموع حدود بیست جلد کتاب گردآوری شده، به همراه دهها مقاله روزنامه، را به رشته تحریر درآورد. نوشتههای او به مجموعه قدرت دریایی از اهمیت بالایی برخوردار بودند، به ویژه تأثیر قدرت دریایی بر انقلاب و امپراتوری فرانسه، ۱۷۹۳-۱۸۱۲، که منتقدان آن را اثری جامعتر و مستندتر از تأثیر قدرت دریایی بر تاریخ، تاریخ زندگی فاراگوت و ویلسون ، و قدرت دریایی در ارتباط با جنگ ۱۸۱۲ دانستهاند.
ماهان آشکارا اعتراف کرد که دیدگاههایش در مورد قدرت دریایی بدیع نیست و برای مثال به نوشتههای بیکن و رالی در مورد همین ایده در سه قرن پیش اشاره کرد. حتی پیش از آن، نویسندگان باستانی مانند توسیدید، خشایارشا و تموستوکل به اهمیت این ایده پی برده بودند. ماهان در موضوع خودش، که همانطور که خودش به معنای واقعی کلمه گفته است، «تحلیلی از تاریخ در تلاش برای نشان دادن راز وقایعی که در طول سالهای طولانی رخ میدهند و دقیقاً تأثیر تسلط بر دریا بر وقایع خاص» بود ، بیش از هر نویسنده قبلی موفق شد. او با خالی گذاشتن این زمینه، به من فرصت داد. اگرچه، همانطور که بسیاری از مفسران گفتهاند، دیدگاه ماهان در مورد تاریخ بسیار محدود بود و بسیاری از عوامل حیاتی را نادیده میگرفت، اما او دیدگاه جدیدی در مورد سیاست و اقتصاد ایجاد کرد.
حتی اگر برای بحث بپذیریم که آموزههای ماهان، چه برای زمان خودش و چه برای قرنهای گذشته، از نظر منطقی معتبر بودهاند، آیا پیشرفتهای تکنولوژیکی قرن بیستم آنها را منسوخ کرده است؟ به طور خاص، آیا قدرت دریایی در جهان امروز برجسته شده است؟ کارشناسان نظرات متفاوتی دارند. در جنگ جهانی دوم، قدرت دریایی نقش برجستهای ایفا کرد، اما مجبور بود با قدرت هوایی همکاری نزدیکی داشته باشد، زیرا کشتیهای بدون محافظ در هوا به شدت در معرض نابودی بودند. توسعه "بمب جهنمی" پس از جنگ، آینده قدرت دریایی را تحت الشعاع قرار داد. این بمب میتوانست یک ناوگان بزرگ را کاملاً فلج کند. با این وجود، ایجاد یک ناوگان زیردریایی قدرتمند توسط روسیه شوروی و تأکید آمریکا بر ناوهای هواپیمابر، گواه قطعی این است که قدرت دریایی حتی در عصر اتم نیز اعتبار خود را حفظ میکند.
به نظر و قضاوت محققان، جایگاه ماندگار ماهان به عنوان یک مورخ هرگز با شهرت معاصر او برابری نخواهد کرد. موفقیت چشمگیر او عمدتاً نوعی تبلیغات بود و تا زمان مرگش، ایالات متحده به اهدافی که او برای خود تعیین کرده بود، دست یافته بود:
او با ساختن یک نیروی دریایی قدرتمند، حفر کانال پاناما و ایجاد پایگاههایی در اقیانوسهای کارائیب و آرام، پیروزی فلسفه خود مبنی بر اینکه «کسی که بر امواج حکومت میکند، بر جهان حکومت میکند» را به چشم دید. قدرتهای بزرگ درگیر مسابقهای دیوانهوار برای قدرت دریایی بودند. همانطور که یک منتقد تیزبین اظهار داشت:
«هیچ شخصی به این اندازه مستقیم و عمیق بر دکترینهای دریایی و سیاست ملی این همه ملت تأثیر نگذاشته است»، در حالی که یک متخصص نیروی دریایی فرانسوی نتیجه گرفت که ماهان «در طول زندگی خود تاریخ عصری را که در آن زندگی میکرد، عمیقاً تغییر داد.»