es.noon
es.noon
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

شبح سرگردان(داستان 1)

سلام بچه ها خوبین؟؟؟؟
من خواستم یه توضیح اول درباره داستان شبح سرگردان بدم
این دو تا داستان هست که در واقع به هم هیچ ربطی نداره
این داستان اول هست
و داستان دوم چند قسمتی است
اما این دو داستان به هم ربطی ندارند فقط اسم هایشان یکی است

به نام خدا

شبح سرگردان

شبحی بود که از یه خونه به یه خونه ی دیگه میرفت. یک روز صبح مردی از خونش رفت بیرون تا بره سرکار. شبحه که زرنگ بود از این فرصت استفاده کرد و چون نا مرئی بود سریع رفت توی خونه. وقتی مرد رسید سرکارش،‌شبح میرفت این ور اون ور توی خونه میچرخید ناگهان خورد به کوزه ی اب و کوزه افتاد و شکست. شبح ترسید و سریع رفت یه خونه ی دیگه که یعنی من هیچ کاره بودم. بعد از ظهر وقتی مرد اومد خونه دید که کوزش شکسته! با خودش گفت من که توی خونه بودم این سالم بود! یعنی کی توی این خونه بود بعد من؟! شغل این مرد کاراگاهی بود. اومد دی رد پایی نبوده! اثر انگشتی نبوده؟ پس این چی بوده؟ رفت از همسایه ها پرسوجو کرد که آیا کسی رو ندیدید که .....

که بالاخره به همسایه ی طبقه ی اخرشون یعنی طبقه ی 6 رسید. مردی لاغر بود. اومد در رو باز کرد و از ترس داشت اب میشد. کاراگاه ازش پرسید چی شده؟ مرد لاغر گفت: م...م..ممممن.. میت...میترسمممم...ممم ااا ... اااا

کاراگاه گفت چی شده؟!!!!!!! بگو

مرد لاغر ادامه داد منننن میت ... رسممممم چون.... رررررررر.....حـــــ... ححححح دیدمممممم

کاراگاه با خودش فکری کرد. با خودش گفت: روح؟ روح؟ شبح؟ روح و شبح؟ شبح نامرییه!‌اما وجود نداره. اره اره وجود نداره.

کاراگاه یه مکسی کرد و گفت صبر کن ببینم تو شبح دیدی تو خونه ما؟!

مرد با ته ته په ته گفت: اااا. ااره....هههه اون نامرییه اما من فهمیدم از شککک....کککستن...نن کوزه و صدا.....ش

همین شد که کاراگاه دوید توی خونه. صحنه ی شکستن کوزه را حسابی بررسی کرد. رفت توی کوچه های مختلف. ههمه از ترس میلرزیدن میگفتن مااا ... ماا اثر شبح دیدیم و ......بالاخره خبر توی روزنامه ها چاپ شد که شبحی نامرئی اومده. همه از ترس و لرز میلرزیدن.

بالاخره اخبار اعلام کرد: خبر ساعت 18..... دینداندانگ دارادارادارادانگ دونگ دینگ

کسی که داشت اخبار میگفت گفت: سلام به بینندگان توی خونه. خبری از شبح سرگردانی داشتیم. اما دیگه جای نگرانی نیست چون شبح دستگیر شده؟ به نظرتون چرا؟ کاراگاهی به شبح گیران اطلاعع داد اثری از شبحی دیده شده. (فکر کنم شبحه خرابکار بوده). خبر ساعت 18 به پایان رسید. میدونم همگیتون خوشحالین. پس یه اهنگ میزارم همگی برخصید. لالای لای لالای لای لالای لالالالالالالای لالالای دیشدیریدیرین ماشالا.........

و همه چیز به خیری و خوشی تموم شد

قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید (بی چاره کلاغه چه خونه ی دوری داره)

لایک و نظر و دنبال فراموووووووووووووووش نشود :)



...LOADING
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید