این چند وقت مشکلات زیادی برام پیش اومد که فکرشو نمیکردم الان پست بزارم، اگر نظری گذاشتید که جواب ندادم به بزرگی خودتون ببخشید پس چون باز از حسابم خارج میشم تا زمانی مشکلاتم حل بشه.
این پست رو قبلا نوشته بودم و فقط چند جمله ای بهش اضافه کردم
امیدوارم حالتون خوب باشه، امروز اومدم که نقدی بر خودم کنم.
این روز ها در سیاست و تفکرات خودم غرق شدم و این باعث شد از دوستانم دور شوم.
تفکر من خوبم تو بدی، من بهم تو اخی را نمیدانم چه کسی در من فرو کرد.
امر به معروف چه ارزشی دارد وقتی مرا از تو دور کند؟ تو انی و من اینم حتی در صدا کردن هاهم تفاوت داریم، چرا من باید تو را از خود برنجانم؟
تو ضد حکومت باش اصلا و من عاشق رهبر، اما در اخر تو رفیق منی.
مسلمان صورتی و ضد حکومتی اسلام ستیز، چه فرقی باهم دارند؟ هردو تیشه بر ریشه اسلام میزنند و همین است صفر ما و صد انها
اما ما هم صدی داریم و ان مذهبی های افراطی هستند.
چند وقت پیش مطلبی در یک کانال انقلابی دیدم که میگفت: کسی که رهبر را قبول نکند مسلمان نیست.
دوست عزیز این کجای شریعت امده؟ قبول رهبر یک امر عقلانیست تنها
ما جاهل ها بهتر است امر به معروف نکنیم، نمیدانم چرا در زمینه هایی که تخصص نداریم وارد میشویم، در موقع بیماری دکتر میشویم، در خانه سازی مهندس و در مسائل دینی فقیه، کاش یک نفر فریاد بزند بس است.
چقدر هم دیگر را برای تعصبات قضاوت کردیم، حتی تعصبات مارا از دین هم دور کرد، دم از حسین زدیم و فحش دادیم، دم از خدا زدیم و تهمت زدیم.
به قول پروین اعتصامی:
واعظی پرسید از فرزند خویش
هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت،هم کلید زندگیست
گفت: "زین معیار اندر شهرما،
یک مسلمان هست آن هم ارمنیست"
کاش خریت را کنار بگذاریم.