ویرگول
ورودثبت نام
ابراهیم اسکافی
ابراهیم اسکافی
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

اصلاح‌طلبی چیست؟

مبارزهٔ اصلاح‌طلبانه در ایران سوابق زیادی دارد. اما پس از دوم خرداد و روی کار آمدن سید محمد خاتمی اصلاح‌طلبی به گفتمان غالب در فضای سیاسی ایران بدل شد. عموماً اصلاح‌طلبی را با سویه‌های سلبی آن می‌سنجند که فاصلهٔ مشخصی با انقلابی‌گری به معنای تلاش برای زیرورو کردن کلیت نظام سیاسی و نیز تلاش‌های مسلحانه یا جلب حمایت خارجی برای تغییر رژیم دارد. از آن جهت اصلاح‌طلبی بیشتر با حرکتی گام‌به‌گام سنخیت دارد تا تغییرات ناگهانی که به خلأ قدرت منجر می‌شود، از سوی دیگر توسل به هر گونه خشونتی کمتر با اصلاح‌طلبی سازگار است و بیشتر با حرکت‌های قهرآمیز و انقلابی عجین شده است. گرچه نمی‌توان این واقعیت را هم نادیده گرفت که دموکراسی در طول تاریخ بیشتر پس از حرکت‌های انقلابی و هزینه‌های بسیاز همراه بوده و اصلاح‌طلبی تجربه‌ای است که شاید به شکل جهان‌شمول آن چندان سابقهٔ چشمگیری نداشته باشد، اما با توجه به شرایط روز و تجربیاتی که از مبارزات سیاسی اندوخته شده است، به نظر می‌رسد شیوهٔ مبارزهٔ اصلاح‌طلبانه کم‌هزینه‌ترین، بادوام‌ترین و شدنی‌ترین شیوهٔ موجود است، هر چند نمی‌توان به موفقیت قطعی آن امید داشت و قطعاً با چالش‌هایی جدی روبرو است. هدف این یادداشت بررسی مؤلفه‌های مبارزهٔ اصلاح‌طلبانه، مبتنی بر سیاستی دموکراتیک است و قاعدتاً نه به دنبال نشان دادن وجوه سلبی آن و تمایز با دیگر شیوه‌هاست و نه بناست برنامه‌ای سیاسی را معرفی کند که قاعدتاً وظیفهٔ آن بر دوش احزاب سیاسی است که با توجه به امکانات موجود و اولویت‌های سیاسی باید تدوین شود. در اینجا صرفاً چارچوب مبارزهٔ اصلاح‌طلبانه بررسی می‌شود تا با در دست داشتن ملاک‌هایی برای اصلاح‌طلبی بتوانیم به ارزیابی اصلاح‌طلبانه حرکت‌های اصلاحی بپردازیم.


- تحزب. ایجاد احزاب و سازمان‌های سیاسی مهم‌ترین ویژگی حرکت اصلاح‌طلبانه یعنی «تداوم» را به وجود می‌آورند. رسیدن به دموکراسی بدون سازمان‌دهی سیاسی میسر نیست. ایجاد حزب امکان تعامل با افکار عمومی را فراهم می‌کند و حزب را به نهادی پاسخگو تبدیل می‌کند، زیرا احزاب برای پیشبرد برنامه‌های‌شان همواره نیاز به پشتیبانی مردم دارند و از اینرو باید پاسخ‌گوی عملکرد خود باشند. ضمن این که حرکت جمعی امکان بهره‌گیری از عقل جمعی را فراهم می‌کند و تصمیمات پس از گذشتن از صافی جلسات و مباحثات حزبی سنجیده‌تر و آگاهانه‌تر خواهد شد. از سوی دیگر حرکت حزبی تا حدی آسیب‌پذیری حرکت سیاسی را هم کاهش می‌دهد در صورت وجود حزب با از میان رفتن برخی افراد به هر دلیلی، حرکت سیاسی مطابق با سازوکار دموکراتیک حزبی و با افراد جایگزین تازه ادامه می‌یابد. از سوی دیگر تحزب به متحد کردن نیروها پرداخته و باعث اثرگذاری مؤثرتر آن می‌شود. اصلاح‌طلبی بدون وحدت عملی به اهداف خود دست پیدا نمی‌کند.

- دموکراسی‌خواهی. به هر گونه تغییر و بهبود اوضاع می‌توان نام اصلاح گذاشت، اما حرکت اصلاح‌طلبانهٔ سیاسی باید در جستجوی هدف عالی‌تر تغییر شرایط و ساختار به سمت و سوی دموکراسی بیشتر باشد. از این رو جایگاه سیاسی اصلاح‌طلبان تا حد زیادی روشن است و باید تلاش کنند در «مقابل نیروهای اقتدارگرا» که به دنبال برچیدن فضای سیاسی و هر گونه مشارکت دموکراتیک هستند بایستند. اصلاح‌طلبی با سرکوب سیاسی و دربند کردن فعالان سیاسی و هر اقدامی که باعث حذف گروه‌های سیاسی می‌شود باید با تمام قوا بایستد. از این جهت هر نوع حرکتی که حذف حقوق مدنی و سیاسی شهروندان به شکل فردی یا جمعی منجر شود یا آن را مفروض بگیرد، نمی‌تواند برچسب اصلاح‌طلبانه بر خود داشته باشد و دقیقاً حرکت سیاسی اصلاح‌طلبانه باید در نقطهٔ مقابل با آن باشد. اصلاح‌طلبی در مبارزهٔ دائم با اقتدارگرایی قرار دارد و همواره باید در مقابل هر تلاشی برای ایجاد نهادهای غیردمکراتیک و غلبهٔ آن نهادها بر امور سیاسی ایستادگی کند. در عین حال همواره از گروه‌هایی که به دلایل گوناگون حقوق‌شان سلب شده باید حمایت کرده و پشتیبان چندصدایی و تحزب در جامعه باشند و به تقویت جامعهٔ مدنی بپردازد. تثبیت هنجارهای دموکراتیک با اجماع تمام نیروهای سیاسی بر روی فضیلت‌های مدنی نظیر احترام به حقوق فردی و همزیستی نیروهای متکثر به دست می‌آید.

- خردگرایی. حاکم کردن عقلانیت و شایسته‌سالاری یکی از اهداف غایی اصلاح‌طلبی است. قاعدتاً چنین رویکردی باید در خود جریان اصلاح‌طلبی هم حاکم باشد و در مباحث و گفتگوهای درونی به جای اسطوره‌سازی و کیش شخصیت و نقل قول‌های پایان‌بخش، باید همواره فضا را برای نقادی و گفتگو باز کند و به سیاست به مثابهٔ امری عرفی بنگرد نه مسأله‌ای که چون و چرا ندارد یا این که آن را با ملاک‌های خارج از سیاست بسنجد. تعصبات ایدئولوژیک نباید راه را بر خردگرایی ببندد. رفتارها و اقدامات سیاسی همواره جای بحث و گفتگو دارند و نباید در این زمینه محدودیت وجود داشته باشد. در عین حال، تکثر درونی و امکان نقادی و اعتراضات درونی نباید به «وحدت عملی» زیاد ضربه بزند. فرهنگ مبارزهٔ سیاسی در عین حال که همواره حق اظهار نظر و انتقادات و اعتراضات را به رسمیت می‌شناسد در حوزهٔ عمل و تصمیم‌گیری باید از تشتت و پراکندگی بی‌مورد پرهیز کند، در غیر این صورت به تضعیف کلیت نیروهای اصلاح‌طلب و بی‌اثر شدن آنان منجر خواهد شد.

- فراگیر بودن. برخورد اصلاح‌طلبان با تکثرهای قومی، مذهبی و غیره باید فراگیر باشد و تلاش کنند حتی‌المقدور جامعه را با تکثرهای گوناگون موجود در جامعه سازگار کنند. وجود اقوام و زبان‌های گوناگون را باید به عنوان امتیاز جامعه محسوب کرده و زمینه را برای ابراز هویت آنان فراهم کرد. در نتیجه اصلاح‌طلبان باید با هر گونه عملکردی که به تبعیض میان گروه‌های فرهنگی به واسطهٔ زبان، قومیت، دین یا جنسیت بینجامد مخالفت کرده و به تشکیل جامعه‌ای فراگیر که همه گروه‌ها بتوانند فارغ از هویت جمعی‌شان در آن مشارکت کنند، کمک کنند و هیچ گروهی دچار تبعیض یا محرومیت نشود. وجه دیگری از اصلاح‌طلبی که معمولاً از سوی اصلاح‌طلبان مغفول می‌ماند حمایت از گروه‌های مهاجر است. این گروه‌ها به تکثر جامعه کمک می‌کنند و در عین حال مطابق با میثاق‌های بین‌المللی حقوقی مصرح دارند که از سوی دولت و فعالان سیاسی نادیده گرفته می‌شود.

- یکپارچگی سیاسی. تا زمانی که محدودهٔ جغرافیایی فعالیت سیاسی روشن نباشد، هیچ‌گونه مبارزهٔ سیاسی امکان‌پذیر نیست، بدین خاطر اغلب کشورهای باسابقهٔ دمکراتیک حفظ تمامیت ارضی جزء اصول ثابت است. از این رو اصلاح‌طلبی نمی‌تواند مفروض بودن یکپارچگی سیاسی را نادیده بگیرد و با گروه‌هایی که سودای چندپارگی کشور را در سر می‌پرورانند همکاری کرده یا از آنان حمایت کند، در عوض بهتر است برای از میان بردن بهانه‌های احتمالی آنان تلاش کند. در عین حال گونه‌ای از ملی‌گرایی را باید نمایندگی کند که دمکراتیک باشد و مرز روشنی با اقتدارگرایی و گرایش‌های شوونیستی داشته باشد. حمایت از یکپارچگی به هیچ‌وجه نباید به معنای دفاع از یک‌دستی فرهنگی و اجتماعی و نژادپرستی و بیگانه‌ستیزی در هیچ از یک وجوهش باشد بلکه صرفاً از کلیت سیاسی کشور به مثابه یک ظرف سیاسی دفاع می‌کند و آن را پیش‌فرض مبارزات خود قرار می‌دهد. ملی‌گرایی دموکراتیک همراه با چندفرهنگی‌گرایی می‌تواند با اصلاح‌طلبی سازگار باشد و در حقیقت گونه‌ای از ملی‌گرایی قابل پذیرش است که چندان رنگ‌وروی ایدئولوژیک و تعصب‌آلود نداشته باشد. در عین حال که از تکثر فرهنگی حمایت می‌کند بر تمامیت ارضی نیز اصرار دارد و به جای آن که در پی تجزیه و کم کردن اقتدار کشور در برابر مخاطرات بیرونی باشد در پی همزیستی و اتحاد با کشورهای همسایه است. در عین حال از سرکوب قهرآمیز و خشونت‌بار صداهای مخالف نیز استقبال نمی‌کند.



- اصلاح قوانین. گاهی قانون‌گرایی یکی از مؤلفه‌های اصلاح‌طلبی برشمرده می‌شود که این موضوع جای بحث فراوان دارد. در نظامی غیردموکراتیک که قوانین به شیوه‌ای آمرانه برای تثبیت جایگاه اقتدارگرایان وضع شده است، قاعدتاً قانون‌گرایی حداکثری به معنای تن دادن به وضع موجود است. بنابراین قانون‌گرایی در برخی جوامع بیش از آن که اصلاح‌طلبانه باشد اقتدارگرایانه است و مقامات حاکم صرفاً از قانون برای سرکوب و محدود کردن مخالفان استفاده می‌کنند. بنابراین رویکرد اصلاح‌طلبان باید نقد و اصلاح قوانین به شیوه‌ای دموکراتیک باشد و در صورتی که قانون به شیوه‌ای نامناسب تصویب شده و باعث سلب حقوق بخشی از جامعه شود باید مورد نقد و اعتراض اصلاح‌طلبان واقع شد و باید تمام تلاش‌شان را برای تغییر آن انجام دهند. در دموکراسی امکان نقد و اصلاح و تغییر قوانین به شیوهٔ مسالمت‌آمیز وجود دارد. قوانین با سازوکار دموکراتیک و رعایت حقوق افراد تصویب می‌شوند و امکان تغییر آن هم وجود دارد و اصلاح‌طلبان به جای حمایت از قوانینی که سد راه مشارکت مردم است باید برای تغییر آن تلاش کنند.

- مردم‌گرایی. حضور و مشارکت مردم در فرایند سیاسی پیش‌فرض هر گونه مبارزهٔ اصلاح‌طلبانه است، در غیاب مردم پیشبرد برنامه‌های سیاسی نه ممکن است و نه مطلوب. تغییرات سیاسی البته راه‌های دیگری هم مانند چانه‌زنی در پشت درهای بسته و رایزنی‌های مخفیانه دارد که گرچه در مواردی ممکن است به دستاوردهای موقت دست پیدا کند اما به پیشبرد دموکراسی نمی‌تواند کمک چندانی بکند. اصلاح‌طلبان باید از حضور مردم چه در نهادهای مدنی و چه در فضاهای عمومی استقبال کنند. اصلاح‌طلبی مردم‌هراسانه‌ای که به حضور مردم در جامعه اعتراض دارد و معتقد است مشکلات را باید فقط در پشت پرده با چانه‌زنی حل کرد و به جای تکیه بر مردم، به جلب رضایت اقتداگرایان پرداخت، در حقیقت روی دیگر سکهٔ اقتدارگرایی است. اصلاح‌طلبان باید زمینهٔ بیان و بروز مطالبات مردم به شیوه‌های گوناگون را فراهم کنند و با تعاملی دوسویه با مطالبات آنها برنامه‌های سیاسی خود را تدوین کنند. از سوی دیگر نیروی مردم و پشتیبانی آنها مهم‌ترین ابزار و در برخی موارد تنها تکیه‌گاه آنان برای ایستادگی در برابر اقتدارگرایان است. در عین حال، نظام‌های سیاسی هر چقدر هم اقتدارگرا باشند، باز هم نمی‌توانند افکار عمومی و خواست آنان را نادیده بگیرند و نقش مشروعیت‌بخش مردم را انکار کنند.

موارد ذکر شده مؤلفه‌هایی است که برای پیشبرد مبارزهٔ اصلاح‌طلبانهٔ دموکراتیک ضروری به نظر می‌رسد. برخی از آنها شاید با یکدیگر همپوشانی داشته باشد و شاید برخی تا حدودی از جهاتی در مقابل یکدیگر به نظر برسند از جمله ملی‌گرایی دمکراتیک و چندفرهنگی‌گرایی. قاعدتاً رویکرد اصلاح‌طلبانه باید به گونه‌ای باشد که بیشترین سازگاری را با این مؤلفه‌ها داشته باشد.

اصلاح‌طلبیدموکراسیمردمسالاریسیاستآزادی
مترجم و روزنامه‌نگار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید