مشکل از آنجایی شروع میشود که آدمها را با ابزار اشتباه میگیریم.
آدمها را شبیه ماشین یا زمینی میبینیم که مالک شخصی آنها هستیم و میتوانیم آنها را به نام خودمان بزنیم.
یا تصمیمی میبینیم که باید آنها را بگیریم. بدتر از همه سرگرمی که میتوانیم با آنها بازی کنیم.
ولی آدمها فونت دارند باید بلدشان باشیم.
داستانند، باید بخوانیمشان.
موسیقیاند، باید بشنویمشان.
نگاهتان را به آدمهای اطرافتان تغییر دهید! آدم ها گاهی فقط کمی شنیدن میخواهند، کمی درک شدن!
برای حال خوب خودتان هم که شده نگاهتان را به آدمها تغییر دهید.