اکثر مردم دوست دارند نوشتن را شروع کنند و خوب هم بنویسند. افراد زیادی آرزوی نوشتن کتاب دارند و البته اکثر آنها هیچگاه در واقعيت به این آرزو نمیرسند. اشکال کار کجاست؟ و واقعا چطور نوشتن را شروع کنیم؟
نویسندگی چیزی نیست که تصمیم بگیرید انجام دهید. نویسندگی حسی است که اگر انجامش ندهید، نمیتوانید به زندگی خود با آرامش ادامه دهید.
تا وقتی فقط آرزوی نوشتن و کتابنویسی را داشته باشیم و آن را به هدف تبدیل نکنیم، اين فقط یک خیال است! چون در اين صورت برای رسيدن به آن هيچ اقدام مؤثری انجام نمیدهيم.
البته رسیدن به هر آرزویی ممکن است. به شرط آنكه آن را تبديل به هدف كنيم و کارهایی انجام دهیم كه درست در راستای آن باشند.
چه عواملی نمیگذارد شروع کنیم؟
۱. کمالگرا بودن و دنبال کیفیت بالا بودن
روحیه کمال گرایی که در وجود تمامی انسان ها وجود دارد، اکثر اوقات آدمی را از انجام حتی کارهایی که علاقه دارد، باز می دارد.
۲. ترس از انتقاد دیگران
ما همیشه نگران حرف مردم هستیم ولی فراموش نکنید از قدیم گفتند، در دروازه بسته خواهد شد ولی در دهان مردم بسته نمی شود، حتی اگر انتقادی باشد، باید از آن استقبال کنیم و اصلاح کنیم.
۳. اختصاص ندادن زمان با کیفیت برای نوشتن و عدم تمرکز
نویسنده کسی است که با تمام وجود دلش میخواهد بنویسد و نوشتن را بخشی از زندگی خودش کند.
خیلی اوقات ما فقط در ذهنمان انجام یک کار را دوست داریم ولی هیچوقت زمانی برای آن کار اختصاص نمی دهیم، مثلا همیشه دوست داریم زبان انگلیسی خود را تقویت کنیم ولی هیچوقت زمانی برای آن اختصاص نمی دهیم یا اگر هم اختصاص می دهیم، متمرکز نمی شویم.
۴. نداشتن عادت به نوشتن
دست به قلم شوید و عادت کنید به این نوشتن، باور کنید رستگارتان می کند این نوشتن.
۵. ترس از عدم موفقیت
اطراف ما را همیشه آدمهای منفی گرفتهاند. کافی است کسی را ببينيد که خدای نکرده در زندگی به آرزویی که داشته نرسیده است، آنوقت خواسته یا نا خواسته دیگران را هم بهراحتی ناامید میکند
چگونه به آنها غلبه کنیم و نوشتن را شروع کنیم؟
اول از همه با خودمان صادق باشیم!
بیشتر این موانع درونی هستند. به عبارت دیگر ما خودمان مانع و حجاب خودیم!
بپذیریم که اگر انتخاب ما نوشتن است، باید برای هر مشکل و مانعی راه حلی پیدا کنیم.
با يك نگاه «راه حل گرا» ما میتوانيم اين موانع را كنار بزنيم و به هدف نوشتن برسيم.
همچنين اگر به نوشتن به عنوان يك هدف نگاه كنيم، میتوانيم به نحو هدفمند و هوشمندانهای برای رسيدن به آن اقدامات مؤثری انجام دهيم.
خوب بخوانید
اگر می خواهید نویسنده خوبی شوید، باید اول خواننده ی خوبی باشید، نه خوانندهی آهنگ، منظورم خواننده کتاب است.
اگر می خواهید بنویسید اول باید خوب بخوانید!
خواندن مداوم کتاب، دایره کلمات شما را زیاد می کند و در واقع ابزار کار شما زیاد می شود.
اگر یک نقاش، بتواند بدون قلم نقاشی بکشد، یک نویسنده هم بدونِ مطالعه می تواند بنویسد.
برای نوشتن، خواندن اهمیت زیادی دارد. چگونه میتوانید کاری را انجام دهید، بدون آنکه انجام آن را توسط دیگران ندیده باشید؟
فضا سازی کنید
نویسنده باید احساسات مختلفی را همزمان تجربه و به خواننده منتقل کند.
سعی کنید در نوشتن ، با ریزترین جزئیات فضا سازی کنید.
فضا سازی از مهمترین ویژگی های یک نویسنده خوب است و همیشه با فضا سازی کاری کنید که خواننده خود را در آن فضا متصور شود.
شخصیت پردازی کنید
نکته مهم بعدی شخصیت پردازی است، اگر در نوشته خود از کسی صحبت می کنید، طوری از او بنویسید که خواننده او را مقابل چشمانش ببیند.
مثال:
سبزی چشمانش، بدجور ذوق می زند، از موهایش فقط، موهای کنار گوشش دیده می شود، شکمی به شدت برآمده دارد تا حدی که دکمههای کُتش در حال از هم گسیختن است.
در مثال فوق شخصیت پردازی برای یک انسان چاق و کچل داشتیم که چشمانش سبزه است.
شخصیتپردازی در سادہترین و عریانترین شکل خود روایتی است از توانایی نویسنده در فهمیدن این که انسان چیست.
از هر فرصتی برای نوشتن استفاده کنید.
نوشتن در صبح کار جالبی است؛ درست بعد از صبحانهای سبک. دلیل دیگر برای نوشتن در صبح، استراحت شب قبل است و اگر ایدهای به ذهنتان برسد تمام روز را وقت دارید به آن فکر کنید و دوباره صبح روز بعد نوشته را ادامه دهید.
ویلیام کارلوس ویلیامز، پزشک تمام وقت کودکان و نیز شاعری پرکار بود. فکر می کنید رمز موفقیتش چه بود؟
او در شرح احوالاتش مینویسد: «همیشه میشود ده، دوازده دقیقه وقت اضافی پیدا کرد. من توی دفترم ماشین تحریری هم داشتم. فقط باید کاغذی را که تویش گذاشته بودم کمی میکشیدم بالا و بعد شروع میکردم و بهسرعت مینوشتم. وقتی مریضی میآمد تو و من وسط جمله بودم، ماشین تحریر متوقف میشد و من دوباره میشدم پزشک. و وقتی مریض بیرون میرفت، دوباره ماشین تحریر به کار میافتاد.»
هدف خود را تعیین کنید
برای خودتان هدفی تعیین کنید. بعضیها در تقویمشان مینویسند. برای اینکه بتوانید روزی چند جمله بنویسید، سعی کنید برنامه داشته باشید. به خودتان بگویید مثلاً هر روز صبح ساعت هفت قبل از رفتن به سر کار دويست کلمه مینویسم
احساساتی که خودتان درک می کنید بنویسید
همانطوری که تجربه میکنید برای دیگران روایت کنید، شبیه خودتان باشید.
خودتان باشید نه فتوکپی و رونوشتِ همدیگر ! خودتان را از روی دستِ دیگران ننویسید !
ادامه دهید
تمام کاری که باید بکنید این است که نوشتن را ادامه دهید.
نوشتن سخت نیست ولی آسان هم نیست، شما به تمرین و ادامه دادن نیاز دارید.
همینطور که قبل از نوشتن در دوران دبستان مداد خود را با مداد تراش تیز میکردید، باید با تمرین و ادامه دادن نوشتن، ذهنتان را برای نوشتن تیز کنید.
اگر بهتازگی چیزی ننوشتهاید، همینالان شروع کنید. اگر یک هفته، یک ماه و یا حتی یک سال هم دست به قلم نزدهاید اشکال ندارد. از همین امروز شروع کنید. اگر واقعاً آرزوی نوشتن در دلتان هست و میخواهید دنبال آرزویتان بروید.
اگر میخواهید نویسنده شوید، باید دو چیز را اولویت خود قرار دهید: زیاد بخوانید، زیاد هم بنویسید.
همین الان شروع کنید! فردا دیر است! شنبه ای که بیاید، امتداد شنبه گذشته است!
تا وقتی شیر آب را باز نکنید، آب جاری نخواهد شد.