در اواخر دوره لیسانس، که اکثر دوستانم در دانشگاه جوانی میکردند، من با گروهی از دوستانم در قالب یک تیم روی پروژه های مختلف کار میکردیم.
در تیم ۶نفره خودمان فردی به نام مصطفی بود که در مورد مدیریتش تصمیم جمعی در ابتدای راه نگرفته بودیم ولی به عنوان مدیر تیم قبولش داشتیم.
مصطفی ورودی دو سال قبل از ما بود ولی قبل از اینکه بزرگتر و مدیر ما باشد، دوست ما بود.
ما گاهی مشکلات شخصی خود را با مصطفی مطرح میکردیم، اون با صبر و حوصله زیاد، پای صحبتهای ما مینشست، گاهی نتیجه صحبتهایمان به راهکارهایی که از نظرش درست بود ختم میشد و گاهی به همدلی و همدردی.
ما یکسال مصطفی را کنار خودمان داشتیم و در طول این مدت با انگیزه بالا پروژه های مختلف میگرفتیم.
او به ما حس قشنگ مفید بودن هدیه میداد و باعث شد برای رشد خودمان وقت بیشتری بگذاریم.
هر وقت دنبال تعریف رهبر میگردم خصیصههای مصطفی در ذهنم مرور میشود.
رهبران واقعی با عشق و ذوق دانش خود را با هم تیمیهای خود به اشتراک میگذارند و از اینکه در تیم فردی باهوشتر از خودشان وجود داشته باشد ترسی ندارند.
آنها محیط کار را دوست داشتنی میکنند، اعتماد به نفس ایجاد میکنند، برای اشتباهات همتیمیهایشان قبل از سرزنش، راهکاری پیدا می کنند که آن اشتباه یا شکست تکرار نشود.
برای رهبران مهمترین عامل پیروزیها و موفقیتها، همیاری تک تک اعضای تیم است.
در اکثر سازمانها مدیرانی وجود دارند که رهبر نیستند ولی هر رهبر میتواند مدیر نیز باشد.
آیا مدیر تیم شما نقش رهبر را نیز ایفا میکند؟