به هفته کتاب و کتابخوانی که میرسیم، همزمان با روز کتابدار، کلی سؤال و دغدغه در رابطه با شغل و علاقهام، کتاب ذهنم را درگیر میکند. کودک با والدینش به کتابخانه یا کتابفروشی میرود، تجربه خواندن داستان و خیالپردازی را همراه آنها دارد. با ورود به مدرسه همراهی والدین در خواندن کتاب برای کودک کاهش پیدا میکند، کودک هم برای مطالعه کلمات سخت بدون نشان مصوت رغبتی ندارد. مطالعه فقط منوط به کتابهای درسی میشود و تمام. اما نوجوان، امان از نوجوان که حتی به کتب درسی هم تمایلی نشان نمیدهد. این سؤالها مدام در ذهنم تکرار میشود:
چرا نوجوان کم کتاب میخواند؟ از چند نوجوان که برای گپ و گفت به کتابخانه میآیند، سؤال میکنم. پاسخشان این است که کتابها از فضا ذهنی آنها بسیار دورند و دردی ازشان را دوا نمیکنند. کتابها حوصلهسربر شدند. انگاری کتاب در میزان ترشح دوپامین و آدرنالین در نوجوان ناتوان است. باز میپرسم از خودم:
اگر این نوجوانها کتاب میخوانند، چرا کتابهای تألیفی کمتر مراجعه کننده دارند یا کمتر خوانده میشوند؟
اگر نوجوانی کتابی تألیفی را به امانت برد، چرا با آن ارتباط برقرار نمیکند؟
نوجوان کتابخوان برای چه دغدغهای کتاب میخواند که آن را در کتابهای تألیفی پیدا نمیکند؟
و سؤالهای بیشتری که در ذهنم در مواجهه با نوجوان وجود دارد. با توجه به مراجعانی که در این سالها در کتابخانه کودک و نوجوان داشتم، به نظرم نوجوانان با توجه به:
۱- سطح فرهنگی خانوادهشان، نگاهی که به فرهنگ ایرانی در خانوادهشان جاری است، نسبت به خواندن کتاب ایرانی هم واکنش دارند، مثل برتری خرید کالا خارجی به ایرانی، کتاب نیز، ترجمه و خارجیاش بهتر است.
۲- اگر اهل استفاده از سایر محصولات فرهنگی ایرانی باشند، مثل سریالها و موسیقیها، کتاب نویسنده ایرانی هم میخوانند اما برایشان راضی کننده نیست. کتابهای تألیفی برای نوجوان سطح هیجان کمی دارند، نویسنده متناسب با نوجوانی خودش مینویسد. گمانم نوجوان امروز ایرانی را نمیشناسد تا برایش حل مسأله و در گام بعدی طرح مسأله کند.
۳- مشاهدهام از نوع مطالعه در کودکان و نوجوانان در این سالها، این نکته را برایم روشن کرد که نوجوان در پی پیدا کردن خودش در داستانها و کتابهاست و میخواهد با شخصیت همذات پنداری کند. اگر نوجوان امروز اهل فیلم، سریال، موسیقی رپ و گیم است، با خانواده (پدر، مادر، خواهر و برادر) در تعارض و درگیری است، آن را در کتاب خارجی میخواند، چون نویسنده خارجی یک گام فراتر از نوجوان رفته و حرف دلشان را میزند، حتی اگر خواندن اسامی خارجی و مکانها برایش سخت باشد.
۴- نوجوان ایرانی به واسطه حضور در شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای مبتنی بر عکس و ویدیو، کم حوصله شده است. طاقت خواندن توصیفهای طولانی برای رسیدن به اوج داستان را ندارد. زود میخواهد به اصل مطلب برسد، خواندن کپشنهای یکی دو خطی آنها را به سمت گرافیک رمانها سوق داد و نویسندگان خارجی با آگاهی از این موضوع، برای این نوجوانان کتابهای تصویری نوشتند و حالا چند سالی است که پای ترجمه گرافیک رمان هم در ایران باز شده و انواع آنها در ایران چاپ و خوانده میشود. همانند استقبال زیاد از دنیای معرکه تام گیتس که داستانی معمولی با تصاویر و شوخیهای کمی بیادبانه و جملاتی محاورهای دارد.
۵- بعضی از نوجوانان نیز دوست دارند فضایی غیرواقعی را تجربه کنند و به سمت رمانهای فانتزی میروند که البته مربوط به نوجوانان ۵ سال پیش بود و به مد خواندن در بین نوجوانان هم مربوط است. این روزها گرافیک رمانها بیشتر از فانتزیها خوانده میشود.
۶- نوجوانی، حرکت به سمت جامعه دوستان است، اگر نوجوان کتابخوان باشد، دوست دارد علایق هیجان انگیزش را که در جامعه دوستان بیان میکند در کتاب نیز بخواند.
نوجوان، مثلاً اهل فوتبال است و حوصله خواندن رمان ندارد، اهل گیم است و کتابهایی را میخواهد که ادامه ویدیو گیم یا اقتباس سینمایی آن را بخواند، میخواهد هم کتاب بخواند هم هیجان را تجربه کند.
این تابستان چند نوجوانی که عضو کتابخانه بودند اعلام کردند که دوست دارند هفتهای یک بار به کتابخانه آیند و با هم کتاب بخوانند. اما بیشتر دوست دارند با هم جمع شوند و حرف بزنند. از علائقشان، تعداد فالورهای اینستاگرامشان، بازیها و فیلمهای موردعلاقهشان. من هر کتابی را پیشنهاد دادم کمی خواندند و گفتند دوست ندارند، تمایل دارند کنارشان بنشینم و هرکدام از مسألهای حرف بزنند. تعجب میکردند که من هم به بازی، فیلم و فوتبال علاقه دارم؛ هم کتاب میخوانم و میتوانم همپای آنها در کریخوانیشان شرکت کنم. هفته دوم یک کتاب را انتخاب کردم، سفارش دادم و برایشان به نوعی سورپرایز داشتم، با توجه به علائقشان کتاب «روایت مصور فوتبالیستها» را در جلسه آوردم، با هم خواندیم و نظر دادیم. متنها کوتاه، مصور و به روز بود. درباره پیج فوتبالیست مورد نظر در اینستاگرام و خانوادهشان اطلاعاتی دادند؛ آن اطلاعات سطحی را با کتاب مقایسه کردند و در آخر دوست داشتند کتاب را با خود به خانه ببرند، حتی آن کسی که اصلاً کتاب نمیبرد و به خاطر دوستانش میآمد.
نوجوانان دیگری هم هستند که خیلی کتابخوان هستند و دوست دارند زود بزرگ شوند، خیلی زود رمانهای معروف کلاسیک و آن کتابهایی که بلاگرهای اینستاگرام معرفی میکنند را در لیست خرید و مطالعه دارند. با بزرگتر از خودشان رفت و آمد دارند، زود فرهیخته میشوند و کتابدار هم مطابق یکی از اصول کتابداری که هر کتابی خوانندهاش و هر خوانندهای کتابش، کتاب مناسب را پیدا میکند و به دستش میرساند.
در نهایت به نظرم نویسنده ایرانی قبل از هرچیز نیاز دارد که نوجوان امروزی را با توجه به بافتهای مختلف فرهنگی و اجتماعی جامعه امروز ایران بشناسد و بعد بنویسد.
و یک نکته دیگر اینکه کتابهای ترجمه در سطح جهان بشدت تبلیغ شدند و روی این موج تبلیغ به ایران وارد شدند؛ ناشر و مترجم نیز همراه آن تبلیغات، کتاب را در نظر خواننده بزرگ میکنند؛ لازم است ما برای کتابهای تألیفی نوجوان را در پلتفرمهای مختلف با توجه به سلیقه نوجوان تبلیغ کنیم. احتمال اثرگذاری تبلیغ کتاب به زبان نوجوان در انتخاب او به طور قطع بیشتر است.
این یادداشت در ویژه نامه جمعه ۴۹ - ۲۵ آبان ۱۴۰۲ منتشر شده است.