علاقه زیاد نوجوانان به کمیک و مانگا
این نسل جدید و کمحوصله راه خودشان را میروند
من یک کتابدارم و در این چند سال با توجه به میزان مراجعه اعضا به کتابخانهام متوجه شدم که تعداد نوجوانان کتابخوان زیاد شده است. آنها کتاب میخوانند، کتابی که متناسب با روزگار خودشان باشد. حالا چه کتابی با روزگارشان مناسب است؟ کمیک استریپ (داستان مصور) و مانگا (داستان مصور ژاپنی). از هر دو نوجوانی که میبینم یکی در حال خواندن کمیک استریپ است. داستان مصور یا کمیک استریپ، داستان یا لطیفهای در قالب تصویر است. تصاویرکمیک استریپ به صورت افقی در کنار یکدیگر قرار میگیرند و داستانی را روایت میکنند که جنایی، طنزآمیز، عاشقانه، ترسناک و... است.
والدینی که همراه نوجوانان به کتابفروشیها و نمایشگاه کتاب میروند یا به کتابخانه میآیند، متوجه نمیشوند آنها چه چیزی میخواهند یا دقیقاً دنبال چطور کتابی هستند که اینقدر کمیاب است. من به عنوان کتابدار توجهم جلب شد و سؤالم از آنها این بود «چی شد که داستان مصور تا این اندازه پرطرفدار شد؟» کنجکاویام نسبت به این مسأله مرا به سمت خواندن داستان مصور کشاند.
از داستان مصور (کمیک استریپ) پرطرفدار وطنی ایلیا شروع کردم. ایلیا روی موج علاقه نوجوانان به داستان مصور سوار شد و به چاپ زیاد رسید. تصاویر و چاپ خوبی داشت اما از داستانش حرفی نمیزنم که جای نقد آن اینجا نیست. روایتهای مصور نشر اطراف و چند داستان مصور ژاپنی (مانگا) را خواندم. این نکته را داخل پرانتز بگویم که داستان مصور ژاپنی از همه نوع آنها در بین نوجوانها محبوبتر است. کتابها را با سرعت خواندم و تمام شد. خب داستان مصور است و خبری از خواندن توصیفهای طولانی از مکانها و حس و حالهای انسانی نیست. نیاز به تصور فضایی که داستان در آن اتفاق میافتد نیست. تعداد کلمههای کمی را میخوانیم و بیشتر به تصاویر نگاه میکنیم. متن و تصویر همدیگر را کامل میکنند. ما در حال مشاهده فضای داستان و حتی حالتهای مختلف چهره و احساس شخصیتها هستیم. این نکته سرعت خواندن ما را بالا میبرد. میتوانیم هر شب یک داستان مصور بیش از ۱۵۰ صفحه را به راحتی بخوانیم. خب چرا نوجوان از این فرصت برای غرق شدن در دنیای داستانها استفاده نکند و به کتابهای معمول مشغول باشد؟ کودک و نوجوان عصر رسانه، بازیهای ویدیویی و گوشیهای هوشمند در جهانی که با سرعت در حال گذار است زندگی میکند و فرصت تفکر و تأمل کردن ندارد. باید با سرعت پیش برود و این گونه است که مانگا و کمیک به صدر فهرست فروش کتاب در جهان و انتخاب کودک و نوجوان در کتابخانهها میآید. آنها کودک و نوجوان بومی دیجیتال هستند.
بومیان دیجیتال، فرزند زمانه خودشان هستند
برچسب خاص «بومی دیجیتال» حاصل مجموعه مقالاتی است که از سال ۲۰۰۱، تکنیسین امریکایی، مارک پرنسکی، نوشته است. پرنسکی، نسل جوانهای متولد شده از سال ۱۹۸۰ را «بومیان دیجیتال» توصیف کرد، به دلیل احساس اعتماد به نفس آنها در استفاده از فناوریهایی مانند اینترنت، بازیهای ویدیویی، تلفن همراه و همه اسباببازیها و ابزارهای عصر دیجیتال. بومیان دیجیتال در استفاده از اینترنت و تلفنهای همراه «هوشمند» نسبت به نسل قبلی پیشرفتهتر هستند. آنها از محصولات دیجیتال استفاده میکنند و بهطور معمول برای استفاده از محصولات پیچیده فناوری دیجیتال مشکلی ندارند.
بومیان دیجیتال بهطور کلی رسانههایی را ترجیح میدهند که به جای استفاده صرف از متن، با گرافیک بهبود یافته باشند. بومیان دیجیتال مستعد ارتباط با استفاده از تصویرهای بصری، مانند تصویرها یا فیلمهای گرفته شده با دستگاههای تلفن همراه خود هستند. از نظر بومیان دیجیتال تصویرها و گرافیکها جذابتر از متن عمل میکنند.
این نسل از کودک و نوجوان به دیدن تصاویر عادت دارند؛ حتی کتابهای تصویری بدون متن در این زمان بیشتر از قبل مورد اقبال قرار میگیرند. ما نیز مدام در معرض صفحههای نمایش هستیم و از نظر زمانی این مواجهه برای کودک و نوجوان امروزی بیشتر از والدینش است. پس تفاوتهای اساسی در گذراندن اوقات فراغتشان نسبت با نسل پیشین دارند. کودک و نوجوان نسل گذشته بیشتر در معرض کلمهها بود، در عصر اطلاعات همراه انواع روزنامهها و مجلهها و کتابها بوده است. این روزها حتی مجلههای مناسب نوجوانان به رسانه تعاملی تبدیل شدند و علاوه بر نسخه چاپی، مطالب را در قالب تصویر، انیمیشن، موشن گرافیک و پادکست مجله منتشر میکنند.
این کودکان و نوجوانان فرزند زمانه خودشان هستند. نمیتوانیم آنها را همچون کودکان دهههای گذشته به کتاب و کلمه علاقهمند کنیم. لازم است کتابها با تصاویری مرتبط با متن (تصاویری که تکمیل کننده متن باشد) نوشته و چاپ شوند. این تغییر ذائقه نوجوانان را نویسندگان غربی به خوبی متوجه شدند و برای آنها گرافیک رمانها را نوشتند که با استقبال بینظیر در جهان مواجه شد. مثال آنها مجموعه کتابهای «دنیای شگفت انگیز تام گیتس» و «دفترچه خاطرات یک بیعرضه» و «خانه درختی» است. نمونه تألیفی آن «نیما نابغه» است. نمونه کامل و سطح بالای این تلفیق تصویر و متن را در کتابهای کمیک میبینیم و میخوانیم. کتابهای کمیک ژاپنی (مانگا) حد بالایی از بیان ظرافتهای احساسی و فضاسازی داستان را در کتابهایشان به کار میبرند. به همین جهت اثرگذاری به مراتب بیشتر از داستان مصور امریکایی بر ذهن نوجوانان دارد. نقطه ضعفی که در خواندن بیش از حد این کتابها به نظر میرسد، این است که توانایی تخیل کردن و خیال پردازی در این نسل از کودکان و نوجوانان را کاهش میدهد. البته اقتضای این عصر رسانه زده است که همیشه با تصاویری از پیش تولید شده در سریال و انیمیشن و گوشی هوشمند در حال پیمایش (اسکرول کردن) هستند.
رسانهها برای اتفاقهای گوناگون، تصویری از آنچه رخ داده است، به خورد مخاطب میدهند و کودک چیزی در ذهنش نمیسازد. کودک و نوجوان امروزی ابتدا فیلم، سریال یا بازی ویدیویی کتابهای محبوب و پرفروشی مانند هری پاتر را دیده و انجام داده است، اگر دچارش شد یا به عبارتی غرقشدگی یا شیفتگی نسب به آن شخصیت را در خود احساس کرد، احتمال دارد سراغ کتاب نیز برود. شروع به خواندن کند و مثلاً درباره مدرسه هاگوارتز و شخصیتها، آشنایی عمیقتری پیدا کند که باز هم خودش از قوه خیال استفاده نکرده و فقط با تصاویر سایر رسانهها تکمیلش کرده است. مثال هری پاتر را برای محبوب و فراگیر بودن خواندن این کتاب در بین نوجوانها زدم. گمان میکنم برای علاقهمند کردن کودک و نوجوان امروز، به ادبیات و خواندن کتاب، لازم است از توضیحات و توصیفات غیرضروری بکاهیم. همانطور که خواندن ادبیات کلاسیک مانند پروست و تولستوی و هوگو برای ما سخت بود و ازش مدام فرار میکردیم، تا زمان مناسب و فراغ بالی حاصل شود. برای آنها هم خواندن کتابهایی که داستان را با توصیفات ادبی پیش میبرد و با روحیات نوجوان امروز فاصله دارد، طاقتفرسا است.
بچهها سلیقه متفاوت اما آسانی دارند. پیرو همین سلیقه، رمان فاخر در جست و جوی زمان از دست رفته مارسل پروست برای مخاطب نوجوان به صورت کمیک استریپ نوشته و منتشر و به فارسی نیز ترجمه شده است. آنها مطالبی که میخوانند و از آن خوششان میآید، داستانهایی در سبک متفاوتی نسبت به چندسال قبل است. مثلاً رمانهای نوجوان نوشته سارا کروسان با ترجمه کیوان عبیدیپور که به شیوه نظم داستان میگوید یا داستانهایی که از درونیات نوجوانها میگوید، این روزها از پرخوانها به شمار میآیند.
به هر حال کمیک خوانی این روزها رونق گرفته است چون کودک و نوجوان ما در یک دنیای پرسرعت زندگی میکند. فرصتی برای ساختن یک دنیا در ذهنش ندارد. نیاز دارد نویسنده و تصویرگر فضاسازی و شخصیتپردازی را برای او به انجام برسانند تا با سرعت داستان را بخواند. این نوجوانهای گیمرِ کمیک خوانِ سریالبین با نوجوان چندسال پیش فرق دارند و نیازهایشان نیز متفاوت است. لازم است آنها را دوباره ببینیم و بخوانیم. آری نوجوان را بخوانیم. در رفتار و کلامهایشان دقت کنیم و نسخههای از پیش تعیین شده را برای آنها اجرا نکنیم. راهکارهای جذب آنها به خواندن متفاوت است. فقط میدانم که آنها علاقه به روایت و داستان دارند چون روایت ورزی است که حافظه را در انسان شکل میدهد. انسان با خاطرات و حافظهاش است که میتواند به ارتباط با دیگران بپردازد و مهارتهای ارتباطی و اجتماعیاش را تقویت کند.
این یادداشت در شماره 27 هفته نامه ایران جمعه منتشر شده است.