مادری از راه دور به کتابخانه ما مراجعه کرده و از اینکه به منابع عظیمی از کتاب کودک و نوجوان دست یافته، بسیار شادمان است. راه دور که میگویم، نه از شهرستان که از همین شهر درندشت تهران، از شمال شهر، منطقه یک، نیاوران به منطقه ۱۱، میدان منیریه آمده است. قطار شهری تهران این امکان را فراهم کرده است (با تشکر از شهرداری تهران!) تا از شمال تهران با سوار شدن در یک قطار، به مرکز شهر بیاییم. مادر همراه فرزند ۳ سالهاش از شمالیترین نقطه تهران با خوشحالی پیش ما آمده تا کودک نوپا و نوخوانش را عضو کتابخانه کند و با مفهوم امانت گرفتن آشنا شود. هامون (پسرش) وسط کتابخانه ایستاده و با شعف به تعداد زیاد کتابها که در کتابخانه است، نگاه میکند. -بخش کودکان زیر۶ سال در کتابخانه ما، قفسههای کوتاهی دارد که برای استفاده کودک خردسال مناسبسازی شده، با میز و صندلیهایی کوچک-. هامون به سمت قفسه کتابها میرود و یک کتاب آشنا را برمیدارد، به سمت میز کتابدار میآید و با من درباره قصه و شخصیت کتابی که خوانده، صحبت میکند و کتاب را روی میزم میگذارد و دوباره راهی قفسهها میشود و این کار ادامه دارد. زهرا -مادر هامون- میگوید: «من مهندسم و یک روز در هفته تعطیلی دارم. این طور برنامه ریختم که با هامون به کتابخانه بیاییم. کتاب بخوانیم و امانت بگیریم. از وقتی که هامون به دنیا آمده، به دنبال یک زمینه مشترک میگردم تا با او به گفتوگو بپردازم. در این جستوجوها کتاب را انتخاب کردم و با کتاب کودک آشنا شدم. کم کم در اوغات فراغتم به سمت آشنایی با ادبیات کودک رفتم و در کارگاههای مختلف شرکت کردم تا آگاهی و شناختم نسبت به ادبیات کودک را بیشتر کنم.» مادر هامون از دوره بارداری و تولدش در فکر ارتباط عاطفی و کلامی با او بوده و برایش برنامهریزی کرده و چقدر این سبک زندگی و ارتباط برایم جذاب بود. انگاری ارزش قائل شدن برای کودک به عنوان یک موجود مستقل و قابل گفتوگو را تا این حد از نزدیک لمس نکرده بودم. با ادبیات آشنا بودم و ادبیات کودک در نظرم کارکردهای متفاوت و زیادی داشت اما هرگز از این منظر به آن نگاه نکرده بودم. او با انتخاب ادبیات کودک، آن را به عنوان یک راه ارتباطی با فرزندش برگزیده بود تا با کمک آن هم دایره لغات هامون را بالا ببرد و هم با کلماتی فراتر از مکالمات روزمره در خانوادهاش، او را آشنا کند، هم هوش کلامی و قدرت خیالپردازی را در فرزندش تقویت کرده و به حد بالاتر از متوسط کودکان هم سن و سال خودش برساند. کودکش با کنشهای عاطفی و احساسات در قالب قصه آشنا شده و امکان تشخیص احساسات مختلف را اول در خودش و بعد در افراد خانواده و دوستانش کسب میکند. او حالا در کنار مهندسی، ادبیات کودک خوب را میشناسد و ترویج میکند. از همه مهمتر حرفهای زیادی دارد که با هامون بزند و این حرفها تا زمانیکه هر دو کتاب میخوانند ادامه دارد.
مادر نجوا یکی دیگر از مراجعین من در کتابخانه کودک است که خودش کتابخوان قهاری است و قبل از مادر شدن با کتابهای فراوانی که در کتابخانه پدرش وجود داشته، به درجه ممتازی از سطح خواندن، رسیده است. او با شناخت ادبیات کودک و نوجوان به دنبال راهی بود که در میان انبوه کتابهای کودک و نوجوان در بازار نشر کتاب، توانایی تشخیص کتاب مناسب و خوب را پیدا کرده و آن را به فرزندش و دیگر نوجوانان معرفی و پیشنهاد دهد. میخواست معیارها و ارزشها را شناسایی کند و با کمک ادبیات کودک، تفکر نقادانه را در فرزندش افزایش دهد. برای این کار لازم است والدین همراه نوجوان خود، کتاب کودک و نوجوان بخوانند و نویسنده، ناشر و مترجمها را بشناسند. این کارکرد مهم ادبیات کودک برای نوجوانان است که میتواند آنها را صاحب نظر و تشخیص کند. او در تمامی این مراحل نه تنها همراه که جلوتر از فرزندش بود و با توانمند ساختن خود، کتابهای مناسب را به فرزندش پیشنهاد میداد. از این مثالها در کتابخانه زیاد دارم، ادبیات کودک و نوجوان دریچهای است که هر کس از ظن خود به آن وارد میشود و در کنار اهداف خودش به کارکردهای متفاوت آن پی میبرد و به دستاوردی فراتر از آنچه مدنظرش بوده، میرسد. ادبیات وسوسهانگیز، برانگیزاننده و آگاهیبخش است. درهای اکتشاف را به روی خواننده میگشاید و اوقاتی جادویی و لذتبخش را برای خواننده به ارمغان میآورد. بار آشنا کردن کودکان با ادبیات بر دوش بزرگسالان (والدین) است. آنها این کار را با شگردهای مختلفی انجام میدهند. این را بدانیم که مهمترین ارزش ادبیات، لذت و سرگرمی است که با تجربههای گوناگونی که در پیوند با ادبیات به دست میآید، به رشد فردی همراه با احساس لذت و شادی میانجامد. ادبیات کودک به ارتقای رشد و پرورش کودک در زمینههای زبانی، شناختی، شخصیتی و اجتماعی کمک فراوانی میکند. این را مدیون نویسندههای بزرگی هستیم که برای کودکان از دیرباز نوشتند و به پرورش کودکانی خلاق، برای جامعه سالم و انسانی کمک کردند. ۱۸ تیر به مناسب درگذشت مهدی آذریزدی، روز ملی ادبیات کودک و نوجوان نامگذاری شده است، به پاس قدردانی از زحمات فراوان او در زمینه بازنویسی ادبیات کهن برای کودکان این سرزمین در سالهایی که نه تنها مفهوم کودکی، که کودک در جامعه جایگاهی نداشت. او با سالها ممارست در نوشتن و مطالعه آثار کهن، آنها را به زبان کودک آن روز نوشت و همچنان این آثار از سوی خانوادهها برای کودک و نوجوان خریداری و خوانده میشود. کودک آن زمان به ادبیات تعلیمی نیاز داشت و آذریزدی با نگاه ژرفی که از مطالعه به دست آورده بود، به خوبی آن را تشخیص داده و آن را برای کودکان مکتوب و به یادگار گذاشت. مجموعه «قصههای خوب برای بچههای خوب» کار سترگی بود. حالا کودک امروز از ادبیات تعلیمی فراتر رفته است، به ادبیاتی نیاز دارد که او را به سمت حل مسأله و پرورش تفکر نقاد سوق دهد. داستانهای فانتزی و گاه سوررئال میتواند در زمینه پرورش تخیل و حل مسأله به کودکان کمک کند. از کتابهای کلاسیک ادبیات کودک تألیفی، داستان ماهی سیاه کوچولو از صمد بهرنگی تا حدی به بیان مسأله در ذهن کودک کمک میکند، به او میگوید ما میتوانیم به کارهایمان فکر کنیم و برای آینده تصمیم بگیریم، حتی اگر لازم است خلاف جریان آب رودخانه شنا کنیم. به گمانم ادبیات کودک و نوجوان، بستر فرهنگی غنی و امنی است برای پرورش و رشد کودکانی سالم برای آینده روشن سرزمینمان.
این یادداشت در شماره 34، هفته نامه ایران جمعه، در تاریخ 15 تیر 1402 چاپ شده است.