زمانهایی که مادربزرگ، پدربزرگها برای بچهها قصه میگفتند تا آنها را سرگرم کنند و با قصهها برایشان رؤیا بسازند؛ مثل این روزها نبود که همه سواد خواندن داشته باشند، کتاب کودک را بشناسند و به قولی داستان مناسب را بخوانند.
از افسانهها و اسطورهها که به صورت شفاهی و سینه به سینه بینشان رد و بدل شده بود، برای بچهها قصه میگفتند. با انقلاب اسلامی و فراگیرشدن جلسههای قرآنی و روضهها بود که قصههای قرآن و پیامبران جای افسانهها را گرفت. داستانهای پیامبران نیز کم اعجابآور نبودند. مادربزرگها با آب و تاب و اشک چشم آنها را برای نوهها میگفتند. از کارهایی که پیامبرها برای معرفی خدا، دین و ایمان آورن قومشان میکردند. هبوط آدم، شکستن بت، سرد شدن آتش، ساخت کشتی و سوار شدن تمام موجودات، شکافتن دریا، دمیدن روح در گل، معراج، شکاف قمر و هزارها داستان متفاوت که آنها را با دین آشنا میکرد و البته برای کودک سرشار از شگفتی بود. روانشناسها میگویند شنیدن قصهها موجب میشود که بچهها با روند کارها در بزرگسالی آشنا شده و به شرایط بحرانی که برای قهرمان قصه - پیامبر خدا- پیش آمده فکر کنند، تابآوریشان به مرور افزایش یابد و با اتفاقهای مختلف در آینده دچار فروپاشی روانی در نوجوانی یا بزرگسالی نشوند. از طرفی هم شنیدن قصه زمینهسازی برای آشنایی کودک با مفهوم دین، پیامبر و امام بود. کودک در یک جامعه دینی زندگی میکرد و این آشناپنداری کودک در زمان رسیدن به سن تکلیف شرعی با پیشزمینه روانی که از شنیدن داستان هریک از امامها دارد، خود را آماده پیوستن به قهرمان آن قصهها میکرد که در راه دین خدا فداکاری کرده بودند.
قصه کارکردهای مثبت زیادی دارد که یکی از آنها کمک به ساخت جهان ذهنی کودک است. خانوادهها با سطح متفاوت پایبندی به دین میتوانستند از قصه و نمایش به عنوان ابزاری برای ایجاد علاقه به دین در کودکشان استفاده کنند تا او در قصههای مختلف به همذات پنداری با شخصیتهای متنوع بپردازد. فرصت ناب ارتباط بیواسطه با امام از طریق شنیدن یا خواندن داستانی تاریخی بود.
اما حالا این روزها با انواع نظرهای کارشناسی و تنوع فراوان در انتشار کتاب کودک روبهرو هستیم. والدین احساس نیاز به بررسیهای همهجانبه کتاب و محصولات فرهنگی قبل از رسیدن به دست و اندیشه کودک میکنند.
نگران مواجهه کودک با انواع ناهنجاریها متناسب با فرهنگشان و تبدیل آنها به آسیب هستند و تا حدی مانع شنیدن آن قصهها در کودکی میشوند. با گذشت سن و بزرگتر شدن بچهها آنها با این حجم از تنوع محصولات کمتر سراغ کتاب و آن هم با موضوعات دینی میروند. پیدا کردن کتاب دینی که داستان خوبی برای مخاطب کودک داشته باشد، نیز کم است، البته که تیراژ انتشار کتاب با موضوع مذهبی از سایر موضوعها بیشتر است ولی پیداکردن قصه ناب که شامل تمام عناصر داستان بدون نتیجهگیری و پندآموزی باشد، در این آشفته بازار سخت است. اکثر داستانهای مذهبی و مرتبط با ائمه، داستانهایی از کرامتهای ایشان در حق مردم یا دادن پندهای خیلی خاص به افراد در طول حیاتشان بوده که کاربردی برای کودک یا نوجوان امروزی ندارد. گاه نوجوان آن را چون یک افسانه از سرزمین اعراب میخواند. کودک و نوجوان تشنه خواندن یا دیدن آنها در مدیوم سینما است.
شخصیت ائمه قابلیت این را دارد که به عنوان یک پکیج کامل از ویژگیهای انسان کامل به کودک و نوجوان ارائه شود، فقط کافی است دست از نوشتن روایتهای تکراری برداشته، به منابع مختلف که برای بیان ابعاد مختلف زندگی ایشان وجود دارد، رجوع کنیم. این امر نیاز به یک محقق نویسنده دارد که تمایل به سادهسازی مطالب برای کودک و نوجوان داشته باشد و به ارائه تصویری جذاب از امامان برای زندگی در این عصر دیجیتال علاقهمند است.
حال از هر سو که به کتاب نگاه میکنیم، برای شناخت امامان و ساخت ارتباط شخصی با ایشان، ابزار مطمئنی است. در خواندن کتاب و شنیدن قصه است که کودک میتواند تصویر خاص خودش از امام و جهان ذهنی با ولایت ایشان را بسازد.
وقتی که تصویر شخصی ساخته شد، حالا قلاب رابطه هم ایجاد میشود، قصههایی در بزنگاههای زندگی از این ارتباطها ساخته میشود که این پیوند را محکم میکند. کتاب خوب میتواند اطلاعاتی در باب زندگی فردی، اجتماعی امامان دهند. کودک با خواندن داستان ارتباط عاطفی، معنوی، با امام میسازد که در آینده موجب الگوسازی درست و اخلاقمدار در زندگی او خواهد شد.
البته با خواندن کتاب است که نگاه تاریخی نسبت به دین در او شکل میگیرد. درست است که کودک و نوجوان این عصر اهل تصویر و رسانه است و کمترین میزان توجه در سالهای اخیر را به کتاب دارد. ولی خوب است به او یادآوری کنیم که برای ساخت یک انیمیشن، بازی، فیلم یا هر محتوا تصویری دیگری به یک طرح نوشته شده نیاز داریم.
برای ساخت اثری تصویری از امامان و آشنا کردن کودک عصر دیجیتال با ایشان، نیاز به یک فیلمنامه، بازینامه یا یک متن تأیید شده هستیم. یعنی از هر طرف که نگاه کنیم پایه هر کدام از این موارد، داستان یا محتوا متنی است که از سوی یک نویسنده آشنا با هر دو فضا یعنی رسانه و ذهن کودک نوشته شده باشد. روایت یک قصه صادقانه و محققانه میتواند در باورپذیر کردن شخصیت و ارتباط با امامان بسیار مؤثر باشد.