الهام اسماعیلی
الهام اسماعیلی
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

همه چیز ملال انگیزه؟


ملولم
ملولم

بروز یک بحران عاطفی در زندگی‌م مرا مضطرب، افسرده و رنجور کرده بود. هیچ چیزی به من انگیزه نمی‌داد. با رفتن به مشاوره و انجام تمرین‌های مختلف برای رفع اضطراب توانستم کمی به کار و زندگی برگردم. اما مدام دوست داشتم در یک جایی بنشینم و خیره شوم. به هیچ صدایی گوش ندهم. هیچ تصویری نبینم و هیچ حرفی نزم. چون خیلی زود از همه چیز حوصله‌م سر می‌رفت و خسته می‌شدم. در یک جلسه کاری متوجه شدم، همکارم با گوشی‌ش در حال بازی است. (خدا رو شکر سرکار می‌رفتم) ازش پرسیدم چطوری هم جلسه، هم بازی؟ گفت: «از گفتگوها حوصله‌م سر می‌رود و این بازی ساده را که انجام می‌دهم، بعد از هر مرحله انرژی‌م برمی‌گردد.» یک بازی ساده پازلی کژوال بود. در اپ استور جستجو و رو گوشی‌‌م نصب کردم. ترکیب رنگی بازی فوق العاده جذاب و چشم نواز بود.در هر 24 ساعت ورود به بازی یک هدیه دریافت می‌کردیم. برای بازیکن چالش های روزانه را تدارک دیده بود که انجام آنها یک هدیه در پایان داشت. چالش چند روزه و مدت دار دیگری هم داشت که می‌توانستی در یک روز یا مدت زمان معینی به پایان برسانید.

Toy Blast
Toy Blast

هر روز که از خواب بیدار می‌شدم، بازی برای من یک هدف تعیین کرده بود و من برای انجام کارهای روزانه ام در بازی مشتاق بودم. بازی طوری رفتار بازیکن را مدیریت می‌کرد که معتاد نشود و 24 ساعته در حال بازی نباشد. اگر در یک ست 5 تایی از بازی موفق نمی‌شدم مرحله را رد کنم. بازی متوقف می شد تا نیم ساعت بعد به یک عبارتی "جون " به شما دهد. به میزان ولعی که برای انجام بازی داشتم، می توانستم پول واقعی دهم و جون بخرم (که نکردم) معمولا صبر می‌کنم تا 5 جون را بهم بدهد بعد بازی میکنم و مدت طولانی‌تری از انجامش لذت می‌برم . باز ی‌که ازش حرف می زنم یک بازی ساده موبایلی است که به بازیکنش هدف و معنا برای بیدار شدن، اراده داشتن، ارتباط بین چالش‌ها و توانایی‌های او می‌دهد. بازی‌ها (video game) معلمهای صبوری هستند، با آرامش آموزش می‌دهند و مهارتهایت را بالا می‌برند، هرچقدر بازی کنی چالش‌ها سخت‌تر و توانایی‌های بازیکن قوی‌تر می‌شود. بعد از بازی دستاوردی قابل مشاهده و احساس رضایت از عملکردم دارم. حال من بهتر شده بوده، از دنیای واقعی که کسل کننده و تا حدی غم آور بود برای لحظاتی هر چند کوتاه، کنده می‌شدم و لذت می‌بردم. حتی پیش آمده بود که خواب بازی را می‌دیدم، در یک فضای بزرگی خودم مکعبها را تکان می‌دهم و انفجار بزرگ رخ می‌دهد و از شوق جیغ می‌کشم.

بعدها متوجه شدم این احساس پس از اضطراب و افسردگی که بهش دچار شده بودم. ملال بود. ملال یا روزمردگی یا بی‌حوصله شدن. ملال از بیماری‌های دنیای مدرن و پست مدرن است. برای ما هیچ جذابیتی در دنیا نیست تا ما را هیجان زده کند، تا از ملال خلاص و از یکنواختی و بی هدفی خارج شویم. معدود افراد توانمندی هستند که می‌توانند برای خود هدفی روزانه و بلندمدت ایجاد کنند، در پی آن بدوند و خود را از یکنواختی دنیای مدرن نجات دهند. در انجام کار با اراده هستند و بین چالش های کاری و توانایی‌هاشون ارتباط برقرار می‌کنند. در فصل دوم، قسمت پنجم پادکست «رادیو راه» مجتبی شکوری گفت: در کتاب "روانشناسی ملال" خوانده است که : «ملال دارای چهار چرخ است: یکنواختی، نداشتن هدف و معنا، عدم اراده، عدم ارتباط بین چالش ها و توانایی های فرد. ملال یک حالت بی‌قراری است که می‌خواهی برای فرار از آن وضیعت کاری انجام دهی اما توانایی انجام آن را نداری و گاهی نمی دونی چه کاری انجام دهی تا از این حالت خارج شوی. در حالت ملال ما در زمان گیر می افتیم و زمان نمی‌گذرد. اوج حس ملال در انسان از شروع کودکی تا پایان نوجوانی است.» اینجا بود که جرقه این متن به ذهنم آمد و تجربه زندگی‌ خودم در ذهنم به نمایش درآمد. ما برای کودک و نوجوانمان خلاف دوران خردسالی‌ش برنامه می‌چینیم.

در خردسالی هدف بازی کردن است و متناسب با توانایی هایی که دارد بازی می‌کند. از بازی به بازی دیگر می‌رود و سرگرم است. البته کودکانی هستند که همین توانایی تنها بازی کردن و خود سرگرمی را ندارند، اما محدودند. اگر ما در روند بازی دخالت کنیم آنها دچار بی حوصلگی و کلافگی می شوند. در مدرسه بچه ها با تکالیف درسی که بر خلاف روحیه شان است ، دچار ملال می‌شوند. والدین نیز برای آنها برنامه های آموزشی می‌چینند که باعث بروز بیشتر بی‌حوصلگی در آنها می‌شود. برنامه ها برای والدین دارای هدف و معنا است اما کودک و نوجوان آن هدف را درک نمی‌کند یا برایش ملموس نیست. برنامه ها یکنواخت هستند و چالش خاصی را برای بچه ها ندارند. برای فرار از این زندگی چی بهتر از گیم برای آنهاست. گیم یکنواختی ندارد.دنیای می‌سازد که در آن هیچ گاه حوصله‌ سر نمی‌رود. هدف و معنا برای نوجوان ایجاد می‌کند. توانمندی‌های نوجوان گیمر با انجام هر مرحله بالاتر می رود و متناسب با آن چالش‌ها نیز سخت‌تر می شود. این آکاهی که کسب کردم باعث می‌شود، تا در مواجهه با کودک و نوجوان بهتر عمل کنم. اگر می‌خواهم مهارتی را به او بیاموزم، هدف‌های کوتاه، ملموس و دست یافتنی تعریف کنم، بچه‌های این روزها از دنیای بازی هستند حتی بازی‌های حرکتی، فکری و حرف من که از تاثیر بازی موبایلی و کنسولی است. پس آموزش را بازی‌گونه کنیم. برای موفیقت‌هایش به آنها پاداش حتی کوچک دهیم تا وارد مرحله بعدی شویم. زبان و روش کار گیم را یاد بگیریم که زبان بچه‌هاست و خودمان را با شرایط آنها وفق دهیم. کم کم به یک زبان مشترک می‌رسیم که در آن شکاف نسلی اتفاق نمی‌افتد.

ملالبازینوجوانخردسال
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید