از وقتی یه فنقله بچه بودیم همه چی یادمون دادن، چطوری راه بریم، چطوری حرف بزنیم، چطوری بابامون رو راضی کنیم رضایتنامه اردو رو امضا کنه ... ولی به خود یاد گرفتن که رسیده همه گفتن چی یاد بگیر، کسی نگفته چطوری یاد بگیر؛ از خونه و مدرسه گرفته تا پدر مادر و سرکار و حتی دوستامون. یه لیست بلند بالا داریم که چیا یاد بگیریم به دردمون بخوره، ولی کسی نمیگه چطوری یاد بگیریم.
همه ما آدما وقتمون محدوده، یه نفر آدمیم با هزار تا مشغله، حتی یه ساعت برنارد ساده هم نداریم که وقت کنیم همه چی رو با مدل خودمون؛ با همین مدلی که هیچوقت هیچکس یادمون نداده که درستش چیه، یاد بگیریم، ولی میتونیم بهینهتر یاد بگیریم؛ وقت کمتری بذاریم برای یاد گرفتن هر چیزی. اول باید باور کنیم که ذهنمون محدودیتی نداره، همه ما یه سری ابرقهرمانیم با یه کله گنده که میتونه هر چیزی رو توی کلهش جا بده. باور کنیم که خنگ نیستیم.
حالا یکی اومده یه کتاب نوشته که بیاید من بهتون یاد گرفتن یاد بدم. «بی حد و مرز»، آقا جیم کوییک. به بهانه مسابقه کتابخوانی مهیمن :)
نویسنده از دغدغه شخصی خودش برای یاد نگرفتن و خنگ بودن رسیده به مربی ذهن بودن، عبارت بامزهایه، مربی ذهن، ما عادت کردیم مربی رو برای بدنسازی و فوتبال و این طور چیزا بشنویم. ذهن هم با تمرین و ورزش رشد میکنه، اگه ازش کار نکشیم تنبل میشه، کاری که یه بخش خوبیش رو تکنولوژی و گوشیای موبایلمون دارن زحمتش رو میکشن. توی این کتاب روشها و تمرینایی داره برای قویتر کردن ذهن، قلقهای بهبود حافظه؛ کی بخونیم، چقد بخونیم، چطور بخونیم ... اصلا چقدر میتونیم بخونیم و یاد بگیریم، حتی دستور آشپزی هم داره! یک کتاب و این همه معنا.
این شما و این کتاب بی حد و مرز: