باید قبول کرد که شعار (فرزند کمتر، زندگی بهتر کار خودش) را کرده است! در دو دهه اخیر و با توجه به سیاست های دولت های پیشین و به مدد تبلیغات گسترده رسانه ای و فرهنگ سازی و آموزش های نهاد های آموزشی و وزارت خانه هایی چون وزارت بهداشت، این شعار در بین خانواده ها و زوج های جوان نهادینه شد. اما نمیتوان نادیده گرفت که علت های دیگری به این تفکر دامن زدند. مانند دسترسی آسان به لوازم جلوگیری از بارداری، افزایش سطح تحصیلات زوج ها، آینده نگری در مورد پدیده طلاق، بالا رفتن سطح توقع فرزندان، شرایط محیط زندگی و درآمد اقتصادی زوجین و...
معایب تک فرزندی را می توان از چند جنبه بررسی کرد. یکی از آن مباحث، تغییراتی است که در ساختار جمعیتی رخ می دهد.
یکی از مشکلات تعریف شده برای جامعه امروز، رشد منفی جمعیت و پیری نسل موجود می باشد. تک فرزندی باعث می شود تعادل بین جنسیت ها بهم بخورد. که این موضوع خود در آینده باعث مشکلات تأهل و ازدواج می گردد. دولت ها برای پیشرفت و تأمین امنیت، به منابع انسانی نیاز بلامنازع دارند. که این موضوع با تک فرزندی در تقابل است.
جوانان در هر جامعه ای کانون نشاط و تحرک هستند. و ما می دانیم، تمامی تصمیمات مهم کشوری باید با اتکا به نیروی جوانی و اراده آنها انجام گیرد. اما با داشتن جامعه ای پیر و سالخورده دچار رخوت می گردیم. کما اینکه امید و سرزندگی در این گروه سنی بسیار پایین است.
شاید بگویید که هر چه سن بالاتر می رود، تجربه و تخصص نیز افزایش می یابد. و استفاده از افراد با سنین بالاتر، در هر کار یدی و فکری، نتیجه مطلوب تری دست می دهد. اما باید متذکر شد که، امید و انگیزه کاری کافی و همچنین خلاقیت و ریسک پذیری این افراد، به همان تناسب پایین تر می آید. اما این مولفه ها به وفور در جوانان دیده می شود. از آنجاییکه تک فرزندی و کاهش جمعیت در نهایت باعث پیری جمعیت است، پس خود مانعی برای رشد و توسعه اقتصادی می باشد. چون محور اصلی و کلیدی توسعه، (منابع انسانی) است.
شاید پدر و مادری که تا اینجای کار را مطالعه کرده باشند به این سوال برسند که، چرا برای این اهداف عمومی و کشوری، ما باید خود را به زحمت بیاندازیم؟ آن هم با توجه به شرایط اقتصادی اکنون خانواده ها.
اما جالب است به مطلبی اشاره کنیم که واقعیت دارد. امروزه شرایط اقتصادی بهانه ای برای به تعویق انداختن فرزند آوری دوم و سوم است. همانطور که، در خیلی از خانواده های متمول و ثروتمند، شاهد تک فرزندی هستیم. این تک فرزندی ها، حاصل راحت طلبی و زیر بار مسئولیت نرفتن والدین، به خصوص نقش والد مادر است. چرا که انگیزه هایی چون عدم تغییر فیزیکی، محصل یا شاغل بودن مادر، نداشتن اعتماد به آینده زندگی و طلاق، سختی تربیت فرزندان و ... است. اما جدا از همه این حرفها، از شما پدر و مادر عزیز که تا اینجا قانع نشده اید، دعوت می کنیم به ادامه مطلب بپردازید تا پاسخ خود را دریافت کنید.
· گوشه گیری و درون گرایی: طبق آمارها فرزندها در خانواده های سه نفره بیش تر از بچه ها در خانواده های بیشتر از چهار نفر، دچار انزوا و گوشه گیری می شوند.
· لجبازی: همه ما واژه لوس را شنیده ایم. بچه هایی که از ابتدا تنها بوده اند و برادر و یا خواهری در اطراف خود نداشته اند، در کلیه خواسته ها بدون مانع و رقیب بوده اند. به همین علت عادت به شندیدن نه، ندارند. در نتیجه هر عمل و یا حرف خلاف میل آنها، به لجبازی آنها می انجامد.
· ناسازگاری: بچه های تک فرزند اگر دارای پدر و مادری باشند که بیش از حد حمایتشان می کند و همچنین به آنها اجازه بیرون رفتن و ارتباط با سایر هم سالان را نمی دهد، فردی خود محور بار می آید. این بچه ها در بدو ورود به مهد یا مدرسه، دچار مشکل برقراری ارتباط با بچه های دیگر و ناسازگاری می شود.
· کم تحمل و سرخوردگی: کودکان تک فرزند، فرق بین خواسته ها و آرزوهایشان و آنچه حق آنهاست قایل نیستند. چرا که امپراطور خانواده اند. همه چیز برای آنها فراهم است. مشکلات آنها توسط پدر و مادر سریع برطرف میشود. اما در روابط اجتماعی همه چیز به این آسانی نیست برطرف نشدن مشکل و عدم توانایی در حل مسئولیت های شخصی، آنها را کم تحمل و سرخورده می کند.
· پرتوقعی
· اعتماد به نفس کاذب
· خود کم بینی یا اعتماد به نفس ضعیف
اعتماد به نفس کاذب و خود کم بینی، دو لبه یک بام هستند، که بچه های تک فرزند دچار آن میشوند! اولی به خاطر توجه بیش از اندازه و به به کردنهای افراطی والدین است. دومی به خاطر رویارویی تک فرزندی های دارای روحیه ضعیف و حساس، با جامعه واقعی و پراز مسئله است.
کودکان تا در مراحل ابتدایی زندگی هستند، تنها به پدر و مادر احتیاج دارند. اما به محض رسیدن به مرحله خودآگاهی و شناسایی محیط، احتیاج به ارتباط با دیگران مخصوصا گروه همسالان دارند. چراکه باید با آنها بخندند، بازی کنند، قهر کنند، تجربه کنند، تقلید کنند و خلاصه کلام، کودکی کنند. اگر در تمام این مراحل فقط با گروه بزرگسالان ارتباط داشته باشند، دچار یک خلاء تربیتی-زمانی میشوند. چیزی که در زمان خودش و با ویژگی ها و مهره های خودش، اقتضاء می کند.
فرزندان دلگرمی و شیرینی زندگی هستند. حتی طبق برخی عقیده ها، علت ازدواج، بقای نسل است. حال اگر خدای ناکرده این علت ازدواج، که از قضا فقط یکی است، دچار معلولیت باشد و یا فوت کند، علت طلاق می گردد. ادامه زندگی برای برخی والدین ناممکن میشود. چرا که ممکن است دیگر برای بچه دار شدن مجدد دیر شده باشد یا …
طبق آمارها دو سوم خانواده های کشور ما، تک فرزند هستند. اگر به همین روال پیش برود تا چندی دیگر، واژه های دایی، عمو، خاله و عمه بیگانه میشود. مسلماً زندگی در چنین جامعه ای لطفی ندارد. چرا که روابط عاطفی در آن به حداقل رسیده است.
توجه بیش از حد والدین موجب اعتماد به نفس کاذب در بچه ها می شود. این کار آنها را در روابط اجتماعی دچار مشکل می کند. غلو والدین از کارهای کودک یکی یک دانه خود، با مواجهه کودک با واقعیت، زمین تا آسمان فرق دارد. والدینی که، با توجه بیش از حد به فرزند، نگذاشته اند خاری به پایش برود و اصلا بفهمد که مشکلی، وجود دارد. فرزندان به بیشترین چیزی که نیاز دارند، مهارت در روابط اجتماعی است. توانایی در انجام کارها به درستی، و داشتن روابط خوب، ارتباط مستقیم با آینده موفق و زندگی، شغل و محیط کار و تحصیل بچه ها دارد.
نتیجه گیری اینکه بچه ها به دلایل گفته شده که مهمترین آنها تأمین منابع انسانی و حشر و نشر با گروه همسالان و درک روابط اجتماعی و خانوادگی است، نباید تنها بمانند. و داشتن خواهر و برادر برایشان الزامیست. اما نمی توان انکار کرد که در این راه، دولت و سیاست، کمک کننده و راه گشای اصلی هستند.