ایوان ششم/ بهار 99/ بررسی توانمندی ساختاری زبان فارسی/ علی محمدی دینانی ورودی 95 مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف
مقدمه
یکی از انواع ایراداتی که به زبان فارسی گرفته میشود، مربوط به «امکانات زبان فارسی» است. باوری عمومی در جامعه رایج است که اولاً ظرفیت کم واژهسازیِ زبان فارسی باعث شده است تا این زبان توانایی تأمین نیازهای واژهسازی علمی را نداشته باشد و در ثانی پیچیدگی قواعد زبان فارسی، خود یکی از دلایلی بوده که از گرایش اکثریت به آن جلوگیری کرده است.
اما آنچه بعضاً مشاهده میشود، طرح چنین نظراتی بدون آوردن دلایل مکفی و همچنین تلاش برای مقایسۀ میان زبان فارسی و سایر زبانها است. اما برای پرداخت دقیقتر به این مشکلات احتمالی، باید موضوع را دقیقتر بررسی کنیم. لذا در این مقاله، مشخصاً، میخواهیم به دو پرسش پاسخ دهیم: یک) آیا ظرفیت واژهسازی زبان فارسی کم است؟ دو) آیا زبان فارسی از نظر دستوری پیچیده است؟
ظرفیت واژهسازی
همانطور که محمود حسابی در مقالۀ ارزندۀ «توانایی زبان فارسی» [1] نشان میدهد، زبان فارسی یکی از انواع زبانهای هندواروپایی است که دارای شمار کمی ریشه (در حدود ۱۵۰۰ عدد)، حدود ۲۵۰ پیشوند1 و حدود ۶۰۰ پسوند2 است. لذا بر طبق الگوهای مختلف واژهسازی، میتوان دید که با ترکیب این موارد حدود 226 میلیون واژه قابل ساختهشدن است و این تنها بر اساس ترکیب ریشهها با پیشوندها و پسوندهاست در حالیکه ترکیبهای دیگری نیز همچون ترکیب اسم با فعل، اسم با اسم و ... نیز وجود دارد. لذا مشاهده میشود که در زبان فارسی، با دانستن تعداد نسبتاً اندکی واژه میتوان به شمار بسیار زیادی از واژگان دست پیدا کرد.3
بررسی ساختاری زبان فارسی
ساپیر4، زبانشناس برجستۀ آمریکایی، زبانهای دنیا را از نظر ساختار به دو دستۀ «تحلیلی» و «ترکیبی» تقسیمبندی میکند. در اینجا، منظور از زبانهای تحلیلی5 زبانهایی است که در آنها شکل واژهها در جمله با توجه به جایگاهشان دگرگون نمیشود و این زنجیرۀ گفتار است که نقش واژهها را در جمله مشخص میکند. به بیان دیگر، برخلاف زبانهای ترکیبی6 که ارتباط میان واژگان یک جمله را از طریق تصریف7 و تغییر صورت ظاهری کلمات مشخص میکنند، زبانهای تحلیلی چنین کاری را با بهکارگیری لغات کمکی (همچون حروف اضافه) و ترتیب لغات مشخص میکنند. البته تحلیلی و ترکیبیبودن زبان امری مطلق نیست؛ به عبارت دیگر، این دو گونه دو سر یک طیف هستند و زبانهای مختلف درجاتی از تحلیلیبودن را دارند.[2]
زبان فارسی امروز از نظر ساختار در زمرۀ زبانهای تحلیلی قرار میگیرد.8 برای نمونه، ضمیر «من» در جملۀ «من حسن را زدم» -که در این جا نقش فاعل را دارد- با همان ضمیر در جملۀ «حسن من را زد» -که در اینجا نقش مفعول را دارد- تفاوتی نمیکند و این ترتیب لغات و ساختار کلی جمله است که فاعل یا مفعولبودن آن کلمه را نشان میدهد.9
همچنین زبان فارسی یک «زبان پیوندی»10 است و ویژگی پیوندیبودن زبان نیز همان ویژگیای است که امکان واژهسازی گسترده را به ما میدهد؛ یعنی برخلاف زبانهایی همچون زبان چینی که هر واژه از یک تکواژ درست شده است، در زبانهای پیوندی میتوان با ترکیب تکواژهای گوناگون به ساخت واژگان جدیدتر دست یافت. (مانند واژۀ دانشمند در زبان فارسی)
پیچیدگی زبان
پیچیدگی زبان11 مبحثی در زبانشناسی است که خود دارای چند زیرشاخۀ واجشناسی، تکواژشناسی، جملهشناسی و معناشناسی است و با وجود اینکه این مبحث دیرپاست ولی رویکرد جدی به این قضیه از اوایل قرن بیستویکم شروع شده است. در مورد پیچیدگی زبان، برخی چنین میپندارند که زبانهایی همچون پیجینها12 و کریولها13 نسبت به زبانهای دیگر سادهتر هستند اما هنوز اتفاق نظری پیرامون این مطلب وجود ندارد. برخی همچون دیوید کریستال14، زبانشناس برجستۀ بریتانیانی، به پیچیدگی یکسان زبانها معقتدند. برای مثال او ضمن ارائه فرضیۀ کمبودپوشی15 میگوید: «تمام زبانها، دستور زبان پیچیدهای دارند؛ ممکن است زبانی از یک نظر ساده باشد ولی اینطور به نظر میرسد که همین زبان، از لحاظی دیگر، پیچیده است.» [3]
از اینرو، تحقیق پیرامون این مسئله را میتوان در دو قالب بررسی نتایج تحقیقات زبانشناختی در مقایسۀ بین زبانها و همچنین بررسی مشاهدات یادگیری زبان دوم ادامه داد.
بررسی نتایج تحقیقات زبانشناختی در مقایسۀ بین زبانها
از نتایج تحقیقهای مختلف زبانشناختی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- ساختارهای دستوری برخی از زبانها نسبت به سایر زبانها دشوارتر به نظر میرسد؛ برای مثال زبان یاگوا16 که در مناطق آمازون پرو تکلم میشود، در فعل گذشته پنج حالت دارد که با پسوند آخر فعل از یکدیگر متمایز میشوند. سخنگویان به این زبان وقتی فعل ماضی به کار میبرند، بایستی مشخص کنند که چند ساعت، چند روز، چند ماه یا زمان بیشتری از یک واقعه گذشته است. یا برای مثال، زبان اسکیموها برای زمان حال بیش از شصت صورت مختلف دارد و نامهای ساده تا بیش از ۲۵۰ حالت صرفشدۀ گوناگون دارند.
2- دو زبانشناس آمریکایی به نامهای گری لوپیان و ریک دیل17 در تحقیقات خود نشان دادند که زبانهای کوچک و نسبتا دور افتاده، پیچیدهتر از زبانهای بزرگ هستند.
پتر ترادگیل18، زبانشناس بریتانیائی، این مسئله را چنین توجیه میکند که در محفلِ زبانهای کوچک که مردم همدیگر را میشناسند، قواعد دشوار زبانی بیشتر دوام میکنند، چون این زبانها برخلاف زبانهای بزرگ از تاثیر محیط بیرون محفوظاند. از این گذشته کسی که میخواهد زبان بیگانهای را فرا بگیرد کمتر به سراغ زبانهای کوچک و غریب میرود.
3- یادگیری قواعد یک زبان برای گروههای مختلف متفاوت است. یک نمونۀ بارز این مورد، زبانی است که در آلمان تحت عنوان «آلمانی به شیوۀ کارگران مهمان» و در دهۀ هفتاد میلادی معروف شد. افزایش تعداد کارگران ترکزبان در آلمان با دشواری در فراگیری زبان آلمانی همراه شد، از اینرو آنها زبان آلمانی را بدون رعایت قواعد دستور زبان و صرفاً برای رفع احتیاجات روزمرهشان به کار بردند و جملاتی چون «دیروز من دیدار کردن برادر من» را به وجود آوردند.
نمونههای دیگر این نوع زبان، زبان روزمرۀ جوانان در شهرهای بزرگ است که از جملههای شکسته و کلمات غریب انباشته شدهاست. همچنین وضعیتی مشابه نیز قرنها پیش برای زبان انگلیسی پیش آمد؛ زبانی که اشغالگران آنگلوساکسون با خودشان آوردند در دهان اقوام سلت، وایکینگها و نورمانها، رفتهرفته در طی صدها سال بسیاری از ظرایف و پیچوخمهای دستور زبانی خود را از دست داد و این خود یکی از دلایلی است که امروزه زبان انگلیسی در جمع خانوادۀ زبانهای ژرمنی دارای سادهترین ریخت است.
4- در این میان، مشخص شده است که اسم در زبانهای هندواروپایی قدیم هشت حالت داشته و علاوه بر مفرد و جمع، تقسیمبندی مثنی را نیز شامل میشده است. همچنین، صرف افعال بسیار دشوار بوده و بخش بزرگی از این دشواریها بعدها به زبان آلمانی منتقل شده است. [4 ]
5- برخلاف بعضی زبانها که حروف تعریف دارند (همچون the در انگلیسی)، زبان فارسی از این قاعده مستثنی است. این درحالی است که برای مثال در زبان آلمانی، حرف تعریف قاشق، مذکر، چنگال، مونث و چاقو، خنثی میباشد. همچنین وجود Case-System در زبان آلمانی، یکی دیگر از مشکلات یادگیری این زبان است. منظور از case system آن است که حرف تعریف یک کلمه، تحت تأثیر نقشی که میپذیرد، تغییر شکل مییابد. (برای مثال der Mann (آن مرد) و der Ball (آن توپ) مذکر هستند و تا زمانی که از آنها به عنوان فاعل جمله استفاده شود، حرف تعریف آنها der باقی میماند. اما اگر همین کلمات، به عنوان مفعول در جمله قرار گیرند، حرف تعریف der به den تبدیل میشود. (همچون جملۀ Der Mann wirft den Ball)
سختی یا آسانی در یادگیری زبان دوم (SLA)
در این رابطه مشخص شده است که عوامل مختلفی چون زبان مادری، الفبا، تلفظهای جدید، سیستم نوشتاری و قواعد زبان دوم مهمترین عوامل تأثیرگذار بر فرآیند یادگیری زبان دوم هستند. برای مثال، نزدیکی زبان مادری با زبان دوم باعث میشود که یادگیری آن زبان سادهتر باشد. برای مثال، از آنجا که زبان انگلیسی یک زبان ژرمن است، یادگیری زبانهای آلمانی و نروژی برای انگلیسیزبانان راحتتر خواهد بود. همچنین لغات همریشه، لغات قرضگرفتهشده از زبانهای دیگر، دستور زبان مشابه و ... نیز در این رابطه موثر هستند.
در مورد زبان فارسی اما طبق تحقیقاتی که روی یادگیری زبان فارسی توسط دانشآموزان صربستانی انجام شده بود، مشخص شده بود که یادگیری زبان فارسی در مجموع برای آنها آسان بوده است ولی دیکته و نبود علامتها برای صداهای فارسی از موارد دشواری یادگیری این زبان به شمار میرفته است. [5]
جمعبندی نهایی
همانطور که مشاهده شد، زبان فارسی از لحاظ واژهسازی زبانی توانمند است و همچنین ویژگیهایی چون «تحلیلیبودن» و «پیوندیبودن» زبان فارسی نیز باعث قوت دوچندان آن شده است. از طرف دیگر، ادعاهایی مبنی بر سختتربودن بعضی زبانها نسبت به زبانهای دیگر هنوز مورد تردید است و نمیتوان بهسادگی برچسب سختبودن زبان فارسی را به آن زد. لذا به نظر میرسد مشکلات این بخش از زبان فارسی بیشتر متأثر از کاربران آن باشد تا خود زبان و چنین امری ضرورت بازاندیشی فارسیزبانان در مورد توانمندیهای زبان فارسی را دوچندان میکند.
پاورقی:
1. Prefix
2. suffix
3. برای توضیح بیشتر ر.ک. به مقاله «توانایی زبان فارسی»، قیاس زبان فارسی با زبان عربی به عنوان نمونۀ زبان سامی.
4.Sapir
5. Analytic Languages
6. Synthetic language
7. inflection
8. زبان فارسی باستان بیشتر زبانی ترکیبی بوده است.
9. نمونهای از ویژگی ترکیبی در زبان انگلیسی، تغییر صورت فعل در دو جملۀ «the cat chases the ball» و «the cat chased the ball» برای نشاندادن دو چارچوب زمانی (time-frame) متفاوت است. چنین امری در زبان آلمانی به وفور دیده میشود.
10. agglutinative language
11. Language complexity
12. pidgin یا نیمزبان، نوعی زبان سادهشده است که بهعنوان یک وسیلۀ ارتباطی در میان دو یا چند گروه که دارای زبان مشترک نیستند، ایجاد میشود. این زبان بیشتر در مناطقی که تجارت در آنها رواج دارد و نیز در مناطق مستعمره کاربرد دارد.
13. creoles یا زبانهای مادری آمیخته، در واقع زبانهای پیجینی هستند که در برخی جوامع به عنوان زبان اول تثبیت شدهاند و زبانشناسان این اصطلاح را به منزلۀ عنوانی عام برای هر زبانی که در گذشته زبان پیجین شده بوده و بعد به یک زبان اول تبدیل شده است، انتخاب کردهاند.
14. David Crystal
15. compensation hypothesis
16. Yagua
17. Gary Lupian - Rick Dale
18. Peter Trudgill
مراجع:
[1]: حسابی، محمود. «توانایی زبان فارسی». ماهنامۀ طلایه، مهر و آبان 1374، ص 11-7
[2]: Analytic Language, Wikipedia
[3]: language complexity, Wikipedia
[4]: رادیو زمانه، به نقل از zeit.de
[5]: مقالۀ «زبان فارسی اینقدر شیرین است»، سایت ایسنا