ایوان هشتم/پاییز ۹۹/ ادبیات دیداری شنیداری/ رضا صومی، ورودی ۹۸ مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف
پیش از اینکه وارد بررسی این فیلم شویم باید خاطر نشان کرد که این فیلم اولین فیلم با درون مایههای اکسپرسیونیسم نیست ولی میتوان آن را مهمترین فیلم در نظر گرفت. این در نوع خود انقلابی در صنعت فیلم سازی بود. فیلمی که بجز سرگرم کردن تماشاچی حرفهای دیگری نیز داشت و طعنههایی به فضای آن زمان میزد. در این فیلم دکتری که تازه وارد شهر شده با استفاده از خوابگردی بدبخت شروع به کشتن افرادی از شهر میکند و این جوان عروسکی است در دست دکتر کالیگاری. اما در سکانسهای پایانی فیلم متوجه میشویم فرانسیس (خوابگرد بدبخت) دیوانهای است در دیوانهخانه و درآنجا به هرکس نقشی را داده و همۀ این اتفاقات در ذهن آشفته او صورت میگیرد. اما وقتی در آخر فیلم صورت دکتر کالیگاری نمایش داده میشود بیننده تصور میکند که شاید دکتر تمام شهر را مانند عروسک خود کرده و این اتفاقات خاطرات فرانسیس از وقایع بارز شاید طعنهای باشد به هیتلر که انگار مردم آلمان را طلسم کرده بود و به خونریزی دعوت میکرد که البته یک نظریۀ ساده است.
در هر صورت این فیلم، چالشی در ذهن مخاطب به وجود میآورد که در آن زمان بیسابقه است و با پایانی باز ذهن مخاطب را به چالش میکشد. این فیلم در روایت بسیار بیپرده و بدون در نظر گرفتن جزئیات ریز که گاهی مخاطب را از موضوع اصلی دور میکرد فیلم را روایت می کند و سبک زمخت فیلم نشان دهندۀ احساسات نهفته در این فیلم است.
چیز دیگری که دربارۀ این فیلم حائز اهمیت است دکوراسیون متفاوت این فیلم است که بیننده فکر نمیکند که اینها واقعی باشند ولی با مهارت کارگردان و خوش ساختی فیلم مخاطب شک میکند که آیا این ساختمانها و دکوراسیون در دنیای واقعی باشد.
این فیلم در دورانی اکران شد که مردم آلمان از کودتا و فقر و شکستی که از جنگ جهانی خورده بودند در عذاب بودند. سینمای اکسپرسیونیسم سینمایی برونگرا و در برخی موارد انتقادی است که همۀ این عوامل را میتوانیم چه به صورت واضح در سکانسهای فیلم و چه به صورت نهفته شده در ته مایه فیلم دید.
گویی کارگردان فرانسیس را مردم سردرگم و مظلومی نشان میدهد که تحت تسلط شخص شروری که اینجا دکتر کالیگاری که نمایندۀ دیکتاتور محض آلمان است نمایش میدهد.