ایوان؛ فصل‌نامۀ متن و داستان
ایوان؛ فصل‌نامۀ متن و داستان
خواندن ۷ دقیقه·۵ سال پیش

قلعه حیوانات؛ از انقلاب تا پیش از آن

ایوان سوم/ تابستان 98/ درباره کتاب/ معرفی کتاب/ داریوش نصیریان ورودی 96 مهندسی هوافضا دانشگاه صنعتی شریف

آقای جونز که در حال بستن درب مرغدانی بود به دلیل شراب خوری و مستی زیاد فراموش می‌کند که درب منفذ بالای آن را ببندد. میجر پیر _ خوک نر _ همه حیوانات را به دور خود جمع می‌کند تا خواب شب گذشته‌اش را برای آن‌ها تعریف کند و از آن‌ها می‌خواهد که علیه جونز _ مالک مزرعه مانر _ شورش کرده و خود حکومت را به دست بگیرند. اما دلایل او برای این انقلاب به گوش همه ما آشناست:«رفقا، ماهیت زندگی از چه قرار است؟ باید اقرار کرد که حیات ما کوتاه است، پر مشقت است و نکبت بار است. به دنیا می آییم، جز قوت لایموتی نداریم و از بین ما آنها که قادر به کاریم تا آخرین رمق به کار گمارده می‌شویم، و به مجردی که از جهت انتفاع بیفتیم با بی رحمی تمام قربانی می‌شویم. ... چطور است که ما با این نکبت زندگی می‌کنیم؟ علتش این است که تقریبا تمام دسترنج ما به دست بشر ربوده می‌شود. ... بشر یگانه مخلوقی است که مصرف می‌کند و تولید ندارد، نه شیر می‌دهد، نه تخم می‌کند. ضعیفتر از آن است که گاو آهن بکشد و سرعتش در دویدن به حدی نیست که خرگوش بگیرد. با این وجود ارباب مطلق حیوان است. ... رفقا به یاد داشته باشید که هرگز نباید در شما تردیدی پیدا شود، هیچ استدلالی نباید شما را گمراه سازد. هیچ گاه به کسانی که می‌گویند انسان و حیوان مشترک المنافعند اعتماد نکنید. این حرف‌ها دروغ محض است. ... به خاطر بسپارید که در مبارزه علیه بشر هرگز نباید به او تشبه کنیم. حتی زمانی که بر او پیروز شدید از معایب او بپرهیزید. هیچ حیوانی نباید در خانه سکنا جوید یا بر تخت بخوابد یا لباس بپوشد یا الکل بنوشد یا با پول تماس داشته باشد. تمام عادات بشری زشت است. مهمتر از همه اینکه هیچ حیوانی نباید نسبت به هم‌نوع خود ظالمانه رفتار کند. همه حیوانات برابرند.» سرانجام حیوانات جونز را طی انقلابی از مزرعه بیرون می‌کنند و پیروزی خود را جشن می‌گیرند. با این گمان که روزهای سخت به پایان رسیده و آرزوی دیرینۀ دوران سعادت به واقعیت پیوسته است. اما هیچ‌کدام خبر نداشتند که این شروعی برای بازگشت به دوران گذشته است، نه آینده.

یکی از مشهورترین و شناخته شده‌ترین رمان‌ها در ایران «مزرعه ی حیوانات» است که کمتر کسی دیده می‌شود که این رمان را نخوانده باشد یا اسم آن‌را نشنیده باشد. شاهکاری ساده، شیوا و تلخ که هر خواننده‌ای را به فکر وا می‌دارد. مزرعه‌ای عجیب که حیوانات در آن می‌توانند فکر کنند، تصمیم بگیرند و اعتراض و انقلاب کنند. پس می‌توان به این نتیجه رسید که جورج اورول از این حیوانات به عنوان نمادی از انسان‌ها استفاده کرده است.

نمادی از انسان‌های آزادی‌خواه و عدالت‌طلب که در جای جای تاریخ نام آن‌ها به گوش می‌خورد. از فرانسه تا چین و از اسپانیا تا روسیه. با اینکه اصل داستان و اتفاقات مزرعه با جزئیات قابل تأملی به انقلاب کارگری 1917 شوروی سابق و به رهبری لنین بر علیه نظام سرمایه‌داری مرتبط است، می‌توان پیوند‌های زیادی بین این رمان و انقلاب‌های فرانسه و اسپانیا و چین نیز پیدا کرد. به عبارتی دیگر، می‌توان سرنوشت مزرعۀ حیوانات را سرنوشت تمامی انقلاب‌های تاریخ دانست.

https://instagram.com/eyvan.magazine?igshid=1cwdfsg1lz63f

بعد از فرار جونز، اصول حیوان‌گری برروی دیوار حک می‌شود که از این جمله اصول می‌توان به «همه حیوانات برابرند» و «هیچ حیوانی، حیوان‌کشی نمی‌کند» و «چهار پا خوب، دوپا بد» اشاره کرد. نقش مغزهای متفکر این انقلاب را دو خوک اسنوبال و ناپلئون بر عهده داشتند. دلیل خوک بودن رهبران را می‌توان هوش بالای آن‌ها (طی تحقیقاتی هوش خوک از سگ‌ها و شامپانزه‌ها بیشتر است) و مردمی بودن آن‌ها (گوشت خوک غذای مورد علاقه جوامع غیر اسلامی است) در نظر گرفت.

ناپلئون و اسنوبال همواره در افکار خود با یکدیگر اختلاف داشتند. اسنوبال را می‌توان به دلیل تلاش بی‌وقفه برای بهتر شدن زندگی حیوانات نماد رهبران اولیه و مردم دوست پس از اکثر انقلاب‌ها در نظر گرفت اما تمرکز ناپلئون روی مسائل نظامی (از جمله تربیت سگ‌های وحشی) بود که او را می‌توان آغاز پسرفت شرایط پس از انقلاب دانست. از آنجایی که در مزرعه حیوانات اتفاقات به واقعیت نزدیکی زیادی دارند، نتیجۀ نبرد اسنوبال و ناپلئون قابل حدس است.پس از انتشار این رمان در سال 1945 «مزرعه حیوانات» به سرعت در انگلستان و آمریکا به کتابی پرفروش تبدیل شد و توسط دولت آمریکا در بسیاری از کشورهای جهان انتشار یافت. همچنین طبق گزارشات فرانسس استونر ساندرس در مقاله ی خود «فرهنگ جنگ سرد»، پس از مرگ اورول، C.I.A حق نشر فیلم اقتباسی از این رمان را خرید و در انگلستان نسخه انیمیشنی این رمان را ساخت که آن هم به سرعت در جهان پخش شد. خیلی از خوانندگان این رمان نیز حداقل یکبار این انیمیشن را مشاهده کرده‌اند. اما از بارزترین تغییراتی که در نسخۀ انیمیشنی آن ایجاد شده است می‌توان به سکانس پایانی آن اشاره کرد که نویسنده برای جلوگیری از اسپویل داستان و دلخور کردن برخی از خوانندگان گرامی که هنوز این رمان را مطالعه نکرده‌اند از ارائۀ توضیحات دقیق‌تر و جزئیات بیشتر امتناع می‌ورزد! با وجود تمام تغییرات، داستان کلی و ارتباط آن با نظام شوروی و ضدیت آن با نظام سرمایه داری سوسیالیسم و یا استالینیسم، که مقصود اورول از نوشتن این رمان بوده است، حفظ شده است.

یکی از نکات برجسته و مشهور این رمان، نحوۀ تغییر شعارهای انقلابی برای مقدور بودن سوء استفاده و توجیه آوردن برای تصمیمات رهبران است - «هیچ حیوانی، حیوان‌کشی نمی‌کند » تبدیل می‌شود به «هیچ حیوانی بی‌دلیل حیوان‌کشی نمی‌کند »، «چهارپا خوب، دوپا بد» به «چهارپا خوب، دوپا بهتر» و سرآمد همۀ آنها، شعاری که همه شنیده‌ایم:

«همه حیوانات برابرند اما بعضی‌ها برابرترند»

تعداد جوامعی که از این تکنیک(!) تحریف عقاید استفاده کرده‌اند بی‌شمار است و هنوز در جوامع بزرگ و گوناگونی از همین روش استفاده می‌شود.

جورج اورول بر این باور است که نام حیوانات و انسان‌ها که در کتاب مزرعه حیوانات آمده گویای خصلت و منش صاحبان این نام‌ها و نقش آن‌ها نیز می‌باشند. از جمله: شخصیت میجر به معنای یک فرد نظامی و سلطه جو است. باکسر مظهر وفاداری اما جاهل، و دقیقا نقطه مقابل بنجامین منفی‌باف و گربه بی‌اعتنا است. همچنین باکسر هر چند دارای شخصیت بلند همت، عزم راسخ و سختکوش می‌باشد ولیکن ظلم و فساد موجود در جامعه را نمی‌تواند ببیند و شیوه تفکر او بر این پایه استوار است که تنها یک حزب حق تصمیم‌گیری در شرایط موجود در جامعه را دارد. مولی Mollie علاوه بر نامش که گویای folly یعنی حماقت است، کبر و ناز و تجمل دوستی‌اش مثل اعلای کل انقلاب اکتبر است. موزز با مشخصات جاسوس و سخن‌چین و سخنور زیرک ابتدا نشان‌دهنده ارباب کلیسای ارتدوکس و بعدها هم کلیسای کاتولیک هست.

در کتاب مزرعه حیوانات در جامعه افرادی وجود دارند مانند خوک‌ها به ویژه ناپلئون که فقط به فکر خود بوده و از سادگی افکار جامعه سواستفاده کرده و سعی می‌کند آن‌ها را به زیر سلطه خود در بیاورد و یا وجود سگ‌هایی در جامعه که حریص و طمع کار بوده و برای سرمایه اندوزی دست به هر جنایتی می‌زنند. گوسفندان نماد افراد ضعیف، ترسو و دارای سطح فرهنگ پایین می‌باشند که با وجود شرایط آشکار ظلم و ستم قادر به حمایت از خود نیستند و فاقد آزادی بیان می باشند. از این رو همواره از سوی سگ ها به ویژه خوک ها مورد سواستفاده قرار گرفته می‌شوند.

پایان ماجرای مزرعه حیوانات تا حدودی تلخ اما بسیار نزدیک به واقعیت است، گویا اورول احتمال می‌داد که پایان باب میل خواننده ممکن است او را از تفکری عمیق بر جامعه و اتفاقات اطرافش باز دارد. هنگامی که به صفحات پایانی کتاب نزدیک می‌شویم و سبکی صفحات باقی مانده را در دستان خود حس می‌کنیم، نمی‌توانیم این فکر را از ذهن خود بیرون کنیم که این نباید پایان ماجرا باشد و همین ترس از مواجهه با واقعیت است که ما را به هدف اصلی اورول از نوشتن این رمان می‌رساند. به جرئت می‌توان گفت که این رمان دقیقا داستان تک‌تک انقلاب‌های تاریخ است که تنها نام شخصیت‌های آنها تغییر یافته است.

اما در پایان این سوال همواره ذهن هر خواننده‌ای را مشغول می‌کند که اگر نتیجۀ همۀ انقلاب‌ها بازگشت به وضع سابق و خانۀ اول است، چه زمانی انسان به آرزوی دیرینه خود، یعنی آزادی و عدالتی که تمامی رهبران انقلابی آنرا شعار خود قرار دادند، می‌تواند دست پیدا کند؟ .


مزرعه حیواناتجرج اورولسمبولیسمانقلاببرابری
صاحب امتیاز: کانون شعر و ادب دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید